خلاصه و جمعبندی کتاب کیمیاگر
«کیماگر از آن دست کتابهایی است که این قابلیت را دارد تا زندگی خوانندگان خود را دگرگون کند»؛ شاید گفتن این جمله در وصف یک کتاب در نگاه اول کمی اغراقآمیز به نظر بیاید، اما مرور تجربهی افرادی که طی سالیان اخیر این کتاب را خواندهاند میتواند مهر تأییدی بر میزان اثرگذاری آن باشد. در واقع طرفداران این کتاب بر این باورند که کیمیاگر اصلی همان پائولو کوئیلو، نویسندهی رمان کیمیاگر است، چرا که توانسته با نگارش یک کتاب به ظاهر ساده، گوهر وجودی انسان را برای مخاطبانش آشکار سازد. البته ناگفته پیدا است که هرچه یک اثر طرفداران بیشتری داشته باشد، بیشتر در معرض نقد قرار خواهد گرفت؛ اما فارغ از تمام انتقادات وارده، جدیترین منتقدان رمان کیمیاگر نیز نمیتوانند منکر جریانسازی این اثر باشند.
اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که هنوز این رمان جذاب را نخواندهاند، با مطالعهی ادامهی این مطلب میتوانید علاوهبر کسب اطلاعات کلی راجعبه کتاب، با خلاصهی داستان و پیامهای نهفته در آن نیز آشنا شوید و سپس برای قرار دادن آن در لیست کتابهای آیندهی خود تصمیم بگیرید.
معرفی رمان
کتاب کیماگر، اثر ارزشمند پائولو کوئیلو، نویسندهی نامآشنای برزیلی است که برای نخستین بار در سال 1988 م. منتشر شد. این رمان که به گفتهی نویسندهی آن با الهام از یکی از حکایتهای داستان هزارویک شب نوشته شده است، ماجرای سفر دور و دراز یک چوپان جوان به سرزمین مصر در جستجوی یک گنج افسانهای را روایت کرده و از خلال آن، به احساسات متفاوت و بعضاً متناقض او در مسیر این سفر پرداخته است.
رمان کیمیاگر را میتوان یک داستان نمادین در نقد واقعگرایی مدرن دانست. کوئیلو در این کتاب بر اهمیت تخیل تأکید میکند و آن را اساس تحقق آرزوهای محال زندگی میداند. به بیان دیگر، به باور پائولو کوئیلو هر انسان با یک مأموریت شخصی آفریده شده است و آنچه میتواند او را به حرکت در این مسیر وادارد، بلندپروازیهای ناشی از تخیل است.
آنچه رمان کیمیاگر را از دیگر آثار مشابه در ادبیات غرب متمایز میکند، سادگی و در عین حال حکیمانه بودن آن است. در واقع، این موضوع را میتوان عامل قرابت محتوایی این اثر با نوشتههای بزرگان ادبیات فارسی و یکی از دلایل محبوبیت این رمان در ایران دانست.
خلاصه داستان
شخصیت اصلی رمان کیمیاگر، چوپان جوانی به نام سانتیاگو است که در شهر آندلس در جنوب اسپانیا زندگی میکند. در یکی از روزهایی که سانتیاگو گوسفندان خود را به چرا برده است، زیر یک درخت که در نزدیکی کلیسا روییده به خواب میرود و در عالم رؤیا نشانی یک گنج افسانهای در سرزمین مصر را مییابد که میتواند زندگی او را دگرگون سازد.
سانتیاگو به توصیهی یک کولی که میگوید نباید تسلیم سرنوشت شود، راهی شمال آفریقا میشود. او در سفری که در ابتدا بیشتر به یک ماجراجویی کودکانه شبیه است، با حوادث مختلفی مواجه شده و تجربههای بسیاری را به دست میآورد که هرکدام به نحوی در مسیر رسیدن به گنج هدایتش میکنند. او در مسیر تحقق رؤیای خود اموالش را از دست میدهد، عشق را تجربه میکند، شکست میخورد، دوباره بلند میشود و و در نهایت تمام این اتفاقات سبب میشوند تا سانتیاگو با خودش مواجه میشود و دریابد که گنج حقیقی در وجود خود او نهفته است.
پیامهای داستان کیمیاگر
رمان کیمیاگر توانایی ویژهای در برانگیختن احساسات انسانی دارد و همین موضوع آن را به یک اثر همهشمول و جهانی بدل کرده است. در ادامه تعدادی از مهمترین پیامهای نهفته در داستان این کتاب را به اتفاق مرور خواهیم کرد:
کیمیاگر زندگی خودتان باشید: یکی از مهمترین آموزههای کتاب کیمیاگر این است که هر انسان به رغم ویژگیها و شرایط متفاوت، این قابلیت را دارد تا افسانهی شخصی خود را ساخته و آن را دنبال کند. در واقع کوئیلو در این کتاب به وجود یک گوهر نهفته در ذات هر انسان اشاره دارد که به باور او تنها با تلاش و کوششِ بسیار عیان خواهد شد.
اگر بخشی از افسانهی تو باشم، روزی به من بازخواهیگشت: این جمله، یکی از زیباترین جملات عنوانشده در کتاب کیمیاگر و حاوی یکی از درسهای مهم آن است. نویسنده با بیان جملهی بالا به مخاطب خود این دلگرمی را میدهد که چنانچه تلاش او برای تحقق افسانهی شخصیاش کافی باشد، قطعاً دیر یا زود به آن دست خواهد یافت.
گاهی هدف درست در کنار ما است و آن را نمیبینیم: با اینکه تلاش یکی از ارکان اصلی تحقق آرزوها است، اما رمان کیمیاگر به مخاطب خود این درس را نیز میآموزد که گاهی در حالی که تنها یک گام تا رسیدن به موفقیت فاصله داریم، از وجود آن بیاطلاعیم؛ بنابراین وجود درک درست از موقعیتی که در آن قرار داریم میتواند مسیر تحقق آرزوهایمان را هموار کند.
اهمیت مسیر را دستکم نگیرید: این درس از کتاب کیمیاگر را میتوان تکملهای بر آموزهی قبل دانست؛ این که گاهی یافتن هدفی که درست در کنار ما واقع شده نیازمند بینشی است که تنها با قرار گرفتن در یک مسیر سخت و دشوار به دست میآید.
هرگز تسلیم نشوید: کوئیلو بارها و بارها در این کتاب خطر ترس را به مخاطب خود گوشزد میکند و آن را یکی از جدیترین موانع موجود بر سر راه تحقق آرزوهای زندگی میداند.
آینده در اختیار گذشته نیست: انتخاب هوشمندانهی کوئیلو در شخصیتپردازی سانتیاگو به عنوان کاراکتر محوری رمان کیمیاگر میتواند این موضوع را به مخاطب القا کند که گذشته میتواند چراغ راه آینده باشد، اما قدرت تسخیر آن را ندارد؛ بنابراین همانگونه که سانتیاگو به عنوان یک جوان عادی با موقعیت اجتماعی و اقتصادی معمولی توانست رؤیای خود را محقق کند، هر انسان با ارادهای نیز میتواند این مسیر را طی کرده و به موفقیت نائل شود.
از متفاوت بودن نترسید: با اینکه کتاب کیمیاگر سرشار از درسهایی است که میتوان آنها را سرلوحهی زندگی خود قرار داد، اما به عنوان آخرین آموزهی این کتاب و نیز حسن ختام این نوشته، به ترکیب دو جملهی زیبا از این کتاب اکتفا میکنیم: «مردم میترسند مهمترین رؤیاهای خود را دنبال کنند زیرا احساس میکنند لیاقت آنها را ندارند یا اینکه قادر به دستیابی به آنها نیستند»، اما «اگر [شما] به اندازهی کافی شجاع باشید که خداحافظی کنید، زندگی با سلامی جدید به شما پاسخ خواهد داد».
ارسال نظر