وزن دیپلماسی پنهان در حوزه سیاست خارجی کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس، به‌مراتب بیشتر از دیپلماسی آشکار آن‌ها در قبال کشورها و بازیگران می‌باشد. به عبارت بهتر، آنچه تحت عنوان پارادوکس رفتاری غرب در قبال پرونده‌هایی مانند جنگ اوکراین یا اغتشاشات ایران مشاهده می‌شود، محصول تلاقی مؤلفه‌های دو نوع دیپلماسی( آشکار و پنهان ) آن‌ها در قبال موارد فوق می‌باشد. در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرارگیرد:
نخست اینکه پس از درگذشت خانم مهسا امینی، دولت‌های غربی و   رسانه‌های  وابسته به آن‌ها نهایت تلاش خود را جهت مدیریت  اغتشاشات و تبدیل آن‌ به پاشنه آشیل نظام جمهوری اسلامی به کار گرفتند. حتی دستگاه‌های امنیتی اروپا در کشورهایی مانند سوئد، آلمان، فرانسه و انگلیس پروژه یک دست‌سازی گروه‌های ضدانقلاب را پس از سال‌ها اجرایی کرده و معاندان خارج نشین نظام را وادار به اتحادی اجباری با یکدیگر کردند! 
علی‌رغم به‌کارگیری تمامی این ظرفیت‌ها، طرف غربی دریافت که خیابان‌های تهران و دیگر شهرها جایی برای تبلور و انعکاس خواسته شوم آن‌ها یعنی سقوط نظام جمهوری اسلامی نیست و نخواهد بود. در چنین شرایطی کاخ سفید و بازیگران اروپایی  درصدد تغییر تاکتیک خود در تقابل با ایران برآمده‌اند. آن‌ها تصمیم گرفته‌اند نقاط اتصال راهبردی  ایران و روسیه و مصادیق این اتصال را هدف قرار داده و به بهانه حمایت از جنگ اوکراین ، تهران را بابت ارسال تسلیحات به روسیه تحت‌فشار ، تهدید و حتی تحریم قرار دهند. این در حالی است که بازیگران غربی هرروزه و به‌صورت آشکار، انواع تسلیحات متعارف و بعضا غیرمتعارف را بابت کشتار نیروهای روسی، وارد اوکراین می‌کنند. درهرحال، دلیل اصلی تمرکز غرب بر روی موضوع ارسال پهپادهای ایرانی به اوکراین و تمامی تهدیداتی که حول این مسئله وجود دارد، ریشه در ناکامی غرب در تثبیت و استمرار اغتشاشات خیابانی مزمن در کشورمان می‌باشد. 
در چنین شرایطی مؤلفه‌های دیپلماسی پنهان در حوزه سیاست خارجی آمریکا تقویت‌شده است.
به‌عنوان‌مثال، رابرت مالی، مسئول حوزه ایران در وزارت خارجه آمریکا از یک‌سو سخن از بی‌اهمیت بودن مذاکرات هسته‌ای و احیای برجام به میان می‌آورد و از سوی دیگر، توسط بازیگران واسطه‌گری مانند فرانسه و عمان سیگنال‌هایی را در خصوص حل اختلافات برجامی به تهران مخابره می‌کند .
در قبال پرونده اوکراین نیز دقیقا ماجرا به همین منوال است! مقامات آمریکایی در سیاست و دیپلماسی آشکار، حمایت از استمرار نبرد اوکراین را در دستور کار قرار داده‌اند اما به‌صورت موازی و همزمان، درصدد مذاکره پنهان با مقامات روسی بر سر نحوه پایان دادن به نبرد برآمده‌اند! بدیهی است که در رصد رفتار و گفتار مقامات آمریکایی باید مرز میان دیپلماسی آشکار و پنهان در حوزه سیاست خارجی آمریکا را تشخیص داد. خلط مرز این دو نوع دیپلماسی توسط مقامات کاخ سفید نشان می‌دهد که آن‌ها دچار سردرگمی مفرطی در قبال حوادث جاری در حوزه روابط بین‌الملل شده و حتی تکلیف خود را نیز با این موارد به‌درستی نمی‌دانند.