شیدائی و نفرت از بلیه های است که از ناحیه عوام دامنگیر دنیای سیاست می شود و  تا آن درجه قوت دارد که بتواند فضای سیاست را مه آلود و هیجان زده «بت وارگان» و «بت خوارگان» کرده به قسمی که نه امکان سیاست ورزی عقلانی را به سیاستمداران مصلح بدهد و نه بتوان آن هیجانات شیدائیان را تدبیر و مدیریت کرد.

مصداقاً پست اخیرم که ناظر بر عوام زدگی «علی مطهری» در امر سیاست بود (فتنه اکبر ـhttp://bit.ly/1CocX77 ) همان طور که توقع می رفت اسباب هیجان شیدائیان در امر سیاست را فراهم کرد تا جائی که اینجانب را موظف کرد علی رغم وقوفم به بی حاصلی احتجاج با چنین جماعت هیجان زده ای، اما بیرون از احساسات ایشان چهره و صورت بدون روتوش واقعیت مطمح نظر در آن پست را لااقل برای رفع تکلیف خود تصویر آمائی نمایم.

به همین منظور تذکرات زیر را بر عهده خود فرض می دانم:

اولا سالها مطالعه و تامل در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران به اندازه کافی به اینجانب شناخت داده تا بتوانم از شدت و عمق نفرت و خصومت این اقشار از رهبری ایران التفات داشته باشم تا اکنون به قدر خود بدانم تظاهر به دلدادگی امروز ایشان نسبت به محصورین پوششی است برای استتار نفرت خود از رهبری نظامی که از بن با تمامیت همان نظام مشکل دارند!  

ثانیا بیرون از خوشآیند یا ناخوشآیند شیدائیان و مبتهجین، تقلب در انتخابات سال 88 یک افسانه بود. دروغ بی شرمانه و تدبیرشده ای که مشخص شد توسط باندی قدرت طلب و شناخته شده به جامعه تزریق شد. (لطفا شیدائیان با اینجانب مجدد وارد احتجاج در مورد تقلب یا عدم تقلب نشوند. می دانم باور ایشان به تقلب محصول یک اعتقاد است نه استـناد. لذا تحت هیچ شرایطی نمی توانند غیر از این، نظر دیگری داشته باشند)

ماهیت باور این قشر به تقلب را محصول ابتلای ایشان به «شیطان خوئی» تلقی کرده که پیش تر در مقاله «ایدئولوژی شیطانی» این منظور را تشریح کرده ام.

(ایدئولوژی شیطانی ـ http://bit.ly/1xUvsiS)

با این مفروضات بازبینی تلگرافی ماجرای 88 حاکی از آن است که مدیریت فتنه با افسانه تقلب به فراست موفق به فریفتن جماعتی کثیر از شهروندان شد تا بدین منظور با خیابانی کردن اعتراضات «به زعم خود» رهبری را ترسانده و باج گیرانه سهم خود از کیک قدرت را مطالبه کنند.

علی رغم این رهبری در مقام بالاترین مرجع شرعی و قانونی کشور در خطبه های نماز جمعه 29 خرداد بعد از دو راه پیمائی گسترده معترضین امر بر اتمام لشکرکشی خیابانی و پی گیری اعتراضات از بسترهای قانونی دادند.

علی رغم لزوم متابعت از راهکار رهبری، شورش خیابانی بدون توجه به تبعات و افسار گسیختگی ها و هزینه ها و خساراتش به منافع ملی و با اصرار «محصورین فعلی» بالغ بر 8 ماه ادامه یافت.

این خیره سری و تداوم بحران به احتساب همه خسارات و جنایات مرتکبه طرفینی، جرمی مشهود را به پای کسانی گذاشت که به اعتبار رهبری مکتسبه خود در بحران می توانستند آتش بس دهند اما علی رغم این با بی وقعی خود به تدبیر نظام، عملا نفت بر آتش ریختند.

علی ایحال نظام با خویشتنداری تا 25 بهمن 89  فقد بصیرت و فراخوان های وقت و بی وقت رهبران شهرآشوبی را تحمل کرد و نهایتا از آن تاریخ به بعد بود که تدبیر حکومت بمنظور امحای بستر تداوم شرارت، معطوف به تخت قاپوی رهبران غائله در حصر شد.

اکنون آنانی که با پخمگی مدام بر طبل محاکمه محصورین می کوبند غافل از آنند که جرائم و اتهامات منتسبه به محصورین در هر سیستم قانونی تا آن اندازه سنگین است که استقبال از دادگاه بمعنای فرجام تلخ برای متهمین باشد.

واضح تر آنکه اگر در آشوب 88 بجای مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی فرضاً آقایان حشمت الله طبرزدی و محمد ملکی رهبری اعتراضات را عهده داری می کردند بدون تردید نظام بی تعلل همان هفته نخست ایشان را بازداشت و محاکمه می کرد و مطمئناً با احتساب گستردگی و عمق جرائم مرتکبه اکنون 5 سال از اعدام ایشان گذشته بود!

اما وضعیت فعلی محصورین حاکی از آنست که نظام تا آن اندازه شعور دارد تا به اعتبار پیشینه انقلابی و سنوات خدمت غیر قابل کتمان «رهبران بازی خورده پیشوا» ملاحظه ایشان را بکند و از طریق حصر، بر بی تدبیری و بازی خوردگی ایشان اغماض نماید!
اکنون چنانچه امثال «علی مطهری» برخوردار از حسن نیت جهت حل ماجرای حصر اند منطقاً و عقلاً موظفند اهتمام خود را صرف متقاعد کردن محصورین بر پذیرش بی حاصلی پایمردی بر صراط ناصواب شان نمایند!

متاسفانه چنین ساده اندیشانی مملکت داری را با خاله بازی کودکانه اشتباه گرفته اند که یک روز فریاد «قهر قهر تا روز قیامت» سر دهند و فردایش با تفطن بر بی حاصلی راه طی شده بر طبل «آشتی آشتی فردا بریم تو کشتی» بکوبند!

مگر شوخی است!؟
در بی اخلاقانه ترین شکل ممکن به اقتفای سادگی مفتونان و شرارت و خباثت «پیشوا» که مایل به جوشش دیگی نبود که قرار است برای وی بجوشد(!) با آبرو و مشروعیت و دمکراسی نظام بازی شد تا جائی که از قبال آشوب های 88 بهترین بستر را برای آمریکا و متحدین غربی اش فراهم کردند تا سنگین ترین تحریم های فلج کننده اقتصادی را با  توجیه فریبکارانه افکار بین الملل مبنی بر «لزوم تنبیه و تحریم ایران» بر گرده مردم بار نمایند.

مگر پخمگی چیزی غیر از این است که «بت وارگان» اینک بت خوارانه، خود را ذلیل بت های خود ساخته شان کرده تا بدین ترتیب بتوانند با تمجید و تعظیم از بت های خود ساخته شان کوچکی خود را در قفای بزرگی مجعول ایشان اختفاء نمایند!؟