پايگاه خبري تحليلي «پارس»- تیترهای امروز یکی دو تا از روزنامه های اصولگرا را که دیدم تأسف خوردم. به نظرم نقد باید «مؤمنانه» و «منصفانه» باشد که متأسفانه این دوستان رعایت نکرده اند. چند روز پیش که نوت چند خطی درباره نقدهای جریان اصولگرایی به تیم مذاکره کننده نوشتم، خیلی از دوستان با نیش و کنایه، گفتند که اشتباه می کنم و نباید به تیم مذاکره کننده اعتمادی داشت، چرا که اینها یک مشت خائن و وطن فروش اند. اما نتایج مذاکرات نشان داد که اگر چه دولت به شدت نیاز به توافق داشت و در حقیقت «برگ برنده» دولت در انجام توافق بود و خودشان را حسابی آماده کرده بودند برای «جشن هسته ای»، و در حالی که روز قبلش، خبری مبنی بر «توافق سیاسی» منتشر شده بود، در آخرین روز مذاکرات، دو طرف تصمیم گرفتند که «تمدید»ی هفت ماهه را در دستور کار قرار دهند. این یعنی اینکه تیم مذاکره کننده حاضر نشد «خطوط قرمز هسته ای» را زیر پا بگذارد. این البته به معنای برخی اشتباهات تیم مذاکره کننده نیست (مانند اقدام ظریف برای آمدن به ایران، درست در روزهای میانی مذاکرات که البته به خیر گذشت) اما مگر تیم قبلی اشتباهات نداشت؟!

جاهای دیگر هم گفتم و نوشتم که من به «بچه های انقلاب» اعتماد دارم اگر چه در روش ها و تاکتیک ها با آنها اختلاف دارم اما خیلی خوب هم می دانم چه کار سختی بر عهده آنان است. حاضرم شرط ببندم اگر تک تک ماها جای تیم مذاکره کننده بودیم، حتما کم می آوردیم...

اما بیشتر از بچه های انقلاب، به «قول» و «فعل» سیدالقائد اعتماد دارم. می دانم و می فهمم (البته به اندازه فهم خودم) که این مرد کجاها را می بیند که ماها و دیگران نمی بینیم. کاش فرصتی پیش بیاید که کمی بتوانم درباره «مدیریت استراتژیک سیدالقائد» بنویسم. این یکی دو روز وقتی تیتر برخی روزنامه های اصلاح طلب را می دیدم که نوشته بودند زیاده خواهی آمریکا مانع اصلی نرسیدن به توافق است، فهمیدم که امام جامعه برای ساخت جامعه و پی بردن مردم به «حقیقت»، مثل خیلی از ماها عجله و شتاب ندارد. یک سال طول کشید تا اصلاح طلبان هم بفهمند (ولو اینکه بر زبان هم نیاورند) که مشکل اصلی کشور، در «رابطه مستقیم با آمریکا» نیست. یک سال طول کشید تا خیلی از سیاسیون و مردم بفهمند که «هسته ای بهانه است». و اگر مذاکرات یک ساله اخیر، همین یکی دستاورد را داشت، برای من آنقدر مهم است که انتقاد کنم به تیترهای «هیچ»ی که برخی از رسانه ها زده اند.