به گزارش پارس به نقل از مشرق، به تازگی یک برنامه تلویزیونی در موضوع ورزش متولد شده که اتفاق مبارکی در رسانه ملی به شمار می رود؛ البته با یک اسم قدیمی که در سال های قبل با عوامل دیگری فعالیت داشته است. این بار گروهی جوان وارد کارزار شده اند تا بتوانند تجربه ای دیگر را مقابل بینندگان قرار دهند.

" ورزش از نگاه دو" در سالیان قبل نتوانست به برنامه ای اثرگذار در سطح کشور تبدیل شود و بیشتر برنامه ای خنثی به شمار می رفت که در گذر زمان با عدم پخش مواجه شد. سرانجام چندی قبل بود که با گروهی جوان پا به عرصه گذاشت و این روزها در حال طی مسیر است. به هر حال، این برنامه در حال تولید است و امید می رود عوامل آن بتوانند به موفقیت نیز برسند؛ اما موضوع بر سر مسئله ای دیگر است.

در این برنامه شاهد پخش کلیپ های انتقادی علیه فدراسیون و تصمیمش در حذف ورزشکاران بی نظم، انواع انتقادات از سوی مخالفان علیه این تصمیم و یک طراحی عاطفی درباره حضور ورزشکاران حذف شده بودیم که به اشک های بهداد سلیمی منجر شد تا مخاطب را اقناع کند که باید شاهد برگشت آنها باشیم…

* اشک و نوستالژی
در" ورزش از نگاه دو" شاهد بودیم که در دو قسمت اخیر، برنامه سازی برای موضوع وزنه برداری شده بود. در پنجشنبه گذشته بهداد سلیمی، حسین توکلی، محمود عبدالهی (کارشناس و مدیر روابط عمومی کمیته ملی المپیک) و مسعود قاسمی (دبیر فدراسیون وزنه برداری) بودیم. پیمان یوسفی نیز اجرای برنامه را بر عهده داشت.

در این برنامه شاهد پخش کلیپ های به شدت انتقادی علیه فدراسیون و تصمیمش در حذف ورزشکاران معترض، انواع انتقادات از سوی مخالفان علیه این تصمیم و یک طراحی عاطفی درباره حضور ورزشکاران حذف شده از تیم بودیم که به اشک های بهداد سلیمی منجر شد تا مخاطب را اقناع کند که باید شاهد برگشت آنها باشیم. البته، از نام برخی بزرگان کشور نیز استفاده شد که متاسفانه با واکنشی از سوی گردانندگان برنامه مواجه نشد که نوعی بهره مندی ابزاری و عاطفی از باورهای مردم بود.

در این بین، دبیر فدراسیون نیز نتوانست در این باره اقدامی کند و در موضع انفعال با انتقادات روبرو شد. اما این را باید پرسید که چرا بایستی چنین تولید یک سویه ای از سوی یک برنامه سیما صورت گیرد؟ به هر حال، جوانگرایی که در همین مدت اخیر صورت گرفت، منجر به کشف استعدادهایی شد که قطعا در آینده نه چندان دور وزنه برداری را به قله های افتخار جدیدی می رساند. چرا باید چنین هجمه ای از انتقادات و اقدامات احساسی علیه یک تصمیم صورت گیرد؟ البته بگذریم که همین تیم به عنوان سومی جهان رسید که اتفاقی بس بزرگ و مبارک بود.

واقعیت جنجال وزنه برداری چیست؟
آنچه در ورای اشک ها و هجوم یک جانبه علیه فدراسیون وزنه برداری گم شد، دلیل اتخاذ تصمیم مبنی بر برخورد با این ملی پوشان است. البته، شاید مسئولان فدراسیون (حسین رضازاده، کوروش باقری و… ) بنایی بر باز کردن ابعاد ماجرا نداشته باشند؛ اما وقتی بهداد سلیمی اعتراف به بی نظمی می کند، باید پرسید زوایای آن چه بوده است؟ و چه بر باقری رفته که اینگونه واکنش نشان داده است؟ و… اینها پرسش های اساسی است که در برنامه اخیر سیما نادیده گرفته شد.

از سویی، رسانه ملی باید مروج اخلاق مداری و تعهد به ملت و کشور باشد یا یک فدراسیون را اینگونه توبیخ کند که چرا با بی نظم ها برخورد کرده است؟ بهداد سلیمی و سایر یارانش در این ماجرا، قهرمان ملی هستند و احترام و ارزش آنها در جای خود است؛ اما آنها مانند سربازی هستند که باید در خدمت کشور باشند. چرا این برنامه باید کار را به جایی برساند که یک ملی پوش (در هر سکو و عنوانی که باشد) از رئیس فدراسیون تضمین بخواهد؟ آیا دست هایی در کار نیست که حسین رضازاده که در زمره مفاخر ملی و الگوی شمار کثیری از مردم است، در موقعیتی تحریف شده قرار بگیرد؟ البته، این به معنای تائید همه جانبه رضازاده یا کوروش باقری نیست؛ اما باید مقابل بدعت ها ایستاد که اگر اینگونه نباشد، فردا در هر فدراسیونی شاهد چنین رفتارهایی خواهیم بود. آیا باید رضازاده و باقری تاوان مقابله با این بی نظمی را بدهند؟

* افسوسی بر این روزهای ورزش
البته، این افسوس فقط شامل حال رسانه ملی و برنامه هایی از این دست نیست که بر ورزشی است که در آن، یک ورزشکار باید در موضع طلبکار قرار گیرد. در برنامه آشتی کنان نیز کاش دوربین پخشش را ادامه می داد تا مردم ببیند ورزشکاری که از رضایت بزرگان نظام و شادی دل ملت می گوید و اشک می ریزد، ریشه اختلافش در چه بوده و چه کسی مشکل را حل کرده! اگر نبود آن خیر این روزهای ورزش، شاید این قصه ادامه داشت و هرگز حل نمی شد. به راستی، باید افسوس خود به حال ورزشی که این روزها را می بیند و دم بر نمی آورد و دل سوزاند برای رضازاده و امثال او که باید برابر این هجمه ها بایستند و لب بگزند تا مبادا حقایق را بگویند تا مردم بدانند که در پس پرده این ساخت ها و کارشناسی ها چه می گذرد. .