پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- موضوع حاشیه سازی برای حماسه مردمی روز قدس خودبخود ارزش چندانی نداشت چه برسد به اینکه مشخص شد موج سازی صورت گرفته بخصوص در توییتر دست پخت رباتهای گرامی بوده و دیگر هیچ.

اما نکته‌ای در رسانه ها و کانالهای حاشیه ساز توجه را جلب کرد: 

بزرگنمایی توهین به رییس جمهور در حد یک جنایت!

1- توهین و فحاشی بطور کلی عملی ناپسند است چه نسبت به مسئولین باشد چه مردم

2- امام خمینی(ره) بارها فرموده بودند: مردم ولی نعمت مسئولین و مسئولین خادمان مردم هستند

رییس جمهور هم در جلسه مشترک دولت و مجلس شورای اسلامی در تیرماه 1395 تاکید کرده بودند: مردم ولی‌نعمت‌های ما هستند.

3- کارنامه ادبی کابینه آقای روحانی در دولت یازدهم شامل این لغات مشعشع است: ترسو، بزدل، بی شناسنامه، مزخرف، مزدور، بی عقل، لزران، بیشعور و ... است که این لغات نه یک حمله (بی ادبانه) به دشمن، که نسبت به مردم همین کشور ادا شده است (بماند که بارها منتخب مردم در دولت قبل را هم بارها با این الفاظ زشت نواخته اند)

حال سوال این است که توهین به ولی نعمت زشت تر است یا خادم؟ ما که اعتقاد داریم توهین به هردو زشت است ولی چرا این حاشیه سازهای بی اخلاق که صدای برخی شان از درون دولت می‌آید هنگام توهین به ولی نعمتان کشور ساکت بودند اما اکنون برای مقابله با شعار عده ای معدود اینگونه مثنوی اخلاق تقریر کرده و منادیان آزادی بیان فرمان بگیر و ببند صادر میکنند؟!! 

این معادله ساده خیلی هم راحت حل میشود فقط لازم است دانش جو باشی و علاقمند به حل مسئله.

دربست تا کجا؟

بطور طبیعی یکی از اهداف هر دولتی ایجاد ثبات در کشور است اما برخی شواهد این سوال را پیش می‌آورد که چرا دولتهایی که می بایست مقابله کننده با بحران باشند گاهی به بحران سازی روی می آورند؟

علت این رویکرد بی ثبات کننده را بطور خلاصه می توان اینطور دسته بندی کرد:

1-  مظلوم نمایی 

2-  براندازی 

3- متهم کردن رقبا؛ مانند ترور سعید حجاریان

4- مشغول کردن مخالفین مانند بحث ورود زنان به ورزشگاه ها

5- انصراف ایجاد کردن در اذهان عمومی نسبت به مسائلی خاص مانند طرح بحث سایه شوم جنگ

6- امتیاز گرفتن 

7- سرکوب مخالفین 

8-  بقا در قدرت 

9- توجیه ضعف‌های خود

10-  تصفیه حساب

11-  بحران درمانی مانند ماجرای ویکی لیکس

12- ایجاد دسته‌بندی‌های جدید قدرت 

13-  حماقت و بی تدبیری 

14- منافع اقتصادی بحران

15-  ایجاد سر درگمی اطلاعاتی ( با قتل‌های اطلاعاتی) 

کشور ما با بحرانسازی دولتی ناآشنا نیست. نمونه بارز آن دولت اصلاحات است که با ایجاد حوادث گوناگون همچون واقعه کوی دانشگاه، قتل‌های زنجیره‌ای، ماجرای لوایح دوقلو (با همراهی مجلس ششم) و ...  اهداف مختلفی از جمله پوشش ناکارآمدی‌ها و توافقات با غرب (سعداباد) را دنبال میکرد. 

این روزها نیز به شکلی پی در پی شاهد تلاش برای بحرانسازی در سطوح مختلف اهمیت توسط دولت مستقر هستیم. از حمله به مبانی دینی و مراکز اقتدار نظام گرفته تا استفاده از رخداد بی ارزش برخورد با رییس جمهور در راهپیمایی روزقدس و فضاسازی براساس آن. 

وجه مشترک این حملات آنچنان که از سخنان رییس دولت و اطرافیان آن و تلاش های متقلبانه شان در فضای مجازی و حقیقی برمیاید ایجاد تقابلی اشکار با رهبری و تضعیف و تخریب ایشان به بهانه های مختلف است.

اما چرا چنین هدفگذاری ویژه ای شکل گرفته است؟ 

رویکرد سازش طلبانه دولت مستقر که تبدیل به بخشی از برنامه "تغییر از درون" نظام سلطه شده و همراهی مجلس و انفعال شوراهای عالی کشور و همچنین خط تهدید پوشالی خارجی در تکمیل آن برنامه را دارد، تنها مانع پیشبرد اهداف خود را رهبری می بیند. 

همراهی شبکه رسانه ای ضدانقلاب با روحانی و محول شدن وظیفه تبیین مواضع و سخنان وی به انها نشان میدهد پروژه ای که قبلا با عنوان شورای رهبری پیگیری میشد به کنار زدن این جایگاه یا تغییر آن مطابق با خواست دولت مستقر به شکلی کاملا دربست! تبدیل شده است.

تلاش جنون امیز نظام سلطه برای پایان دادن به بحران موجودیتش در منطقه و جهان که توسط نظام اسلامی و گروه‌های مقاومت ایجاد شده، نشان می‌دهد پروژه عدم مقبولیت در کنار تخریب اقتصاد کشور با جدیت بیشتری دنبال خواهد شد که البته با هوشیاری ملت بزرگ ایران به نتیجه نخواهد رسید ان شاء الله

 

 

سُبُلنا