همه جنگ‌طلبان افراطی در کنگره آمریکا، سناتورها و نمایندگان کنگره، جمهوری‌خواهان و دموکراتهاست، در حالی که در واقع مشکل واقعی، استقلال ایران است.»

این جمله لندمن شاید اصلی‌ترین نگاه و سیاست آمریکایی‌ها را در قبال ایران و دیگر کشورهای استقلال طلب جهان نشان دهد. بسیاری از ما تصور می‌کنیم آنچه در ایالات متحده در جریان است پیامد اختلاف جدی بین دموکراتها و جمهوری‌خواهان است، اما شواهد بسیاری وجود دارد که می‌تواند این فرضیه رایج را نقض کند. آمریکا، اگرچه از بیرون به عنوان یک سیستم دو قطبی سیاسی دیده می‌شود، اما واقعیت آن است که این نظام دوقطبی یک ساختار منسجم برای پیشبرد اهداف تصمیم گیران و تصمیم سازان واشنگتن و نیویورک است. آنها همواره تلاش می‌کنند در یک سناریوی تکراری، ایفای نقش پلیس بد و پلیس خوب را بین خودشان تقسیم کنند تا طرف مقابل برای فرار از دامن هر کدام از آنها به دامن دیگری پناه ببرد و در تحلیلهای خود دچار اشتباه شود.

ما به اشتباه تصور می‌کنیم جمهوری خواهان، جنگ طلب و دموکراتها، گفت‌وگوخواه هستند. واقعیت آن است که هردو منافع طلب هستند و در این راه، صرفا نقشهای متفاوتی را بازی می‌کنند و البته گاهی هم چهره راستین خود را نشان می‌دهند. به عنوان مثال جنگ ایران و عراق با حمایتهای دموکراتها تقویت شد و تروریستهای منطقه خاورمیانه هم با حمایت دموکراتها ایجاد شدند.

جمهوری خواهان هم همین راه را رفته‌اند و ماجرای درخواست همکاری با ایران که تحت عنوان «ایران کنترا» از آن یاد می‌شود و به یک افتضاح بزرگ برای آمریکایی‌ها تبدیل شد، یکی از همانهاست. بدین ترتیب نه دموکراتها الزاماً آزادی طلب و گفت و گو خواه هستند و نه جمهوری خواهان الزاماً یک حزب جنگ طلب.

اما عده‌ای گویا این مسأله را باور ندارند و گاهی از رفت و آمد این حزب و آن حزب در آمریکا، ابراز خرسندی یا ناراحتی می‌کنند، در حالی که هردو به دنبال حفظ سلطه ایالات متحده هستند و از قضا در این راه همکاری خوبی با هم دارند. موضوع مذاکرات هسته‌ای ایران هم از این قاعده مستثنا نیست و همه مخالفتها و موافقتها در آمریکا را نباید بیش از یک بازی سیاسی دانست. به همین دلیل هم رسانه های حامی آمریکا جلسه چهار ساعته کری با کمیته سیاست خارجی سنا را به صورت زنده پخش کردند.

آنها در حقیقت به دنبال ارسال پیام «شرایط سخت» به ایران هستند تا از این طریق دو پروژه جدی را دنبال کنند. نخست اینکه برخی‌ تصور کنند واقعا اوباما به دنبال دادن امتیاز به ایران است اما جمهوری خواهان مخالف آن هستند، بنابراین ما باید به هر شکل ممکن تا پیش از پایان دوره اوباما کار را به پایان برسانیم وگرنه دچار مشکل جدی خواهیم شد. در حالی که واقعیت این نیست و همه در آمریکا راه یکسانی را می‌روند.

به همین دلیل هم امکان زیادی وجود دارد که کنگره آنچه به نام توافق با ایران انجام شده است تصویب نکند، تا اوباما از راه «وتو» کار را به پایان برساند. بدین ترتیب هدف دوم تأمین می‌شود و آن چیزی نیست جز ایجاد شکاف در میان گروه های ایرانی. بدین ترتیب امکان دارد برخی موافقان توافق در داخل ایران، که البته در این مجال کوتاه به این نام خوانده می‌شوند و در صدد نقد سخنان آنها نیستیم، از اتفاقی که رخ می‌دهد بهره برده و ناآگاهانه رقیبان خود را به قرار گرفتن در صف کنگره آمریکا و لابی صهیونیست متهم کنند.

مدافعان توافق در این جدال سیاسی و بازی رسانه ای، گاه به نظر می‌رسد، فراموش می‌کنند که دشمن اصلی در واشنگتن قرار دارد نه در تهران. تصویب نکردن توافق از سوی کنگره، اوباما را ناچار به سمت وتو سوق خواهد داد و این کار اساس توافق را بسیار لرزان خواهد کرد و رئیس جمهور بعدی هر کس از هر جناحی که باشد ناچار است دوباره این وتو را تمدید کند و همین مسأله می‌تواند بازی جدیدی را آغاز کند. در این بازی پلیس خوب یا بد ماجرا در آمریکا، می‌کوشد امتیازات بیشتری را گرفته و حداقل بار روانی بیشتری را برای ندادن امتیاز ایجاد کند و از همه بدتر اینکه در داخل ایران هم دوقطبی شدن موضوع، کمک زیادی به او خواهد کرد.

اکنون به نظر می‌رسد نکاتی باید در مورد رخدادهای پیش رو مورد توجه قرار گیرد:

1. بسیار محتمل است کنگره توافق را رد کند، بنابراین از هم اکنون تمام گروه های سیاسی باید بدانند این یک بازی است تا به اختلافهای داخلی دامن زده و برداشت ما از وضعیت آمریکا را دیگرگون جلوه دهد.

2. برای مسأله هسته‌ای هیچ کس چه اصلاح‌طلب، چه اصولگرا هیچ چاره‌ای جز همدلی و مشورت ندارد. ارسال هرگونه پالس اختلافی در داخل کشور منافع هیچ کدام را تأمین نخواهد کرد و درصورت اشتباه کردن، سرمایه اجتماعی هر دو طرف را نابود خواهد کرد.

3.در ایالات متحده بازی احزاب یک بازی هماهنگ با اسراییل است و هیچ گاه آنها منافع ما را بر منافع خود ترجیح نخواهند داد. متهم کردن یکدیگر به آمریکایی بودن یا قرارگرفتن در دسته اسراییلی‌ها در نقد توافق همان سناریویی است که غرب به دنبال آن است.