پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سومين روز از مذاکرات هسته‌اي آرام اما جدي برگزار شد. به نظر مي رسد مرد اين روزهاي مذاکرات همچنان دکتر علي اکبر صالحي است. دکتر صالحي صبح و عصر ديروز مذاکرات طولاني مدت و فشرده اي را با ارنست مونيز، وزير انرژي آمريکا برگزار کرد. رئيس سازمان انرژي اتمي و مذاکره کننده ارشد کشور در موضوعات فني هسته اي ديروز به ٣ زبان مختلف با خبرنگارها گفت و گو کرد. علي اکبر صالحي که تا ٩ سالگي در کربلا بزرگ شده است و در ۱۳۵۶ از MIT آمريکا دکتراي مهندسي هسته‌اي گرفته است، به زبان هاي عربي و انگليسي کاملا مسلط است. ديروز دکتر صالحي به نمايندگي از تيم مذاکره کننده ايراني گفت: «عرب ها مي گويند تَفَأل به خير بزنيد، تا ان شاء‌ا... امور خير محقق شود. من فرد خوش بيني هستم.» او همچنين ظهر روز گذشته به خبرنگارها گفت که فقط يک مورد در امور فني مانده است که بايد مورد توافق قرار بگيرد. با اين حال يک عضو تيم مذاکره کننده ايراني به خبرنگارها گفت که موضوع مذاکرات مثل يک مکعب روبيک است و حل شدن يک موضوع ممکن است به تغيير شرايط در موضوعات ديگر منجر شود. شامگاه ديشب همچنين نشست جامعي با حضور وزراي خارجه هر ٢ کشور، دکتر صالحي و ارنست مونيز برگزار شد. 

چهارشنبه ٢٧ اسفند قرار بود مذاکرات وزراي خارجه ايران و آمريکا آغاز شود. اما برخلاف انتظار درست همان وقتي که ديپلمات هاي ارشد بايد در اتاق مذاکره مي بودند، آقاي دکتر ظريف، آقاي دکتر عراقچي و آقاي فريدون ترجيح دادند که در فضاي سبز اطراف محل برگزاري مذاکرات به تنهايي قدم بزنند. البته قدم زدن مذاکره کننده ها، خودش به تنهايي رخدادي مهم نيست. همان طور که دوچرخه سواري جان کري در روزهاي قبل در سواحل لوزان اهميت خبري نداشت. اما وقتي که قرار بوده است مذاکره زمان بندي شده اي برگزار شود، درست وقتي که جان کري، وندي شرمن و ارنست مونيز در اتاق مذاکره منتظر هستند، قدم زدن ديپلمات ها با لباس هاي رسمي معنا پيدا مي کند.

ساعتي پس از آن جان کري هم در اقدامي نمايشي به تنهايي در حياط هتل روي يک مبل نشست. انگار که قصد داشته باشد صرفا فرصتي را براي خبرنگارها فراهم کند تا از او در اين حالت عکس بگيرند. رو به آفتاب سرد لوزان، کاغذي را برداشت و با سردي آن را نگاه کرد. او تا ظهر يک بار ديگر هم همين نمايش را اجرا کرد. آب و هوا در لوزان خراب شده است. آمريکايي ها روش مذاکراتي شان همين است. در لحظه آخر همه چيز را خراب مي کنند تا به طرف مقابل فشار رواني بياورند. تابستان گذشته در وين ٦ هم همين کار را کردند. پاييز در وين ١٠ هم همين شرايط را به وجود آوردند. يک تحليلگر غربي حاضر در محل مذاکرات به من گفت که آمريکايي ها در وين ١٠ مي توانستند کار را تمام کنند، اما نخواستند. يک تحليلگر اروپايي حرف جالب تري زد: «اروپايي ها از آمريکايي ها خسته شده اند.» اما ظاهرا ماجرا فقط به خستگي از مذاکره هاي طولاني ختم نمي شود. تحليلگر اروپايي خيلي آرام گفت: «در اروپا مي گويند که چارچوب کلي توافق کاملا مشخص است، اما اوباما و جان کري، نگران از مسائل داخلي خودشان حاضر نيستند چنين چيزي را تاييد کنند.» روز سه شنبه دکتر صالحي از اين خبر داده بود که فقط يک موضوع اساسي ديگر باقي مانده است. به نظر مي رسد مشکل کنوني، مسئله آزادي ايران در تحقيق و توسعه فناوري هسته اي بومي کشور باشد. فردا شب، سال تحويل مي شود. هميشه مي گويند لحظه تحويل سال نو، لحظه استجابت دعاست.

وزیر خارجه آلمان خواستار دائمی شدن محدودیت ها بر برنامه غنی سازی ایران شد.

فرانک والتر اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان پس از دیدار با محمد جواد ظریف در بیانیه ای مطبوعاتی اعلام کرده است که از نظر وی محدودیت ها بر برنامه غنی سازی ایران باید دائمی شود.

اشتاین مایر گفته است: «هرگونه توافق بايد تضمين كننده عدم دستيابي ايران به بمب اتمي باشد. به همين دليل، محدود سازي دائمي ظرفيت غني سازي اورانيوم و همچنين بستن راه دستيابي احتمالي ايران به پلوتونيوم مورد نياز براي توليد بمب بايد، در توافق اعمال شود».

این نخستین بار است که یک مقام غربی خواستار دائمی شدن محدودیت ها در برنامه غنی سازی ایران می شود.

پیش از این ادعای غربی ها این بود که محدودیت ها بر برنامه غنی سازی ایران موقتی است و پس از طی دوره توافق نهایی این محدودیت ها برچیده خواهد شد.

دیپلمات ها می گویند این چرخش در موضع 1+5 کاملا ناگهانی است و اگر غربی ها بر آن اصرار کنند قطعا مذاکرات شکست می خورد.

یک دیپلمات در تهران گفت: «موقت بودن محدودیت ها اساس هرگونه توافق است. در غیر این صورت توافقی وجود نخواهد داشت».

وی اضافه کرد: «حدس می زنم این موضوع غربی ها بیشتر نوعی چانه زن ید ردقیقه 90 است و نهایتا مذاکرات به این دلیل شکست نخواهد خورد».

شواهد نشان می دهد ایران و 1+5 تا روز 11 فروردین در آستانه اعلام چارچوب یک توافق خواهند بود.

آمريکا زمين بازي را عوض مي کند
اميرحسين يزدان پناه- جان کري وزيرخارجه آمريکا 2 روز پيش در جريان مذاکرات لوزان گفت که «اکنون اختلافات بيشتر سياسي است.» ديروز نيز خبرها از پيشرفت هاي تازه در مذاکرات فني حکايت مي کرد و حتي برخي خبرها از باقي مانده 2 و حتي يک اختلاف ديگر حکايت مي کنند. برداشته شدن اختلافات فني و اذعان طرف هاي مقابل به اختلافات سياسي را بايد يکي از دستاوردهاي مذاکرات 18 ماه اخير دانست.به اين ترتيب اکنون نه فقط 1+5 بلکه افکار عمومي دنيا مي دانند که تنها راه آن چه غربي ها آن را اطمينان از صلح آميز بودن برنامه هسته اي ايران مي نامند، فقط توقف غني سازي نيست بلکه راهکار فني براي آن وجود دارد، البته اگر غرب واقعا به دنبال تفاهم باشد. با اين حال اکنون اشاره جان کري به اختلافات سياسي را چه طور بايد تعبير کرد؟ و سوال مهم تر اين که آيا اين اختلافات اجازه توافق را مي دهد؟ واقعيت البته يک چيز است: اگر بتوان در مذاکرات هسته اي به يک توافق دست يافت که هر دو طرف راضي باشند، در حوزه مسائل سياسي بين ايران و آمريکا به سبب وجود اختلافات راهبردي، دست يافتن به يک تفاهم مرضي الطرفين ممکن نيست. چرا؟ اجازه بدهيد کمي مصداقي بحث کنيم.

1- يک شاهزاده پرنفوذ سعودي 2 روز پيش اعلام کرد که اگر توافق هسته‌اي احتمالي با ايران انجام شود، ما نيز به دنبال توليد سوخت اتمي خواهيم بود.سوال اين است که آيا اگر چنين اتفاقي روي دهد، هنجارهاي فعلي جهان که توليد سوخت اتمي و به تبع آن قدرت را محدود به چند کشور کرده است، چقدر پايدار خواهند بود؟ آيا اقدام عليه اين هنجارها، دردسر جديد براي آمريکا نيست؟

2- به اذعان تحليلگران سرشناس غربي، مانند کيسينجر، برژينسکي، ريچارد هاس و... نظم نويني درحال شکل گيري است. برخي معتقدند که در نظم نوين، قدرت هاي منطقه اي حرف اصلي را در منافع آن مناطق خواهند زد. نگاهي به تحولات همين چند ماه اخير در منطقه غرب آسيا و خليج فارس نشان مي دهد که سهم خواهي ايران، به اقتضاي قدرت علمي، سياسي و نظامي خود در حوزه نظم نويني که شکل مي گيرد جدي است. حتي بحث هاي انحرافي که رسانه هاي غربي و حتي کيسينجر درباره «امپراتوري پارس» با هدف ايران هراسي مطرح مي کنند نشان دهند عمق نگراني از قدرت گرفتن ايران است. از سوي ديگر براساس گزارش امنيت ملي آمريکا (American's national interests) که جولاي سال 2000 منتشر شدو در هزاره سوم ميلادي و قرن بيست و يک بايد سرمشق سياست هاي خارجي آمريکا باشد منافع ملي آمريکا به 4 دسته حياتي(vital) ، خيلي مهم(Extremely Important )، مهم(Important) و کم اهميت يا ثانويه(Less Important or Secondary) تقسيم مي شوند. يکي از «منافع ملي خيلي مهم آمريکا در خاورميانه» «ممانعت از ظهور يک قدرت هژموني در منطقه خليج فارس» است. اين موضوع در راس منافع ملي خيلي مهم آمريکا قرار دارد. آيا آمريکا مي تواند خلاف سند امنيت ملي خود عمل کند؟

3- چرا ما نقش اسرائيل را دست کم مي گيريم؟ چرا برخي مي گويند آمريکا و اسرائيل با هم شکاف دارند بر سر ايران؟ البته بروز اختلافات ميان اوباما و نتانياهو را نمي توان نديده گرفت. اما قطعا نه اوباما همه حاکميت آمريکاست و نه نتانياهو همه حاکميت رژيم اسرائيل. حتي خود آن ها نيز 2 هفته پيش صراحتا تاکيد کردند که اختلافات آن ها راهبردي نيست و مثل يک خانواده هستند که باهم اختلافات جزئي دارند ولي در مقابل ايران هم هدف واحد و هم ارزش هاي مشترک دارند. ايران نيز صراحتا گفته «چه توافق بشود چه نشود، اين توافق امنيت اسرائيل را بيشتر نخواهد کرد» يا در بهترين شرايط اين توافق نمي تواند تهديدها عليه رژيم صهيونيستي را کاهش دهد. به اين ترتيب ايران و آمريکا روي يک نقطه مشترک خط قرمز راهبردي دارند در چنين شرايطي آيا اساسا اوباما، يا حتي نظام حاکميت آمريکا حاضر به کوتاه آمدن از اين خط قرمز آن هم در مقابل ايران هستند؟ براساس سند منافع ملي آمريکا، در راس «منافع ملي حياتي آمريکا در خاورميانه» «بقاي اسرائيل به عنوان دولتي آزاد» قرار دارد. با اين زمينه ها برخي معتقدند که کوتاه آمدن آمريکا درباره برکناري اسد و نيز خبر اخير که حکايت از خروج ايران و حزب ا... از ليست گروه هاي تروريستي جامعه اطلاعاتي آمريکا داشت نشان دهنده نوعي چرخش آمريکا در سياست هاي خود در غرب آسياست. با اين حال پاسخ اين سوال که آيا آمريکا با ايران کنار مي آيد يا نه، براساس 3 اِماره بسيار مهمي که دربالا آمد که از آن به عنوان اختلافات استراتژيک يا راهبردي ايران و آمريکا ياد مي شود، منفي است. يعني اين موارد نشان مي دهد آمريکا با ايران کنار نخواهد آمد چه اين که اصولا براساس سند منافع ملي خود نمي تواند با ايران کنار بيايد. با اين حال، شرايط منطقه و جهان نشان مي دهد که آمريکا در مسيري نيست که شکست مذاکرات را بپذيرد. سوال اين است که چه اتفاقي خواهد افتاد؟ دوتجربه بسيار مهم مذاکره آمريکا با شوروي و چين (که البته شرح آن در اين جا نمي گنجد) در قرن گذشته مي تواند دورنما را براي ما روشن تر کند. تجربه چين نشان مي دهد که رهبران چين در جريان مذاکرات مهم خود با آمريکايي ها «با حفظ بدبيني نسبت به ايالات متحده و امپرياليست دانستن ‌آن وارد مذاکره شده بودند». با اين زمينه چين در سال هاي بعد توانست به اتکاي قدرت درون زاي خود از برداشته شدن تحريم هاي بيست و چند ساله به نفع اقتصاد خود استفاده کند. در مقابل شوروي وقتي در سال ۱۹۹۱ فروپاشيد، تحليل گران برايش دلايل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آوردند. اين يعني شوروي با وجود همه بمب هاي اتمي خود وقتي وارد مذاکره و مراوده با آمريکا شد نتوانست ارزش هاي خود(فارغ از ارزش گذاري بد يا خوب) را حفظ کند و در نهايت فروپاشيد. خيلي ها هنوز تصوير صف طولاني مردمِ مسکو مقابل اولين شعبه‌ مک‌دونالد را به ياد دارند. با اين تجارب به نظر مي رسد آمريکا مدل مشابه اين را براي ايران دنبال مي کند. اخيرا نيويورک تايمز يک جمله صريح دراين باره داشت: «دولت اوباما معتقد است تا آن زمان (10 سال ديگر که توافق احتمالي اجرا مي شود) يک حکومت متفاوت يا دست کم همراه تر (با آمريکا) در ايران روي کار خواهد آمد.» به اين ترتيب به نظر مي رسد، حاکميت آمريکا با اين اميد که در دهه آينده شاهد تغييرات جدي در نظام ايران باشد، در حال تغيير وضعيت زمين تخاصم با ايران است. از يک سو نمي تواند قدرت ايران را در منطقه ناديده بگيرد و از سوي ديگر نمي تواند پاي شکست مذاکرات با ايران بايستد. بنابراين به نظر مي رسد اولويت اول آمريکا انعقاد يک توافق با ايران است به نحوي که تا حد ممکن ايران را محدود کند و در اولويت دوم طي اجراي توافق احتمالي به دنبال چينش يک زمين بازي جديد خواهد بود. تردد بيش از حد آمريکايي ها به منطقه، افزايش پايگاه هاي اطلاعاتي امنيتي در منطقه، توسعه سپرهاي ضد موشک که چند روز پيش نيز دوباره مطرح شد و استفاده گسترده از هواپيماهاي بدون سرنشين، تحکيم پيمان هاي امنيتي و مواردي از اين دست، نشان مي دهد که آمريکايي ها دارند زمين جديدي براي بازي ترتيب مي دهند.در اين زمين البته مهم است که ما چگونه بازي خواهيم کرد چرا که توجه جدي به اقتصاد مقاومتي (فارغ از حذف شدن يا نشدن تحريم ها) و نيز تغيير اتمسفر ذهني براي ساخت کشور از بيرون به درون مي تواند از اين تهديد ها براي ايران، فرصتي براي جهش بسازد.