بیستم آبان ماه سال 1374 بود که در شهرستان قائمشهر به دنیا آمد. شهری که عادت به پرورش ستاره دارد. حالا فرقی نمی کند؛ یک روز بهداد سلیمی و روز دیگر علی علیپور.

مگر می شود در قائم شهر باشی و فوتبالی نباشی. خیلی زود مشخص شد که علی استعداد نهفته ای در خود دارد و به نوعی فوتبال در DNA اش رخنه کرده است. مشخص شد که بالاتر از یک هوادار روی سکوهای ورزشگاه شهید وطنی، می تواند روی چمن این استادیوم هم به وجد بیاورد و هنرنمایی کند.

خیلی زود مسیرش مشخص شد و به عضویت نساجی درآمد. کلا علی خیلی چیزها را زودتر از موعد مقرر تجربه کرد. از همان کودکی و نوجوانی خصیصه مظلوم بودن را هم همراه خودش داشت. کاری به کار کسی نداشت و فوتبالش را بازی می کرد و به رویاهای دور و درازش می اندیشید.

از 13 سالگی رسما به عضویت نساجی در آمد و 16 سالش بود که در تیم بزرگسالان به کار گرفته می شد. زودتر از همه سری در میان سرها درآورد. آنقدر خوب بود که خیلی سریع از پایتخت دعوتنامه برایش آمد. زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردند در راه آهن به بازی گرفته شود. 18 سالش نشده بود که دروازه پرسپولیس را باز کرد و باعث پیروزی تیمش شد و البته سرخ‌ها را در بهت فرو برد و قهرمانی را از شاگردان علی دایی گرفت. ابتدای نیم فصل دوم به جمع سرخپوشان تهرانی در آمد. درخشان استعدادش را کشف کرده بود. یکی از معدود خدمت های درخشان در زمان سرمربی گری همین علی علیپور بود.

علی در بازی آخر همان فصل و زمانی که اثری از درخشان نبود تک گل دربی بزرگ پایتخت را زد و رسما خود را به هواداران شناساند. بازهم زودتر از موعد مقرر عمل کرد. به جوانترین گلزن تاریخ شهرآورد تبدیل شد. خیلی سریع در دل هواداران جای سفت و محکمی را برای خودش پیدا کرد. در عین حال همچنان مظلوم و ساکت بود.

علی در زندگی شخصی اش هم زودتر از زمانی که باید استین ها را بالا زد و به خانه بخت رفت. در 19 سالگی به دلیل مشکلات مالی روزهای سختی را در پرسپولیس می گذراند. از منزلی در نازی آباد که شبیه منزل ستاره‌ها نبود تا ورزشگاه درفشی فرد در شمال غرب تهران را هر روز می رفت و می آمد و بازهم کاری به کار کسی نداشت.

حالا آن روزهای سخت تمام شده است. در این سه سال علی روز به روز پیشرفت کرده است. هیچ وقت نفر اول نبود اما مثل یک ستاره بزرگ هر وقت که به او نیاز بود خودنمایی کرد و آخرین چشمه درخشیدن این مهاجم قائمشهری در دربی پایتخت بود. باز هم گل زد. باز هم پرسپولیس، با گل علیپور استقلال را یک بر صفر شکست داد.

حالا آن جوان 19 ساله کم حرف و بی نام و نشان و مظلوم سابق به ستاره خط حمله تیمش تبدیل شده است. گل می زند، پاس گل می دهد و در خدمت تیمش است اما نه حاشیه درست می کند، نه محروم می شود، نه راه و رسم یاغی گری را بلد است و نه برای کسی شاخ و شانه می کشد.

اگر کارتون معروف فوتبالیستها را به یاد بیاورید متوجه می شوید که شخصیت علیپور چقدر شبیه تارو میساکی است. ستاره تیم ناتسوکا که در سایه سوباسا بود اما به اندزه او می درخشید. همیشه نفر دوم بود اما لیاقت نفر اول بودن را داشت. همه او را دوستش داشتند چرا که سرش در لاک خودش بود و با همه به مهربانی رفتار می کرد.

حالا تولد تارو میساکی پرسپولیس از راه رسیده؛ او علی علیپور است؛ همین...