به گزارش پارس به نقل از مهر، در مواجهه با چالش های جدی خانواده ها درعصر حاضر، می توان در جستجوی شیوه هایی برآمد که ضمن تقویت معنویت در نهاد خانواده به ترمیم و تقویت پیوندهای درون خانواده نیز اهتمام ورزید. برخی از آنها عبارتند از:

تقویت پیوند والدین با معنویت

برمبنای اصل همانندسازی فرزندان با والدین و توجه به این واقعیت که همانندسازی همچون یک نیاز اساسی روحی و روانی، فرزندان را از درون بر می انگیزد تا درصدد ایجاد و طراحی شخصیتی برآیند که به نوعی در انطباق با نسل بالغ و درعین حال، مورد قبولشان باشد. والدینی که قادر باشند الگوی مناسبی از معنویت را چه در بعد گفتار و چه در بعد رفتار در خانواده ارائه دهند، فرزندان در صورت اعتماد به والدین تلاش خواهند کرد تا از طریق همانندسازی با آنان زمینه های معنویتشان را نیز با والدین تطابق بخشند.

به والدین پیشنهاد می شود به برخی از راهکارهای اعتمادسازی که در ذیل ارائه می شود بیشتر توجه نمایند:

التزام علم وعمل؛ به این مفهوم که آنچه به فرزندان به صورت شفاهی و کلامی توصیه می کنند، در مقام عمل نیز پایبند و ملزم به آن باشیم ودر نگاهی عمیق تربه مسئله سعی کنیم مقدم بر گفتار، به وسیله رفتار خویش عملا به فرزندان خود بیاموزیم، زیرا فرزندانمان بیش از گفتا رما، از رفتارمان می آموزند.

انجام تعهدات منطقی؛ پاره ای از خواسته ها وانتظارات فرزندان از والدین در حوزه ی" منطق" و" امکان" می گنجد. به این معنا که این نوع خواسته ها هم منطقی بوده و هم در امکان والدین می باشد. والدینی که هوشمندانه با تامین به موقع خواسته های فرزندان، این قبیل تعهدات را به خوبی انجام می دهند، در چشم و دل فرزندان خود، اعتبار بالایی را کسب می کنند که یکی از نشانه های آن، جلب اعتماد فرزندان به خویش است.

تبیین آثار معنویت در زندگی؛ آموزش زندگی توام با معنویت بخشی از وظایف والدین نسبت به فرزندان محسوب می شود. امروزه آموزش مهارت های زندگی یکی ازوظایف نهادها و مراکز مرتبط با خانواده محسوب می شود. این قبیل آموزش ها اغلب شامل سلسله مباحثی است که خانواده ها را در ایفای وظیفه ی شهروندی یاری می کند. خانواده ها نیز متقابلا وظیفه ی آموزش مهارت های زندگی و شهروندی را در قبال فرزندانشان ایفا می کنند و از جمله مهارت ها، تبیین آثارمعنویت در زندگی است. آنان می توانند چنین آموزشی را به صورت بررسی مقایسه ای میان دو نوع حیات معنوی و حیات مادی برای فرزندان ترتیب دهند.

لازم به ذکر است چنین آموزشی باید به شیوه ای جذاب روان و قابل فهم صورت گیرد تا مورد اقبال فرزندان واقع شود. نکته ای که در توجیه چنین شیوه ای قابل ارائه است تمایل درونی و جدی نوجوانان و جوانان به آشنایی با تاثیر شیوه های مختلف زندگی است که از جمله شامل زندگی معنوی و آثار آن نیز می باشد. از این رو، بر اساس این واقعیت، چنین روشی برای تقویت بنیاد خانواده، مفید وموثر تلقی می شود.

افزایش توانایی درک و فهم متقابل؛ برخی از والدین از تمایل جدی برای درک و معرفت فرزندانشان برخوردارند و چنین اهتمامی را از طریق توسعه ی دنیای ارتباطی خود با آنان بروز می دهند. بدیهی است هر اندازه ارتباط کلامی و مناسبات روحی میان دو نسل" والد و فرزند" گسترش وتعمیق یابد، گامی در جهت رشد و درک متقابل آنان محسوب می شود. فرزندان نیز متقابلا با پاسخ مثبت دادن به تلاش های صادقانه والدین برای ارتباط موثر و کارآمد، قادرند تصویر مطلوبی از خویشتن در باور والدین بیافریینند و حاصل آن رشد روز افزون، درک متقابل نسل ها خواهد بود.

معرفی الگوها و اسطوره های معنوی واخلاقی

کودکان، نوجوانان و جوانان، قهرمانان و الگوهای برجسته در عرصه های اخلاق و معنویت را همچنان درشعاع نگاه خویش می گیرند و به آنان می اندیشند. قهرمانانی که تنها به فرهنگ، ملت ویا قوم خاصی تعلق ندارند، بلکه آنان متعلق به بشریت اند. براین اساس چنانچه زندگینامه ی الگوها و اسوه های اخلاق و معنویت به شکلی جذاب و آموزنده به این نسل ارائه شود، آنان قادرند بخشی از هویت خویش را در الگوها و اسطوره های مورد نظر شان بیابند. سهم خانواده ها و اولیای مدارس در معرفی و ارائه الگوها و اسطوره ها ی راستین و برجسته به نوجوانان و جوانان، غیرقابل مقایسه با سایر نهادها و مراکزتربیتی دیگر بوده و اغلب آثار آن ماندنی و پا برجا خواهد بود.

معنویت پاسخگوی نیازها

والدین و فرزندان یک سری نیازهای مشترک روحی و روانی دارند. والدین ابتدا مایل اند خود راهی برای پاسخگویی به این نیازها بیابند ودر ضمن تمایل دارند که برای فرزندانشان و تامین نیازهایشان نیز طریقی روشن و مطمئن اتخاذ نمایند. علاوه بر آن، چنانچه به فرزندان خود تفهیم نماییم که معنویت قادر است آن دسته از نیازهایشان را از قبیل خود شکوفایی جستجوی فلسفه ارضا کننده ی زندگی و نیز امنیت پاسخ های مناسبی دهد.