پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مهدی کفاش/ نمی­ دانیم شما هم این ضرب المثل را شنیده­ اید یا نه؟ اما شرح ماجرا این است:

در زمان‌های قدیم گاوی بود که روزانه ۹ من شیر می‌داد. یعنی به حساب هر من تبریز ۳ کیلو، که می‌شود روزی ۲۷ کیلو![۱] ۲۷ کیلو شیر در هر نوبت شیردهی.  این رکورد همین حالا هم رکورد خیلی خوبی است برای یک گاو قدیمی آن­ هم در گوشه آبادی چه برسد به آن وقت‌ها که نه تکنولوژی (۳D) و (۳G) وسایر تری­ ها بود نه نژاد هولشتاینی و نه تلقیح مصنوعی و نه غذای هورمونی و نه هزار و یک کوفت و زهرمار دیگر! خلاصه که گاوش خیلی گاو بود. یعنی خیلی خوب بود. فقط این گاو بانو یک اشکال کوچک داشت. یک روز تمام می‌خورد و نشخوار می‌کرد و به خودش زحمت می‌داد و بدبختی می‌کشید تا پستانش پر شیر شود. صاحب گاو هم کم نمی­ گذاشت؛ کلی یونجه و علف می‌ریخت جلوی گاوش و جایش را مرتب می‌کرد و مواظبش بود و به خودش زحمت می‌داد و بدبختی می‌کشید، تا پستان گاوش پر شیر شود. (همان ۹ من فوق‌الذکر!)

 بالاخره بعد از تولید شیر توسط گاوبانو صاحب گاو بدبخت، کلی زور می‌زد و زحمت می‌کشید تا این ۹ من شیر را بدوشد و چون قضیه مال قدیم‌هاست، احتمالا گاو را باید دستی می‌دوشیده‌اند، آن هم با هزار و یک بدبختی و مصیبت و منت گاوبانو را کشیدن و… . بعد تهش چی؟! هیچی! گاو بانوی محترمه مکرمه یک هو پایشان را می‌کردند وسط سطل شیر و همه آن ۹ من شیر را با پهن و کثافت یکی می‌کردند و بعد هم که می‌خواستند لنگ مبارک را در بیاورند برای محکم کاری سطل را بر‌می‌گرداندند روی زمین و خلاص!

حالا حکایت صداوسیمای ماست! اشتباه نکنید هنوز صداوسیما برای تأمین هزینه­ هایش وارد حوزه پر درآمد «گاو پروری» نشده­ است و اصولاً با سیاست هایش سازگار نیست که هدفش لااقل روی کاغذ «انسان سازی» است. البته بعضی دیگر که صداوسیما را در امر مبلمان سازی و سالن سازی «سیماچوب» دیده­اند هم حق دارند که إن قلت بیاورند اما نه اینجا در یادداشت ما!

این دانشگاه صد البته رایگان! کارش ارتقا و بالابردن فرهنگ عمومی است. فرهنگ عمومی را تبدیل به فرهنگی ایرانی – اسلامی کند و سبک زندگی سالم ایرانی را نشان مردم بدهد تا مردم هم یاد بگیرند. کلی هم بودجه در دولت های مختلف با هر سلیقه­ای که باشند برای این وظیفه والای صداوسیما بودجه تخصیص می­دهند که این فرهنگ­سازی را با کیفیت مطلوب (فول HD) انجام دهد. صداوسیما هم در پاسخ به این اعتماد راه به راه شبکه اضافه می­کند برای سلایق مختلف! و همان سریالی که در شبکه­ های ثلاث (یک و دو وسه) نمایش داده­اند را هم در سایر شبکه­ های بیست ­گانه (گاهی بیشتر و گاهی کمتر به دلیل اشکال فنی!) بارها و بارها نشان خلایق می­دهند.

از طرف دیگر این دانشگاه با دانشگاه های خارجی (شبکه­های ماهواره­ای) هم رقابت می­کند. آن دانشگاه های خارجی هم که رقابت سرشان نمی­شود و رفاقت که عمراً ؛ تعداد دانشکده­هاشان (شبکه­ ها) را چند هزار کرده ­اند آن هم مفتکی نه غیر انتفاعی و غیر دولتی! مایه­اش هم نه ثبت نام که تغییر آنتن از سیخکی به بشقابی در بالای بام و تبدیل گیرنده از ست آپ باکس (دیجیتال) به ماهواره­ای در زیر بام و داخل خانه است.

اشتباه نکنید اصلاً نمی­خواهیم بگوییم صداوسیما در وظایفش کوتاهی می­کند. این نوشته هیچ ربطی به صداوسیمای «عزت» دار دیروز ندارد و اگر چیزی هم قلمی می­ کنیم برای این است که صداوسیمای «سرفراز» شود.

واقع این است که صداوسیما خیلی هم زحمت می­ کشد. در هر مناسبت ملی و مذهبی کلی برنامه می­ سازد. برنامه­ های کارشناس محور و فیلم و سریال و مستند. فقط تلویزیون سراسری نیست، شبکه­ های برون مرزی و شبکه­ های استانی هم هست. شبکه ­های درون مرزی و برون مرزی رادیو هم هست. این ها که همه­اش نیست. مطبوعات و روزنامه­ هم هست که روزنامه وزین جام جم و مجلات هفتگی و ماهانه وفصلنامه سروش و سروش کودک و نوجوان و جوان و….بخشی از آن همه است.

آما…

تلویزیون را روشن می­کنی تا برنامه­ ای که  مدت هاست تبلیغش را دیده­ای تماشا کنی که با پدیده­ ای روبرو می­ شوی؟! درست  قبل و میان و بعد هر برنامه­ ای خانم ­های شکیل و آقایان خوش استیل با البسه ملون و مارک­دار به نشان ینگه دنیا و به ظاهر مرفه در خانه­ های آنچنانی تبلیغ کرم و شامپو و یخچال شبه سردخانه و تلویزیون هوار اینچ و…. می­کنند و بچه ­های ترگل- ورگلشان از لوازم التحریر خاله شکوفه و عمه ستاره می­خرند در حالی که بستنی و چیپس و پفک موتوری و دوچرخه­ ای و ایسکیتی و … می­خورند و شب که خسته می­شوند تلفن دقیقه ­ای ۴۰۰- ۵۰۰ تومان خاله­ و عمه و عمو و دایی که بیست و چهار ساعت مشغول کاسبی هستند را می­ گیرند تا برایشان لطیفه و چیستان و مسابقه و… برگزار کند. جالب این است که کباب پز مشهور و محصولات جلبک دریایی و حلزون و ظروف سرامیک و تردمیل و عینک تری کالر( به جهت مشابهت اسمی و جلوگیری از تبلیغ مفتکی نام عینک تغییر کرد!) را عیناً در همان شبکه­ های ماهواره ­ای – پیش از آن که به شبکه ملی کوچ کنی و تغییر سبک بدهی! – هم دیده­ اید.

ما هم می­ دانیم سازنده مقصر نیست. بالاخره یا کالایی را ساخته یا وارد کرده­ و می­خواهد سودش را از مطاعی که آورده بردارد و برایش فرقی نمی­ کند که شبکه وطنی کنار تعهدش! کالایش را تبلیغ کند یا شبکه ماهواره­ ای. اتفاقاً آن کالا با سبک زندگی ماهواره ­ای هم هماهنگ ­تر است. اینکه چه شده­ که شبکه­ های وطنی هم آن کالای فوق­ الذکر را تبلیغ می­ کنند آن هم با تضاد فرهنگی در سبک زندگی ایرانی پرسشی است که من جوابش را نمی­دانم.

حال می ­رسیم به حکایتی که اول تعریف کردیم. صداوسیما با آن همه برنامه سازی برای فرهنگ آفرینی و آموزش سبک زندگی ایرانی – اسلامی و اصرار کارشناسان مختلف برنامه­ های سیما بر ساده­زیستی و قناعت و عدم اسراف و زیاده روی و خرید بر اساس نیاز آن هم در این وانفسای تحریم و اقتصاد مقاومتی و رکود تورمی… با نمایش این تبلیغات و سبک زندگی که این محصولات برایش ساخته شده­ انگار (بلاتشبیه!) مانند آن گاوی است که تمام ۲۷ و به روایتی ۵۴ کیلوگرم شیری که حاصل زحمات وخون دل خوردن است را با لگدی نامناسب به هدر می­ دهد.

آن هم توی این روزهایی که همه به ضرورت تغییر سبک زندگی اصرار دارند.

زیاده عرضی نیست. باقی بقایتان

 [1] راستش مَن های دیگری هم داریم: مثلاً هر من اصفهان ۶ کیلوگرم است که به عبارتی ۹ من­اش می­کند: ۵۴ کیلوگرم! و هر من ری ۱۲ کیلوگرم که ۹ من­اش می­شود: ۱۰۸ کیلوگرم! با این گاوداری­های صنعتی نهایت رکوردهای زده شده برای شیردهی یک گاو در روز ۷۰ کیلوگرم آن هم به مدد رباتهای شیردوش هست که دو خاصیت دارند اولاً هیچ گاو امکان لگد زدن به سطل شیر را ندارد و دوماً لاینقطع و خستگی ناپذیرند در امر دوشادوشی! پس من تبریز را که معقول­تر برای حکایتمان بود برگزیدیم!