مردان بی ادعا ، مردان خدا....!!

قنوت گرفته بود که دیدمش.چه قنوتی.

انگار همه ی عالم در برابرش زانو زده اند و کوچک شده اند…

تیر بار دستش گرفته بود که دیدمش،چه عظمتی…

درسته که تیربار از او بزرگتر بود اما وقار او تیربار را هم ذلیل کرده بود…

پرسیدم:کجا می ری؟

گفت:می خوام دِین خودم رو نسبت به اسلام و قران و شهدا ادا کنم…

حالا دِین او به گردن ماست…
هدیه به روح شهدا