پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حجت‎الاسلام ایمان نوروزی- استاد عبدالوهاب که از نخستین کسانی بود که در انقلاب 14 فوریه بحرین از صبح زود در صف اول تظاهرکنندگان به میدان آمده و جوانان را ابتدا به ایجاد تظاهرات برای اصلاحات تشویق کرده بود. استاد در سخنرانی خود در روز اول در جمع مردم اعلام کرده بود: «ما اصلاحات را طلب خواهیم کرد ولی اگر حکومت خون کسی را بریزد تنها خواسته ما «اسقاط نظام» خواهد بود».

پس از حمله شبانه حکومت به مردمی که خواهان اصلاحات بودند و شهادت چهار نفر در روز 17 فوریه، استاد به‎صراحت از تغییر نظام در بحرین سخن گفت و در برابر برخی صحبت‎‎ها ـ مشخصا صحبت‌های جریان الوفاق ‎ـ‎ که معتقد به سلطنت مشروطه و اصلاح بودند، اعلام موضع کرد. او در سخنرانی روز چهارشنبه، 23 فوریه در میدان شهدا تاکید کرد: «مذاکرات بدون فضای انقلابی، قطعا شکست خورده است».

نگاهی به انقلاب 1956

عبد الرحمن الباکر ـ از برادران سنی مذهب‎ و از مخالفان بحرینی ـ در کتاب «از بحرین به تبعیدگاه» که در آن تجربه انقلاب 1956 بیان شده است، می‎گوید که در آن هنگام تظاهرات و اعتراض‎‎هایی صورت گرفت، در پی این اعتراض‎‎ها نظام موضوع مذاکره با مخالفان را مطرح کرد؛ وی می‎نویسد: «مذاکراتی میان من و نمایندگان انگلیس در بحرین به‎عنوان کسانی که نقش میانجی را میان نظام و مخالفان ایفا کردند، انجام شد؛ نظام آمادگی خود را برای مذاکره پیرامون بسیاری از مسائل اعلام کرد و من نمی‎دانستم که این امر نقشه‎ای از پیش برنامه‎ریزی شده برای خریدن زمان است، اما آن‎ها نیت‎‎هایشان را بعدا نشان دادند چراکه در وزرات خارجه انگلیس طرح نابودی ما ریخته شده بود و قرار بود این طرح در زمان مناسب اجرا شود. من در جریان مذاکرات فریب خوردم؛ چراکه نیت نظام بحرین و انگلیس را نمی‎دانستم. میانجی‎‎ها هم همانند من فریب خوردند و از این امر تعجب کردند که حاکم بحرین و مشاور وی در حل اوضاع بحرانی کشور اهمال می‎کنند. موضع نظام نیز از صلابت به اهمال کاری تغییر کرد، ما نمی‎دانستیم که این طرح برای این است که در زمان مناسب به ما ضربه زده شود». 

گویی که در این کتاب رخداد‎های کنونی به تصویر کشیده شده است. این تجربه در سال 1956 حاکی از این است که زمانی که عرصه بر نظام تنگ شود، نظام آل‌خلیفه به مذاکرات متوسل می‎شود، این نظام از مذاکرات برای فریب مردم استفاده می‎کند. در آن هنگام اعتصاب سراسری صورت گرفته بود و شرایط بحرانی بود، آن‎ها به مردم وعده دادند تا آن‌ها را آرام کنند.

آل‎خلیفه باز هم، مردم را فریب داد! 

در همین انقلاب اخیر و درست بعد از گذشت حدودا 20 روز از انقلاب و در همان هفته‎‎های آغازین که آل‎خلیفه در حال سقوط بود، برای فروکش کردن اعتراض‎‎های و در دست گرفتن اوضاع، پیشنهاد صلح و مذاکره به انقلابیان را داد، ولی آل‎خلیفه در همین دوره صلح و مذاکره، باز هم خیانت کرد و ارتش عربستان را وارد بحرین کرد. پس از این بود که سرکوب دیوانه‎وار مردم، اعم از پیر و جوان و کودک، زن و مرد آغاز شد و پیش‎بینی استاد عبدالوهاب باز هم مانند گذشته، درست بود. 

بعد از آن دور دستگیری انقلابیون و نیز موج دستگیری رهبران انقلاب درست پس از گذشت 40 روز از انقلاب آغاز شد و رهبران یکی پس از دیگری دستگیر و روانه زندان و تحت شکنجه قرار گرفتند. 

بازی همه تا نقض آن! 

بعد از فوت ناگهانی پادشاه بحرین در سال 1999 و ترس غرب از اختلاف افتادن میان خاندان آل‌خلیفه بر سر قدرت‎ ـ‎ که سابقه آن در دهه 80 وجود داشت ‎ـ‎ و نیز جلوگیری از اوج گرفتن انقلاب مردم بعد از به حاکمیت رساندن حمد پسر عیسی با فشار وارد کردن بر خاندان حاکم در بحرین به‎منظور حفظ منافع خود در خلیج‎فارس و نهایتا در خاورمیانه، اصلاحات سیاسی صورت گرفت و حتی پادشاه از منشوری تحت عنوان آشتی ملی سخن راند و از مردم فرصتی یکساله خواست که این منشور نوشته شود و در سخنرانی گفت: «نه تنها قانون اساسی 1973 را قبول داریم بلکه قانونی بهتر از آن خواهیم نوشت و انتخابات مجلس را برگزار می‌کنیم و علاوه بر آن همه زندانیان سیاسی را آزاد و همه تبعید شدگان حق ورود به کشور را دارند». 

در 14 فوریه منشور به همه پرسی گذاشته شد و با رای 98. 4 درصدی به تایید مردم بحرین رسید. تاسیس مجلس منتخب، تفکیک قوا، استقلال قوه قضائیه، حمایت از حقوق سیاسی زنان و آزادی‎‎های مدنی در این منشور به رسمیت شناخته شده بود. 

اما بعد از آرام شدن اوضاع و تثبیت پایه حکومت، یک سال بعد، در 14 فوریه 2002 در سالگرد همه پرسی منشور آشتی ملی پادشاه برخلاف آنچه صورت گرفته بود قانون اساسی جدیدی را اعلام کرد که تمام شئون مملکت اعم از اختیارات سه قوه، عزل و نصب وزرا، قضات و فرماندهان نظامی و نمایندگان و رئیس مجلس شورا (سنا) در اختیار پادشاه است. 

از تحریم تا تغییر مشی

بعد از نقض شدن منشور آشتی ملی توسط پادشاه، جمعیت الوفاق ـ بزرگ‎ترین جمعیت سیاسی آن زمان محسوب می‎شد ‎ـ‎ که توسط رهبران انقلاب دهه 90 و نیز برخی از فعالان تاثیرگذار بحرین تشکیل شده بود، انتخابات سال 2002 را تحریم کردند. اما با گذشت زمان اختلاف‎نظر‎هایی در جمعیت پیدا شد و با غالب شدن جریان محافظه‌کار به این نتیجه رسیدند با توجه به شرایط جغرافیایی و نیز جواب‎گو نبودن اعتصابات به‎دلیل ساختار اداری و کمبود جمعیت و نیز به‎دلیل غیر بحرینی نبودن اکثریت افراد ارتش، باید شیوه مبارزاتی را تغییر داد و با رسمیت شناختن حکومت فعلی، با تمام چارچوب‌هایش، و با ورود به مجلس، به مبارزه ادامه داد. هرچند جریانی دیگر با توجه به ساختار‎های موجود و ‎ساز و کار‎هایی که حکومت در کنار مجلس منتخب نظیر «مجلس شورای اقدام» که همه اعضای آن توسط پادشاه منصوب می‎شوند و در واقع انتصابی و فرمایشی است و با توجه به اینکه همه اختیارات دست پادشاه است، عملا آب در هاون کوبیدن است و برای مبارزه همه‎جانبه این عمل نوعی فرصت سوزی بیش نخواهد بود و نهایتا منجر به تضعیف جریان اصیل مبارزه خواه شد. و از دل آن با توجه به تجربیات قیام‎‎های گذشته، حکومت حتی هیچ‌گونه امتیازی به مردم نخواهد داد. این امر ـ شرکت الوفاق در انتخابات سال 2006 ‎ـ‎ باعث جدایی و انشعباتی درون این گروه شد. 

ورود الوفاق به بازی سیاسی

بعد از آنکه الوفاق بدون همراهی و نظر رهبران اصلی و موسسان اولیه خود وارد‎ ساز و کار سیاسی شد و این امر منجر به جدایی رهبران تاثیرگذار اولیه آن، نظیر استاد عبدالوهاب حسین، استاد شیخ حسن مشیمع، دکتر سعید الشهابی، پرفسور سینگس و برخی از اعضای آن شد. و گرو‎هایی دیگر مثل جنبش حق و وفا اسلامی شکل دادند. بعد از این مسئله، گروه‎‎های سیاسی و به‎خصوص الوفاق به این باور رسیدند که مردم نیز از رویکرد انقلابی خود خسته شده‌اند و به‎دلیل هزینه‎‎های بالای آن دیگر نمی‎خواهند رویارویی مستقیم با حکومت داشته باشند. 

انقلاب 14 فوریه در بحرین غلط بودن تئوری گروه‎‎های اصلاح‎طلب را، که خود را صاحب اکثریت در بحرین می‎دانستند، نشان داد. و ثابت کرد گروه‎‎های انقلابی معارض که تاکنون حکومت و قانون اساسی جدید اعلامی سال 2002 را مشروع نمی‎دانستند و در فرایند انتخابات و ‎ساز و کار سیاسی نیز وارد نشده بودند از بدنه مردمی خوبی برخوردارند و توان کشاندن مردم به خیابان‎ها را دارند. این امر تئوری سخت بودن و غیر ممکن بودن انقلاب در بحرین را به دلایل مذکور رد کرد که منجر به دخالت مستقیم آمریکایی‎ها و وارد شدن ارتش سعودی به این کشور شد. 

سیاست آمریکایی‎‎ها در بحرین

آمریکا با مهار انقلاب بحرین به‎دنبال تقویت جریان اصلاحات و گروه‎‎های حامی این جریان در درون معارضین بحرین است و می‌خواهد حکومت آل‌خلیفه را نیز مجبور به دادن امتیازات بیشتر جهت بازگشت ثبات به این کشور کند. از این‌رو برنامه‎ریزی شده بود که کسانی که سرنگونی نظام را می‎خواهند دستگیر و تحت شکنجه قرار گیرند و کسانی را که خواهان اصلاح نظام و دنبال مذاکره با حکومت آل‌خلیفه هستند به روی کار بیایند و تریبون پیدا کنند و با مردم صحبت کنند و در میتینگ‎ها شرکت کنند یا برای تظاهراتشان مجوز صادر شود بدون کوچک‎ترین درگیری و زخمی شدن فردی. اما از آن طرف کسانی که خواهان اسقاط آل‌خلیفه بودند نه تنها هیچ مجوزی برای راهپیمایی نداشتند بلکه در راهپیمایی‎‎ها به آنان گلوله و گاز‎های سمی کشنده شلیک کردند و تعدادی را هم دستگیر و در زندان شکنجه کردند. 

حتی تلویزیون بی‎بی سی حاضر می‎شود از انقلاب مردم بحرین گزارش تهیه کند و به شیخ علی سلمان، دبیر کل جمعیت وفاق ـ که در آن مصاحبه بدون لباس روحانیت بر صفحه تلویزیون حاضر می‎شود‎ ـ‎ فرصت گفت‎وگو و حضور در استودیو داده می‎شود. 

 الوفاق و الوفاء

نگاهی به مواضع چند سال شیخ علی سلمان نشان می‎دهد وی نه تنها معتقد به انقلاب اسلامی و راه امام خمینی (ره) نیست بلکه می‎توان گفت قبله آمال او غرب و آمریکا به‎عنوان یک ابر قدرتی است که الگو دموکراسی و حقوق بشر در دنیاست. مواضعی همچون به‎دنبال حکومت اسلامی نبودن و به‎دنبال دموکراسی و حقوق بشر بودن، دیدار و نشست‎‎های مکرر با سفیر آمریکا و انگلیس از سال 2005 به بعد و به‎خصوص بعد از سال 2011، محور دانستن عربستان در منطقه، سفر نکردن به ایران به‎عنوان محور مقاومت، مواضع وی در جواب سفیر آمریکا در مورد حجاب و شراب فروشی در بحرین مبنی بر اینکه حجاب امری شخصی است و شراب فروشی هم می‎تواند وجود داشته باشد و هر کس نمی‎خواهد استفاده نمی‎کند و مسائل نظیر این که هیچ‎گاه از سوی ایشان و وفاق تکذیب نشد و برخی مسائل دیگر هم در رسانه‎‎های مختلف بیان شده و چیز پنهانی هم نیست. 

اما گروه «وفاء اسلامی» که معتقد به اسقاط و سرنگونی نظام حاکم در بحرین است و معتقد است آمریکا شیطان بزرگ و شر مطلق است و نمی‎توان با شیطان بر سر یک سفره نشست. وفاء در مرامنامه و اساسنامه خود ترویج تفکرات امام خمینی (ره)، شهید «صدر» و شهید «مطهری» و مقام معظم رهبری را آورده‎اند و از حیث نظری نزدیک‎ترین گروه به انقلاب اسلامی‎اند. افراد این گروه کسانی امثال استاد عبدالوهاب حسین، علامه آیت‎الله عبدالجلیل مقداد، حجت‎الاسلام شیخ «سعید النوری»، شیخ حبیب مقداد، شیخ زهیر عاشور و ده‎‎ها نفر دیگر که امروز در زندان محکوم به حبس ابد هستند! 

بحرین و نیجریه و عبرت‎‎ها! 

تفکر و خط اصلاح و مذاکره از سر ذلت چه نتیجه‎ای داد و به کجا منتهی شد؟! نتیجه‎ای جز به انحراف بردن مسیر انقلاب و حتی نابودی انقلاب، تعطیلی دفاتر الوفاق و حتی دستگیری خود شیخ علی سلمان و نهایتا سلب تابعیت و جسارت به مقام یک عالم دینی در بحرین نداشت. 

از آن طرف دیگر، مواضع انقلابی و عاشورایی شیخ زکزکی را می‎بینیم که ایشان با همین حربه و مقاومت، موفق به گسترش اسلام ناب در غرب آفریقا بدون هیچ حمایتی جدی مادی شده است. به‎عنوان مثال تهدید حمله بوش در سال 81 به ایران و تهدید شیخ زکزکی از بوش که در صورت حمله به ایران تمام منافع آمریکا در غرب آفریقا به خطر خواهد افتاد. شاید قدرت آن روز شیخ هنوز به این گسترش با 15 میلیون پیرو نبود. و یا اعلام اینکه ما در نیجریه به‎دنبال حکومت اسلامی هستیم و ده‎‎ها موضع دیگر.  خط مقاومت و الگوی مقاومت در نیجریه در کمتر از 20 سال گذشته منجر به گسترش اسلام ناب، نه تنها در نیجریه، بلکه در بیش از 10 کشور آفریقایی در غرب آفریقا شده است. ولی در بحرین و در ایران هر روز شاهد دادن امتیازاتی بوده‎ایم که هیچ دستاوردی بجز از بین رفتن فرصت‎‎های تاریخی، حاصل دیگری نداشته است.