مهران عسگری از سال ٢٠١۵ تصمیم گرفت دیگر در تکواندوی ایران حضور نداشته باشد، او بعد از اینکه مدتی به عنوان مربی بدنساز تیم ملی تکواندوی برزیل فعالیت کرد، تصمیم به ازدواج با یک تکواندو کار ترکیه‌ای گرفت تا به عنوان مربی خصوصی همسرش فعالیت کند و از این طریق زندگی‌اش را بگذراند. ازدواج عسگری با «نور تاتار» علاوه بر اینکه شهرت این دو ورزشکار را افزایش داد، در مدت کوتاهی به خبر مهم رسانه‌های ورزشی ایران و ترکیه تبدیل شد.

جالب اینکه همسر وی یکی از قهرمانان بنام کشور ترکیه است که حالا با مربیگری همسر ایرانی خود به آینده‌ای بهتر می‌اندیشد. این زوج تکواندوکار صحبت‌های جالبی را بر زبان آورده‌اند که خواندن حرف‌هایشان خالی از لطف نیست.

پیش‌بینی این روزهای تکواندو را می‌کردم، کنار کشیدم

مهران عسگری از تصمیمی که برای ادامه زندگی شخصی و ورزشی‌اش گرفته، راضی است. حالا که نور تاتار توانسته مدال طلای مسابقات جهانی تکواندو را از آن خود کند، خیلی‌ها به نقش پررنگ مهران عسگری در این مدال اشاره می‌کنند و خود تاتار هم طلایی‌شدنش را ناشی از زحمات همسر ایرانی‌اش می‌داند. حرف‌های عسگری را در ادامه می‌خوانید:

شاید برای خیلی‌ها جالب باشد که بدانند تکواندوکار سابق تیم‌ملی درحال حاضر در ترکیه مشغول چه کاری است؟

من درحال حاضر به عنوان مربی خصوصی و حریف تمرینی همسرم کنار او هستم. از آنجایی که باید مدت زمانی برای آماده‌شدن پاسپورتم در ترکیه صرف می‌کردم، ترجیح دادم با همسرم تمرین کنم تا هم آمادگی خودم حفظ شود، هم بتوانم به او کمک کنم.

چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید برای ادامه زندگی به ترکیه بروید؟

اولویت اول زندگی من، همسرم و شرایط اوست. بعد از ازدواج ما چون همسرم به عنوان یک تکواندوکار حرفه‌ای در سطح اول دنیا باید برای مسابقات آماده می‌شد، در ترکیه ماندیم. اگر من از همسرم می‌خواستم که به ایران بیاید، مطمئن باشید که فدراسیون ترکیه هرگز اجازه این کار را نمی‌داد، چون هیچ کشوری به از دست‌دادن ورزشکاری مثل «نور» راضی نمی‌شود.

چه اتفاقاتی رخ داد که تصمیم به خروج از تیم ملی و کشور گرفتید؟

من به خاطر زندگی شخصی خودم تصمیم گرفتم دیگر برای تیم ملی ایران بازی نکنم. باید ٢سال در هیچ مسابقاتی برای تیم ملی به میدان نمی‌رفتم و مسابقات دانشجویی سال ٢٠١۵ آخرین حضور من در تیم ملی ایران بود. بعد از آن مسابقات دیگر در هیچ مسابقه‌ای برای تیم ملی بازی نکردم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم داشتم. شرایط این روزهای تکواندوی ایران نشان می‌دهد که من تصمیم درستی برای خروج از تیم ملی گرفتم. تیم ملی وارد بحرانی از حاشیه‌ها شده و به این زودی هم نمی‌تواند از این بحران خارج شود. نمی‌دانم چه کسی مقصر این شرایط است، چون من از نزدیک در جریان نیستم اما برای حال و روز تیم ملی ناراحت هستم.

من هر کجای دنیا که باشم، باز هم بازیکن ایرانی‌الاصل هستم و همه من را یک ایرانی می‌دانند، به همین دلیل وضعیت تکواندوی کشورم برایم اهمیت زیادی دارد. با این وجود من مجبور بودم برای زندگی‌ام قید تیم ملی را بزنم، چون از‌‌ همان موقع می‌دانستم تیم ملی دچار مشکلات زیادی می‌شود. بهتر است کسانی مثل بهنام اسبقی و مهدی خدابخشی بیایند و درباره مشکلات تکواندو حرف بزنند تا مشخص شود چرا تیم ملی به این روز افتاده است.

علاقه بین شما و نور تاتار چطور و از کجا شکل گرفت؟

نور را از مدت‌ها قبل می‌شناختم اما حضور در المپیک باعث آشنایی بیشتر ما شد. من قبل از المپیک ریو به عنوان بدنساز تیم ملی برزیل فعالیت می‌کردم. وقتی ورزشکار سنگین وزن برزیل که من مربی اختصاصی او بودم، مدال برنز گرفت، فدراسیون این کشور با دستمزد بالایی به من پیشنهاد مربیگری داد اما به خاطر ارتباطم با نور این پیشنهاد را رد کردم. اولین‌بار نور را در مسابقات دانشجویی تکواندو در سال ٢٠١۵ دیدم. هر دوی ما در این مسابقات برنز گرفتیم.

من در المپیک ٢٠١٢ نور را شناختم. آن سال من پشت‌سر یوسف کرمی ماندم و نتوانستم به المپیک برسم اما در جریان همه مسابقات بودم. وقتی بازی نور را دیدم که در لندن توانست مدال نقره بگیرد، واقعا تحت‌تأثیر قرار گرفتم. ضمن اینکه گزارشگر مسابقه او آنقدر از نور تمجید کرد که اسم او در ذهن من حک شد. بعد از المپیک در مسابقات مختلفی نور را می‌دیدم اما اولین برخورد جدی ما سال ٢٠١۵ بود که در مسابقات دانشجویی حضور داشتیم و هر دو برنز گرفتیم.

درحال حاضر از تصمیمی که برای زندگی شخصی و ورزشی‌ات گرفتی، راضی هستی؟

بله، خوشبختانه این روز‌ها از وضعیتم بسیار راضی هستم. به عنوان مربی اختصاصی همسرم کنار او کار می‌کنم و به همدیگر انگیزه و انرژی زیادی می‌دهیم. همانطور که گفتم، من آن روز‌ها پیش‌بینی می‌کردم که وضعیت خوبی برای تکواندوی ایران پیش نخواهد آمد و همینطور هم شد. به همین دلیل از تصمیمی که گرفته‌ام، راضی هستم و می‌دانم که راه پیشرفت برای خودم و همسرم باز است. دوری من از نور نه به عنوان همسرم بلکه به عنوان شاگردم برای او اتفاق بسیار بدی خواهد بود، چون تمام شرایط فیزیکی و روحی او به عنوان یک ورزشکار به حضور مربی‌اش بستگی دارد و نبودن من برایش دردسرساز می‌شود.

از این مسائل بگذریم. وقتی قرار به ازدواجت با نور شد، به خاطر تفاوت‌های فرهنگی با مشکل رو‌به‌رو نشدی؟

اتفاقا نه تنها مشکل پیدا نکردیم، بلکه دیدیم شباهت‌های زیادی داریم. نور در شهر وان که نزدیک‌ترین شهر ترکیه به ایران است، متولد شده. خانواده نور از کردهای ترکیه هستند که وقتی اسم کرد‌ها به میان می‌آید، غیرت و تعصب پیش از همه چیز به ذهن می‌رسد. من با چشم بسته و بدون کنکاش وارد خانواده نور شدم و الان هم از تصمیمم بسیار راضی هستم. رسومات ازدواج خانواده نور شبیه ایرانی‌ها بود و خانواده او به اندازه‌ای انسان‌های وارسته‌ای هستند که هیچ سنگی جلوی پای من نینداختند.

حتی پدر همسرم درباره دارایی‌های مالی من چیزی نپرسید و گفت، اگر واقعا دخترم را دوست داری، می‌توانی با او ازدواج کنی. شاید باور نکنید اما من اگر در ایران می‌ماندم، علاقه‌ای به ازدواج نداشتم چون حاضر نبودم تن به چشم و هم‌چشمی‌ها و رسومات تشریفاتی بدهم. شاید باور نکنید اما نور مهریه هم ندارد و خود و خانواده‌اش اعتقادی به این چیز‌ها ندارند.

فکر می‌کنی ازدواج شما بیشتر به نفع کدام‌یک از شما شده است؟ به نفع خودت یا به نفع نور؟

به نظر من ازدواج ما پیوندی دو سر برد است، چون هم نور ورزشکاری حرفه‌ای در سطح اول دنیاست و هم من به عنوان یک مربی و همسر دارای بهترین خصوصیات هستم. (می‌خندند) البته باید این را بگویم که من و نور واقعا ارتباطی عاشقانه داریم. ما قبل از عقد به مزار مولانا در شهر قونیه که الان هم در آن زندگی می‌کنیم، رفتیم و آنجا برای هم دعا کردیم که بتوانیم همدیگر را خوشبخت کنیم. الان هم از بودن کنار هم خوشحالیم و احساس خوشبختی می‌کنیم.

حتما مربی نور در کسب مدال طلای جهانی نقش مهمی داشته است؟!

خدا را شکر می‌کنم که توانستم در راه این افتخار بزرگ کنار نور باشم و هر دو جواب زحماتمان را بگیریم.

شاید خیلی‌ها فکر کنند دو تکواندوکار در زندگی خصوصی اگر با هم مشکل پیدا کنند، حسابی کتک‌کاری می‌کنند!

اتفاقا خیلی‌ها این موضوع را به ما گفته‌اند و حتی توصیه می‌کنند برای منزلمان وسایل زیادی نخریم، چون ممکن است در اولین دعوا همه وسایلمان بشکند اما در حقیقت اینطور نیست، چون حرف آخر را در خانه من می‌زنم و به همسرم می‌گویم چشم!