پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سید مهدی سیدی- قاعده انتخابات رقابت است و محوری‎ترین نکته در هر رقابت، تقسیم شدن آرا و قسمت شدن نظرات رای‎دهندگان است. گروهی به یک نامزد رای می‎دهند و گروهی به آن نامزد دیگر. تا این‎جای کار منطقی و عقلانی است. اما گه‌گاه نظام سیاسی انتخاباتی، دچار آسیب و اختلال می‎شود. در گرماگرم تبلیغات و مجادلات سیاسی، تنور حواشی آنقدر داغ و سوزان می‌شود که در فاصله‎ای کوتاه، اصل و متن ماجرا به فراموشی و غفلت سپرده می‎شود.

شمشیر دو دم

رقابت‎‎های انتخاباتی صرفا یک وسیله دموکراتیک مرسوم برای تشخیص و اعمال نظرات مردم است. اما گاهی همین وسیله موجه، خود به چاقوی برنده و شمشیر خطرناکی تبدیل می‎شود که مردم را به دو نیمه تقسیم می‎کند، افراط در تبلیغات انتخاباتی در لایه‎‎های گوناگون اجتماع شکاف‎‎های عمیق ایجاد کرده و با دسته‌بندی مردم، نفرت‎‎های خونین و دروغین ایجاد می‎کند.

این پدیده اجتماعی ـ سیاسی، همان چیزی است که می‎توان با عبارت «دوقطبی‌سازی‎‎های کاذب» از آن یاد کرد. تجربه تاریخی نشان داده است عده‎ای در عالم سیاست، استاد ترفند دوقطبی‎سازی در جامعه هستند.

جنس انتخابات، جنس رقابت و مسابقه است. طبیعی است در مسابقه همه تلاش می‎کنند برنده شوند، جلو بیفتند. همزمان عده‎ای هم تشویق می‎کنند و بازارگرمی می‎کنند. نتیجه آن می‎شود یکی پیروز می‌شود و یکی رقابت را با شکست پایان می‎دهد. اما پس از آن باید بلافاصله فصل خدمت آغاز شود، طبل اختلافات و تفاوت دیدگاه‎ها جمع و دوستی‎ها از سر گرفته شود. اما آن گروه خاص و معرکه‌گیر، اجازه ختم بازی را نمی‎دهد. با شگرد‎های هوشمندانه و رسانه‎ای سعی می‎کنند ردپای این شکست و پیروزی در روح و روان مردم رسوب کند و دشمنی‎‎های تازه‎ای خلق شود. این گروه برای استمرار دشمنی‎‎ها بین مردم ناچار است بین گروه‎‎های هوادار خط‌کشی ایجاد کند. این گروه در موقعیت‎‎های پساانتخاباتی، مردم را به دو رنگ سیاه و سفید، چپ و راست، رادیکال و غیر رادیکال، سنتی و مدرن و هر چیز دیگری شبیه این تقسیم می‎کنند. درحالی‎که مردم در مسائل اصلی و حیاتی با یکدیگر هم رای و هم نظر هستند.

دوقطبی واقعی چیست؟

در عالم هستی یک دو قطبی واقعی وجود دارد و آن صف‌کشی مابین حق و باطل است. ستیز مابین حق و باطل، جدال بین موحدین و مشرکین، نبرد بین هدیات و ضلالت یک حقیقت است و نمی‎توان آن را نادیده گرفت. از نگاه انسان دیندار، خط‌کشی بین راست و دروغ، جدایی بین خدا و شیطان، تفکیک بین درست و غلط یک تئوری جدی و قابل اتکاست. اینکه یک طرف میدان یزید می‎ایستد و در سوی دیگر حسین (ع)، یک دوقطبی صحیح و محتوم است. آنجا دیگر نمی‎شود ایراد گرفت که چرا مردم دچار شکاف شده‎اند. آنچنان‎که یزید در توجیه عملکرد خود بار‎ها مدعی شد حسین (ع) باعث تفرقه در امت اسلامی شده است. عمل سیدالشهداء (ع) تفرقه‌افکنی در امت نبود، بلکه او اراده نجات دین و رستگاری ملت را در سر می‎پروراند. او در برابر تغییر ماهیت دین و استحاله ارزش‎ها ایستادگی کرد و جام شهادت را نوشید. تاریخ گواهی می‎دهد همین جدال پرهزینه بود که تراز حق‌خواهی بشر را سامان داد.

ایستادگی ملت ایران در برابر شیطان بزرگ نیز از همین جنس و رنگ است. نمی‎توان به ملت فداکار و مقاوم ایران خرده گرفت که چرا منطقه و جهان را دچار آشوب فکری و منطقی کرده‎اید. نمی‎توان به آن‎ها توصیه کرد شما هم مثل خیلی ملت‎‎های دیگر، باید خط‌کشی‎تان را در مصاف با آمریکا پاک کنید و با نظم جهانی همراه شوید. شعار مرگ بر آمریکا برآمده از حقیقت تنازع میان حق و باطل است. این نوع از ایرادگیری روشنفکرانه بر ملت ایران، زائیده یک نوع نسبی‌گرایی است که برای هیچ ارزشی، اصالت قائل نیست.

واقعیت ماجرا این است که جدول‌بندی ملت ایران نادرست و ناصواب است. اینکه یکی طرفدار این کاندیداست و دیگری از نامزد انتخاباتی دیگری طرفداری می‎کند هرگز نباید به سطح جدال اعتقادی و بنیادین حرکت کند. مردمان این سرزمین از هر قبیله و طایفه و مکتب و مرام، به پیشرفت عزتمندانه خود باور دارند و همین باور بنیادین است که باعث می‎شود آن‎ها در مسیر پیشرفت، از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.

عبارت‎‎های مشکوک؛ راهکارهای ناصواب

مردم ایران می‎خواهند باور‎های جمعی خود را دوش به دوش و گام به گام تعقیب کنند، اما عده‎ای راهبرد پیروزی خود را در رقابت های سیاسی در این معنا می دانند که بین مردم ایجاد انشقاق کنند. نگاهی دقیق به موضوع، وجود دست‎‎های پیدا و پنهان دشمن را در این شکاف‌سازی‎‎های اجتماعی، آشکار می‎کند.

این عبارت‎ها مشکوک است:

تضاد مجلس و دولت:

در هر دوره دولت و مجلس، شیطنت‎‎های رسانه‎ای عده‎ای سعی می‎کند یک خط‌کشی جدید دولت، مجلس را به روز کند. گویی هر آن کس که در مجلس است قصد زمین زدن دولت را دارد و هر استیضاحی برای مچ‎گیری و سنگ اندازی است و در طرف مقابل هر کس که بر کرسی دولت تکیه زده است‎ شان قانونگذاری مجلس را به رسمیت نمی‎شناسد و هر نطق دولتمردان به بی‎احترامی به نمایندگان مردم تفسیر می‎شود. نتیجه این دوقطبی کاذب آن می‎شود که در آوردگاه منافع ملی؛ این دو گروه برآمده از آرا مستقیم مردم، در برابر هم ایستادگی کنند و به‎جای تامین منفعت ملی، به‎دنبال سودجویی حزبی و بهره‌خواهی گروهی خود باشند.

رقابت راست و چپ:

نظام سیاسی ایران بیش از آنکه خط‌کشی‎‎های روشن و قابل دفاع داشته باشد بیشتر به یک ژله چند رنگ شبیه است که در بیشتر مواقع قابل تفکیک نیست. نبود ‎حزب در ایران و ضعف در کار تشکیلاتی موید این ادعاست. رو در رو قرار دادن شهروندان در برابر هم، صرفا به این دلیل که خط سیاسی‎شان با هم متفاوت است، مصداق یک دوقطبی‎سازی کاذب است. این فاصله اندازی گاه آنچنان زیاد می‎شود که میان خانواده‎ها و برادر‎ها و همکاران، قطع رابطه یا دشمنی به وجود می‌آید.

دین و دنیا:

سال‌هاست عده‎ای در تلاشند نماد‎های دین‌خواهی را در برابر دنیای مردم قرار دهند و جوری وانمود کنند که دین، بالذات در تقابل با دنیاست. این گروه فراموش می‎کنند که انسان مسلمان روزانه پنج بار در قنوت نمازهایش تامین همزمان دین و دنیا را از خدا می‎طلبد: «رَبنا آتِنا فِی اَلدنْیا حَسَنَه وَ فِی اَلْآخِرَه حَسَنَه». (بقره؛ 201)

واقع‌گرایی و آرمان‌خواهی:

عده‎ای اصرار دارند به ملت شیرفهم کنند دنیای امروز دنیای واقعیت‌هاست و این آرمان‌خواهی شما در تضاد با واقع‌گرایی است. این گروه فراموش کرده‎اند آرمان‌خواهی با خیال‌پردازی در تباین است. انسان مومن بلند همت، با توجه به واقعیت‎ها، آرمان‎ها را تعقیب می‎کند. حذف آرمان‌خواهی در زندگی، بساط معیشت را به عرصه زیست حیوانی تنزل می‎دهد. «‎عده‎ای تبلیغ می‎کنند و وانمود می‎کنند که آرمان‎خواهی مخالف واقع‎گرایی است؛ نه آقا، آرمان‎خواهی مخالف محافظه‎کاری است، نه مخالف واقع‎گرایی. محافظه‎کاری یعنی شما تسلیم هر واقعیتی ‎ـ‎ هرچه تلخ، هرچه بد‎ ـ‎ باشید و هیچ حرکتی از خودتان نشان ندهید؛ این محافظه‎کاری است. معنای آرمان‎گرایی این است که نگاه کنید به واقعیت‎ها و آن‎ها را درست بشناسید؛ از واقعیت‎های مثبت استفاده کنید، با واقعیت‎های سلبی و منفی مقابله کنید و مبارزه کنید. این معنای آرمان‎گرایی است». (مقام معظم رهبری؛ 20 / 4 / 94)

دین و آزادی:

یکی دیگر از عجیب‎ترین دوقطبی‎‎های رایج و کاذب روزگار ما، قرار دادن آزادی در برابر دین است. در تریبون‎‎های روشنفکری و مقالات سفارشی، مدام تاکید می‎کنند دین سبب‎ساز حصر آزادی و اسارت اندیشه است. این در‎ حالی است که اساسا اصلی‎ترین و حقیقی‎ترین مدافع آزادی، دین و شریعت است. خالق هستی انسان را آزاد خلق کرده و برای آزاد ماندن او در برابر وسوسه‎‎های درونی و اسارت‎‎های شیطانی، احکامش را تنظیم و ابلاغ کرده است. منتها باید این مسئله را باید به رسمیت شناخت که دین طالب آزادی است نه ولنگاری!

هنر واقعی و هنر سفارشی:

می‌خواهند بگویند اگر هنرمندی به آرمان‎‎های انقلابی وفادار ماند و شعر و فیلم و نقاشی را براساس عقاید و باور‎های ملی تولید کرد، در دام سفارش دیگران گرفتار آمده و آزادی خود را فدای مصلحت‌جویی‎‎های حکومتی کرده است. تحریم برخی فیلم‎‎های سینمایی فاخر و انقلابی دینی توسط برخی هنرمندان شبه‌روشنفکر در این قاب قابل تحلیل است.

اعتدال و انقلابی‌گری:

گروهی از واضعان اندیشه اعتدال‌گرایی در این سه سال سعی کرده‎اند اعتدال‌گری را در برابر انقلابی‌گری قرار دهند. آن‎ها برای پیشبرد این سناریو ناچار بودند انقلابی‌گری را مترادف رادیکالیسم تعریف کنند و بعد بگویند هرکس که انقلابی است رادیکال است. «شعار دولت، اعتدال است؛ اعتدال، شعار بسیار خوبی است، ما هم تایید می‌کنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشی که من می‌کنم این است که مراقب باشید جریان‎های مومن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضی‎‎ها این کار‎ها را دارند می‎کنند، من می‌بینم در صحنه سیاسی کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعی می‌کنند جریان مومن را که در خطر‎ها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر می‌کند، آن جریان است که دولت‎ها را در مشکلات واقعی به معنای حقیقی کلمه حمایت می‌کند، کنار بزنند؛ مراقب باشید». (مقام معظم رهبری؛ 16 / 4 / 93)

دولت ـ ملت:

دولت ایران برآمده از ملت ایران است. ایران کشوری متفاوت از حکومت‎‎های دیکتاتوری است که فرزندان از پدران ارث حکومت می‎برند. نظام انتخاباتی در ایران سرمایه‎ای ستودنی است. به عدد سال‎‎های عمر انقلاب اسلامی، در این کشور انتخابات برگزار شده و به تعداد همه این انتخابات‎ها، گردش قدرت صورت گرفته است. حال چه معنا دارد که در گفت‎وگو‎های سیاسی عده‎ای تلاش می‎کنند ملت را در برابر دولت و حاکمیت قرار دهند و همیشه در خطابه‎ها برای آنکه رای‎آوری خود را بالا ببرند ژست اپوزیسون و ضد‎حاکمیت بگیرند؟ این تقابل دولت ملت نیز از آن دسته دوقطبی‎‎های کاذب و البته از خطرناک‎ترین آن‌هاست.

باید نقطه مقابل دشمن حرکت کنیم

«با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک ی انسان توصیه می‎کند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‎شود. دو قطبی در کشور مضر است به حال کشور. من صلاح نمی‎دانم شما وارد بشوید». حال با ملاحظه تحلیل‎‎های پیش گفته، اهمیت استراتژیک این کلام رهبری در درس خارج فقه (5 / 7 / 95) بیش از پیش روشن می‎شود.

دوقطبی‎‎های واقعی و غیرواقعی در جامعه برای مردم و مسئولان قابل تشخیص است، منتها به شرط اطلاع از معیار‎ها و در اختیار داشتن شاخص‎ها. یکی از بهترین روش‎‎های تشخیص و کاربردی‎ترین شاخص‎ها توسط مقام معظم رهبری در همین درس خارج فقه، پیشنهاد شده است: «دشمن می‎خواهد استفاده کند. ما چکار باید بکنیم؟ ما باید نقطه مقابل دشمن حرکت بکنیم». هر شکافی که باعث استفاده دشمن بشود، یک شکاف کاذب و خطرناک است. پس هر فرد باید با این معیار پدیده‎‎های سیاسی ـ فرهنگی اطراف خود را مرور و دیده‌بانی کند.