سال‌هاست که افراد مختلفی کلمه بیچاره «انتقاد» را با تفسیرهای بانمک، لاغرتر و بی‌محتواتر از پیش می‌کنند و هر روز هنرنمایی تازه‌ای در این تفسیرها می‌بینیم؛ یکی می‌گوید انتقاد باید دلسوزانه باشد، یکی می‌گوید انتقاد کنید اما سیاه‌نمایی نکنید، یکی دیگر می‌فرماید انتقاد کنید و تخریب نکنید و هنرنمایی‌های ادبی و بی‌ادبی دیگر.

در این میان اما سخنان حسن روحانی یک شاهکار تازه بود که از کسی چون او انتظار نمی‌رفت. انتظار نمی‌رفت؟ خوشحالی بابا. هیچ چیزی از هیچ کسی غیرمنتظره نیست. شنیدن این حرف‌ها تازه نبود. چه اینکه بسیاری قبل از او بر انتقاد کردن حاشیه زده بودند و پس از او نیز قدرتمندان انتقادستیز بسیاری خواهند آمد و خواهند رفت.

سوال من از حسن روحانی این است که دوست دارید همه خفقان بگیرند و حرف نزنند تا مذاکرات انجام شود؟ تنها مانع مذاکرات همین است؟ در امریکا هیچ کس مخالف مذاکرات نیست؟‌ اوباما هم تا این اندازه منفعلانه با منتقدان و مخالفان خود برخورد می‌کند؟‌ در آن ۵ کشور دیگر هم کسی جرأت ندارد حرکتی جدی در برابر مذاکرات انجام دهد؟ فقط در شرایط کاملا پاستوریزه می‌توانید مذاکره کنید؟ فقط در شرایطی می‌توانید موفق شوید و به توافق برسید که دهان منتقدان و مخالفان و تندگویان و بدگویان بسته باشد؟ این بود آزادی بیانی که می‌خواستید؟ این است فصل سوم قانون اساسی که پیش از انتخابات پرچمش کرده بودید؟

آقای رییس جمهور!
آن روزها لباس کسی جز حسن روحانی را به تن کرده بودید، یا این روزها با کسی جز حسن روحانی طرفیم؟ جز «وعده‌هایم را فراموش نکرده‌ام» چه دارید برای گفتن؟