به گزارش پارس به نقل از خانواده، در این گفتگو، روایت آن حادثه را به بیان بهمن دان می خوانید ضمن اینکه به پرسش هایی در مورد کارهای پیش رو و آماده نمایش خود توضیحاتی نیز داده که خواندنی است.

آنچه در چشم های نامحسوس اتفاق افتاد

زمانی که تصویربرداری چشم های نامحسوس شروع شد، همه مان می دانستیم بیشتر صحنه های آن اکشن است. در آن فیلم قرار بود یک اتوبوس ۳۰۲ به آتش کشیده شود. به این جهت از بین اتوبوس های رده خارج اتوبوسی بازسازی شد و قرار بود ترمز آن اتوبوس ببرد و به دره پرت شود زمانی که در جاده امامزاده داوود مشغول کار بودیم، من پشت همین اتوبوس نشستم و ابراهیم آبادی و فیلمبرداری در یک اتومبیل بازسازی شده دیگر جلوی من حرکت می کرد، هم پشت یک موتورسوار، در حال تصویربرداری بود. من باید با چراغ زدن به اتومبیل حامل ابراهیم آبادی به او نزدیک می شدم تا سرعت اتومبیل نیز بیشتر شود. آن روز جاده به واسطه بارندگی لغزنده بود که به ناگهان موتور اتوبوس آتش گرفت. من به سختی اتوبوس را به حاشیه جاده کشیدم تا با اتوبوس دوم برخورد نکند.

اگر لحظه ای غفلت می کردم تلفات انسانی سنگینی به بار می آمد. وقتی زنده یاد پیمان ابدی سرعت عمل مرا دید و متوجه نجات ابراهیم آبادی شد، از عملکرد من ابراز رضایت کرد و خواست که در چند پلان سکانس دیگر نیز پشت اتوبوس بنشینم و چند صحنه اکشن دیگر فیلمبرداری شود و بعد از یک هفته دوباره به جاده امامزاده داوود برگشتیم و نهایتاً در پلان سکانسی که قرار بود اتوبوس آتش بگیرد و به دره پرت شود، پیمان ابدی در حالی که همسرش پشت سرش دعا می خواند که ماجرا ختم به خیر شود زیر اتوبوس ماند و جان خودش را از دست داد.

بعد از آن حادثه، من پیگیر شکایت همسر مرحوم پیمان ابدی بودم و در نهایت چندی قبل حکم نهایی صادر شد و تهیه کننده فیلم و خود پیمان ابدی به طور پنجاه پنجاه مقصر شناخته شدند و به این ترتیب پرونده آن حادثه بسته شد.

آن حادثه هر چه بود گذشت، اما برای پیشگیری اتفاقات مشابه لازم است تدابیری اندیشیده شود. موقع تهیه فیلم « چشم های نامحسوس» سرهنگ حسنی کارشناس فیلم بود و وقتی موقعیت را دید به سازندگان فیلم هشدار داد که مسائل ایمنی در کار لحاظ شود که نشد. به نظر من لازم بود کلیه عوامل « چشم های نامحسوس» بیمه تمام خطر بشوند. اگر در هنگام ساخت « چشم های نامحسوس» آمبولانس و جرثقیل سر صحنه حضور داشت و بیمه تمام خطر گروه لحاظ شده بود، شاید با استفاده از جرثقیل و آمبولانس، پیمان ابدی از مرگ نجات می یافت.

چاه پنجاه ناتمام مانده

یک کار نیمه تمام با عنوان « چاه پنجاه» دارم که وقتی از متولیان ساخت آن درخواست دستمزد می کنم، در جواب می گویند کار فعلاً خوابیده و وقتی می گویم قراردادم را فسخ کنید، جواب می دهند به زودی ادامه فیلمبرداری شروع می شود. داستان این فیلم، ماجرای زندگی شهید الماسی است که توانست آتش « چاه پنجاه» را خاموش کند. کارگردانی این کار را اصغر هاشمی به عهده دارد و با مشارکت وزارت نفت و شبکه یک سیما ساخته می شود. در قراردادمان قید شده تا پایان قرارداد حق حضور در کار دیگری را ندارم و اگر به سراغ کار دیگری بروم باید غرامت بپردازم. در این فیلم من ایفاگر نقش یکی از مهندسان وزارت نفت هستم که برای خاموش کردن « چاه پنجاه» تلاش می کند.

دلیل اینکه ساخت مجموعه دچار اشکال شده، این است که تا امروز چند بار تهیه کننده اش عوض شده است، تا جایی که می دانم حدود ۷۰ درصد کار انجام شده و ۳۰ درصد بقیه سخت ترین بخش آن و بسیار خطرناک است و چون طی آن قسمت ها باید برای مهار « چاه پنجاه» به دل آتش برویم، که اگر این اتفاق بیفتد، با افتخار می توان گفت بزرگترین مجموعه تلویزیونی ایران ساخته شده و شاید تولد دوباره من در کارهای اکشن باشد.

کارهایی که پیش رو دارم

در مجموعه تاریخی « معمای شاه» به کارگردانی محمدرضا ورزی ایفاگر نقش حسنعلی منصور نخست وزیر اوایل دهه ۴۰ هستم که جلو مجلس ترور شد.

این کار اولین همکاری من با محمدرضا ورزی است و قرار بود در چند کار دیگرش هم حضور داشته باشم که به واسطه حضورم در کاری دیگر، از او عذرخواهی کردم.

مجموعه تاریخی « معمای شاه» قرار است در سه دوره ساخته شود و من در دوره دوم مجموعه بازی خواهم داشت. همچنین تله فیلم « سالارخان» ، به کارگردانی خودم آماده عرضه به شبکه نمایش خانگی است. این تله فیلم را در سال ۹۰ ساختم و علاوه بر کارگردانی، خودم هم در آن حضور دارم. در این تله بازیگران متعددی ایفای نقش کرده اند. از جمله مارال فرجاد، قائم مقامی، حلیمه سعیدی و… فیلمنامه اش را فریدون دانشمند نوشته است.

در مورد داستان این تله فیلم باید بگویم سالار شخصی کم سواد و مخالف سوادآموزی است. او یک کارخانه لاستیک سازی دارد و معلمان نهضت سوادآموزی در تلاش هستند تا مادر سالار و کارگردان کارخانه اش را باسواد کنند، اما او مخالف این امر است. ایفاگر نقش سالار خودم هستم و مارال فرجاد نقش یکی از معلمان نهضت سوادآموزی را به عهده دارد و کاراکتر مادر سالار قائم مقامی است.

من با تله فیلم سالارخان خودم را تست زدم و الان که کار تمام شده احساس می کنم می توانم در سینما به شکل دیگری هم حضور داشته باشم.

سالارخان اولین تجربه من در ژانر طنز است و احساس می کنم تجربه خیلی خوبی بود. تله فیلم دیگری نیز با عنوان حاج باقر خبازباشی در حال ساخت دارم که در آن خودم و نفیسه روشن بازی داریم و در آن ایفاگر نقش پسر حاج باقر خبازباشی هستم. این کار هم در ژانر طنز است و هدفم از ساخت آن شاد کردن مردم بوده و بالاخره اینکه کار ساخت موسیقی هر دو تله فیلم را مهدی کورنگی به عهده داشته است.

علاوه بر تمام اینها در حال نوشتن فیلمنامه ای با عنوان « نبرد سهند» هستم. حکایت آن ناوچه ای است که آمریکایی ها مورد هدف قرار دادند و امیدوارم بتوانم با حمایت نیروی دریایی یک مجموعه چند قسمتی از این اتفاق بسازم.

درباره خانواده ام باید بگویم که…

یک پسر و یک دختر دارم. دخترم شاه پری ۲۳ سال دارد و وکالت می خواند و پسرم رضا، فارغ التحصیل رشته بازرگانی است که هیچ علاقه ای به بازیگری ندارد. همسرم نیز خانه دار است. من تمام وقتم در اختیار خانواده است و در اوقات فراغت از کار سعی می کنم در خدمت خانواده باشم و شاید باور نکنید، وقتی هم مشغول کار هستم دلم با خانواده است.