به گزارش پارس به نقل ازدیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی ترکیه در حال تغییر است. کشوری که تا چندی پیش سودای عضویت در اتحادیه اروپا خواب را از چشمانش ربوده بود اکنون از تحقق این رویا ناامید شده و شب و روز خواب احیای امپراطوری عثمانی را می بیند. رویایی که به نوعی جبران سرخوردگی اروپایی شدنش محسوب می شود.

روزنامه القدس العربی، چاپ لندن در یادداشتی به این موضوع پرداخته و می نویسد: ترکیه ای که روزگاری در فکر تصرف کل اروپا بود به ناگاه در ابتدای قرن گذشته میلای به یک کشور شکست خورده متزلزل تبدیل شد که ابزار دست کشورهای غربی بود و در دوران جنگ سرد نیز بیش از همه طرفی برای توسعه غرب در برابر بلوک شرق بود. این کشور اگر چه همچنان عضو فعال اتحادیه اروپا محسوب می شود اما با پایان یافتن جنگ سرد نقش تازه ای به خود گرفته و در عصر جهانی شدن قصد دارد ضمن تبدیل شدن به پلی میان شرق و غرب و تبدیل شدن به الگویی برای کشورهای اسلامی به نوعی نوعثمانی گری را نیز احیا کند. با آغاز جنگ ایران و عراق و بحران بالکان ترکیه بیش از پیش این احساس را کرد که می تواند صاحب نقشی متمایز در دنیای جدید شود. این هدف در زمان سکولارهای ترکیه تحقق نیافت، تا این که حزب عدالت و توسعه با شعار دموکراسی دینی قدرت را در دست گرفت. اما آیا حزب عدالت و توسعه با توجه به بحران هایی که در حال حاضر هم در داخل و هم در خارج به ویژه در محیط پیرامونی اش با آن دست به گریبان است، می تواند به سادگی به این اهداف برسد؟ به خصوص که رقیبی مهم چون ایران دارد که نزدیک به ۳۴ سال است الگویی منطقه ای برای حکومت دینی دموکراتیک ارائه داده است؟

در ادامه این یادداشت آمده است: حقیقت این است که ترکیه تلاش دارد از جایگاه ژئوسیاسی خود نهایت استفاده را ببرد. برای همین الگویی منحصر به فرد را در سیاست خارجی پیش گرفته که به جرات می توان گفت سکاندار اصلی آن احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه است. او برای سیاست خارجی ترکیه استراتژی ای چند بعدی تعریف کرده است. از یک سو استفاده بهینه از فرهنگ ترکی را در دیپلماسی فرهنگی گنجانده، از سوی دیگر بر درک واقعیت های منطقه ای مطابق با سنن و آدب و رسوم و اعتقادات مردم خاورمیانه تاکید دارد و در عین حال معتقد است که برای پیشبرد اهداف عالی ترکیه باید آنکارا هم پیمانان جدی و جدیدی را برای خود بیابد. در هر همه این موارد هویت اصیل ترکی نقشی محوری دارد.

نویسنده این یادداشت سپس می نویسد: در همین چارچوب شاهد تغییر هم پیمانی استراتژیک ترکیه در رابطه با اسرائیل بودیم. ترکیه با هدف جذب مردم منطقه و همراه ساختن جامعه عربی و اسلامی با خود از هم پیمانی دیرینه خود با اسرائیل گذشت و حاضر نشد این رژیم را در کنار خود حفظ کند. در مقابل روابط خود را با دشمنان این رژیم به ویژه جمهوری اسلامی ایران، همسایه شرقی خود تقویت کرد و درصدد نفوذ در دیگر کشورهای منطقه عربی از جمله عراق، سوریه، لبنان، اردن و در شمال آفریقا مصر، تونس، لیبی و مغرب بر آمد. اما ترکیه یک تغییر اساسی دیگر را نیز در سر لوح کار خود قرار داد. تغییر روابط خصمانه خود با کردها که قبلا آنکارا با آنها سر جنگ داشت و اکنون در عراق قدرت گرفته بودند.

در پایان این یادداشت آمده است: در این میان ترکیه با بهره گرفتن از الگوی اسلامی اخوانی درصدد بهره برداری از موج اخوانی گرایی منطقه است. از مصر که خود یک کشور تمام عیار اخوانی است گرفته تا مغرب دورترین نقطه غرب جهان اسلام تا قلب آسیا در مرزهای هند و چین، ترکیه در فکر ایجاد جای پایی مستحکم برای حضورش است. استفاده از ابزار اخوانی برای پیشبرد اهداف کلان دیپلماتیک تحولی بزرگ در سیاست خارجی ترکیه محسوب می شود. در این میان رابطه خود را با امریکایی ها نیز باز تعریف کرده است. می توان به جرات گفت که بیش از آن که ترکیه با امریکا همراه باشد، این ترکیه است که امریکا را با خود همراه کرده است. حمایت از تحولات جاری در سوریه، حمایت از موج اخوان گرایی در منطقه به ویژه مصر و تونس و تاثیرگذاری بر روابط استراتژیک اسرائیل و امریکا همگی ماحصل همین دیدگاه حزب عدالت و توسعه حاکم بر ترکیه است. با این حال آنکارا هنوز نتوانسته است بسیاری از منش و سنت های سیاسی خود در سیاست خارجی را بشکند و تغییر دهد، از سویی در برخی پرونده ها نیز عملا شکست خورده محسوب می شود و با برخی کشورها هم به مشکل برخورده است. در سوریه سیاست ترکیه پس از گذشت دو سال از ناآرامی های این کشور عملا به شکست انجامیده و این مساله سبب شده است تا رابطه استراتژیکش با ایران نیز به چالش بخورد. حال سوال این است ترکیه تا کجا می تواند به این سیاست خود ادامه دهد و هم زمان میدان دار تحولات خاورمیانه باشد و به جهان سنی عثمانی بیندیشد؟