پایگاه تحلیلی خبری «پارس» - فیلم قهرمانان کوچک، داستان چند کودک دبستانی است که دنبال قاچاقچی‌های مداد رنگی هستند تا پدر دو نفر از کودکان این داستان از کار در کارخانه‌ی مدادرنگی بیکار نشود. در این جریان بچه‌غولی از نسل غول چراغ جادو به کمک بچه‌ها می‌آید و سرانجام موفق می‌شوند.

چند نکته در این فیلم قابل توجه است؛ اول اینکه داستان در بستری بسیاری واقعی اتفاق می‌افتد، با اینکه کلیت داستان و ماجراها و اتفاق‌ها گاه ماورایی‌ست. داستان به‌هم‌پیوستگی خوبی دارد و کودکان خیلی خوب به بازی گرفته شده‌اند. در این فیلم الفاظ درشت و رکیک دیده نمی‌شود. پدر و مادر‌ها، مخصوصا پدر و مادر دو کودک اول داستان، بسیار خوب و واقعی و با احترام و عاشقانه با هم صحبت می‌کنند. فضای خانه‌ی آنها بسیار واقعی ست و در این خانه‌ی قدیمی حیاط‌دار، انگار سال‌هاست چیزی تعمیر و تعویض نشده است. کارگردان این فیلم درک درستی از قشر متوسط دارد. کودکان آنها بسیار عاقل‌اند و آرزوهایشان در خانواده معنا می‌شود. در فضاهایی که این کودکان قرار می‌گیرند، اسباب‌بازی‌های آنچنانی دیده نمی‌شود و آنها با والدین خود با گستاخی حرف نمی‌زنند. کودکان اهل ورزش‌اند و در رابطه‌های دوستانه‌شان در عین شیطنت معقول و مودب‌اند. نویسنده برای خلق لحظات خنده‌دار هم از الفاظ و حرکات زننده استفاده نمی‌کند.

در ابتدای فیلم یکی از کودکان در مورد پدرش اینطور می‌گوید: «ما از آن بچه‌های بی‌فکری نیستیم که حال پدر و مادرمان را نفهمیم، با اینکه بابا نمی‌گوید، اما ما می‌فهمیم که او نگران ازدست‌دادن کارش است...» و به نظرم این جمله یک توجه قبل از دهه شصت و هفتاد بچه‌ها به والدین است و اتصال به این توجه‌ها کودکان پخته‌تری را تربیت می‌کند.

فرم این فیلم یک فرم تلفیقی است؛ تلفیقی از داستان رئال، افسانه‌ای و فانتزی، که برای بچه‌ها بسیار جذاب و دیدنی ست و تقریبا هر چیزی را از یک فیلم می‌خواهند در آن گنجانده شده است. از قهرمان دوست‌داشتنی نوجوانان، یوسف کرمی، در این فیلم در لایه‌های رئال و فانتزی استفاده شده‌است که در جای خودش، با توجه به مخاطب فیلمف نوعی هوشمندی و به‌کارگیری درست از قصه است.

جدا از همه‌ی بسترسازی‌های مناسب فیلم و طراحی بسیار خوب دکور و لباس، این فیلم گوینده‌ی یک رسالت است و در اندازه‌ی خودش سعی می‌کند این آموزش را به مخاطب‌های کودکش القا کند که اگر جنس ایرانی نخرید، پدر دوستان شما بی‌کار خواهند شد. و مثل یک ردپا در همه‌ی فیلم شعار «ایرانی، کالای ایرانی بخر» راه می‌رود. اینکه این جمله‌ی شعارگونه در بستر خوب داستانی این فیلم، شعار شنیده نمی‌شود، برگ برنده‌ی این فیلم فرهنگ‌ساز است که نمونه‌های مثل خودش در برنامه‌های کودک به این توفیق در القا و بیان، دست نیافته‌اند. کودک با دیدن این فیلم و فرم داستانی که برایش لذت بخش است، در ذهنش به این اثبات می‌رسد که بهتر است کالای ایرانی بخرد.

اینکه در فرهنگ‌سازی با فیلم و انیمیشن خیلی عقب‌تر از تولید تمام محصولات سمعی و بصری هستیم، باعث می‌شود که لزوم ساخت با کیفیت چنین فیلم‌هایی به‌شدت احساس می‌شود و اینکه اگر داستان و پرداخت درستی باشد، فیلم حتی با یک شعار رو و واضح، دیده می‌شود.