چه آن زمان که چپ و راست دعوای فقه سنتی و پویا داشتند و نتیجه آن بالندگی بیشتر نظام شد و چه اینک که اختلاف نظرها در قالب اصلاح طلبی و اصولگرایی مطرح می شود و از دل این تفاوتها و تضاربها، قول سدید بیرون می آید و حق ظاهر می گردد و شکوفایی حاصل می شود.اما اگر اصولگرایی نسبتش را به دقت با تحجر و  اصلاح طلبی نسبتش را با تجدد و غرب زدگی معلوم نسازند و در دغدغه استقلال و آزادی نتوانند راه مستقیم را بپیمایند و بخواهند با طریق وسطای جمهوری اسلامی ، ساختارشکنانه رفتار کنند آنگاه ممکن است این غائله سر از استبداد و طالبانیزم و یا سر از هرج و مرج و فتنه جویی و خود فروختگی به اجانب در آورد و آنگاه نهال مبارک استقلال و آزادی در مسیر تطاول قرار گیرد. استقلال حکم می کند که مرزبندی با دشمنان اسلام و ایران و در راس آن ها آمریکا همو که دستش تا مرفق در خون جوانان این مرز و بوم فرو رفته است و امروز منفورترین کشورها در نزد ملتهاست و در آذر ۳۲ آن ۳ آذرخش اهورایی در اعتراض به آمریکایی که هنوز چند ماهی از کودتای ننگینش در ایران نگذشته بود و تا به امروز این پرونده قطور تر و قطور تر شده است به شهادت رسیدند مشخص گردد و آزادی حکم می کند که در درون این جغرافیا، بی هیچ واهمه ای آنچه حق تلقی می گردد گفته شود و ایران با اتکاء به اندیشه ایرانی از هر قومیت و مذهبی ساخته شود. دیروز در تلویزیون برنامه های مختلف و با حضور سخنرانان مختلف را در ۱۶ آذر دیدم و از اینهمه آزادی بیان لذت بردم اما ناگهان به خود یاد آور شدم که افراطی گری و ساختارشکنی و عدم برائت بزرگان از آن، چه بلایی می تواند بر سر این شور بیاورد.اگر فضای دانشگاه بعد از ۸۸ تا حدودی امنیتی شد و علی رغم تلاشها برای ترک انداختن در این فضاها بعضا توفیقی کم حاصل شد نه لزوما به خاطر آن مردی که رفت که وی تا دیروز به لیبرالیسم و تساهل فرهنگی متهم بود و بیشترین و سرسخت ترین مخالفانش از همین اصولگرایان بودند بلکه در بعدی دیگر به خاطر ساختارشکنان- نه معترضان- در فتنه ۸۸ ای بود که حرمتها را شکستند و حریمها را دریدند و در چنین فضایی بی شک، نمی توان انتظار داشت که عده ای فضا را امنیتی نکنند هر چند که نظام جمهوری اسلامی دابش هماره بر آزادی بوده است و بدیهی است در چنین فعل و انفعالاتی، آزادی مسئولانه شکل نخواهد گرفت. موافق و منتقد باید آزادانه سخن بگویند و جواب نیز بشنوند تا رشد شکل گیرد. البته اگر در این میان تخلفی هم بود می باید مدارا کرد و کمک کرد تا به مرور زمان، فرهنگ آزادی مسئولانه شکل بگیرد و در این راه، همانها که عکسشان بر روی دستانی است، نقش مهمی دارند. اگر آنها دلشان به حال آزادی می سوزد و اگر دم از قانون اساسی می زنند که در قانون اساسی، آزادی همان قدر مهم است که استقلال و استقلال همان قدر مهم است که آزادی. نه اسلامیت نظام و نه جمهوریت هیچکدام قابل تجدید نظر نیستند و نیز ولایت فقیه که ضامن حفظ اسلامیت و جمهوریت نظام است که تجدید نظر در آنها یعنی برانداختن نظام همانگونه در اصل ۱۷۷ آمده است.اگر چنین نشود چه بسا آزادی به ضد خود تبدیل شود و نقض غرض گردد.ساختارشکنان، اقلیتند اما هوچی گر و پرصدا.مردم ما همانند که تا به حال پای جمهوری اسلامی و امام و رهبری  ایستاده اند و در ۹ دی بعد از ماههای طولانی صبوری و مدارا به صحنه آمدند- که دشمنان چاره ای جز اعتراف و البته تحریف واقعیت نداشتند – و چون سیلی بر آتش فتنه زدند و آن را خاموش کردند و خاکسترش را بر باد دادند. مردم ما همانند که بعد از ۱۸ تیر در ۲۳ تیر آمدند و غائله را تمام کردند.نام امام در قلب این مردم است و یاد او چراغ راهشان. و چون چنین است این نظام و این نام خواهد ماند و این اقلیت با بلندی صدایش و کلفتی نهیبش نباید و نه می تواند خود را بر اکثریت ملت ایران که هم آزادی می خواهند و هم استقلال و هم کرامت و هم معیشت غالب کند.آزموده را آزمودن خطاست. پس بگذارید نسیم آزادی که بعد از انقلاب در این کشور وزیدن گرفته است بیش از پیش قوت گیرد و فرهنگ آزادی مسئولانه تثبیت شود.