از روز اول حضورش روی نیمکت این تیم تا چهارشنبه گذشته. اتفاقاتی که بی‌شک می‌تواند منصوریان را باتجربه‌تر از گذشته کند.

اول

امضای قرارداد با استقلال. سه‌ساله است. منصوریان اهدافش را این‌طوری برایمان تشریح می‌کند: «سال اول قول حضور در آسیا را دادم. سال دوم قهرمانی در لیگ و ان‌شا‌ءا... سال سوم بتوانیم در آسیا به موفقیت بزرگ برسیم.»

دوم

روزهای اول حضور منصوریان در استقلال ذوق‌زده است. هواداران به کمپ مرحوم حجازی هجوم برده‌اند. او باورش نمی‌شود کار این‌قدر رؤیایی شروع شده. وقتی در همان روزهای اول در تمرین او را دیدیم، به‌سختی وارد ورزشگاه شد. لبخند می‌زد و می‌گفت: «خیلی به من لطف دارند. روز اول اینجا نبودید. این‌قدر هواداران زیاد بودند که نمی‌شد حتی به داخل کمپ بروم.»

سوم

قبل از شروع لیگ برتر فصل قبل در تمرین استقلال، منصوریان یک حرف کلیدی دارد: «می‌خواهم پرستیژ دهه 60 و 70 را به استقلال برگردانم.» او آن روز می‌گفت: «قولی نمی‌دهم ولی قول می‌دهم استقلالی بسازم که آبروی هوادار باشد.»

چهارم

در آستانه شروع لیگ برتر؛ مردم به استقلال منصوریان امید زیادی دارند. دوباره او خبرهای خوشحال‌کننده‌ای می‌دهد. لبخند می‌زند و می‌گوید: «شک نکنید استقلال جزو تهاجمی‌ترین تیم‌های لیگ برتر خواهد بود. می‌خواهیم طوری بازی کنیم که مردم راضی باشند.»

پنجم

شروع لیگ و تساوی مقابل نفت تهران. منصوریان می‌گوید: «ما نیاز به زمان داریم.» او قبل از بازی هم گفته بود چون تیمش دچار تغییرات شده نیاز به زمان دارد‌؛ زمانی که در استقلال زیاد یافت نمی‌شود. منصوریان چند هفته بعد به خبرنگار ما می‌گوید: «تا نیم‌فصل زمان بدهند، استقلال رؤیایی را می‌سازم.»

ششم

شروع بد استقلال و بازخواست از سوی هیئت‌مدیره. منصوریان در 5 هفته اول دو بار می‌بازد و سه بار هم مساوی می‌کند. تیم بحران‌زده است. زمانی عضو هیئت‌مدیره مصاحبه می‌کند که این‌طور نمی‌شود. منصوریان شاکی است و می‌گوید زمان می‌خواهد و این حرف‌هایی که می‌زنند با حرف‌هایی که قبل از فصل می‌گفتند، فرق دارد و...  هفته ششم می‌رسد. بازی با پرسپولیس منصوریان مساوی می‌کند و دوباره احیا می‌شود.

هفتم

قبل از پایان نیم‌فصل اول. دوباره استقلال در فراز و نشیب. اختلاف با مهدی رحمتی. تصمیم می‌گیرد کاپیتان را کنار بگذارد. از دست قضا خیلی‌ها کنار منصوریان هستند‌؛ انگار مهدی را دوست ندارند. بعضی‌ها می‌گویند او برای استقلال «ضرر» دارد. بازی با سپاهان آخرین بازی نیم‌فصل است. می‌گویند استقلال ببازد، منصوریان برکنار می‌شود. تعطیلات بهترین زمان برای تغییرات است. قبل از بازی منصوریان یک جمله تاریخی به خبرنگار ما می‌گوید: «می‌خواهند همان کاری را که با مرحوم حجازی کردند، با من هم بکنند.» استقلال اما در آن بازی می‌ترکاند. تیم فوق‌‌العاده بازی می‌کند و در پایان یک بر یک می‌کند‌؛ در حالی که مستحق برد بود. این یعنی نیم‌فصل دوم هم با منصوریان شروع می‌شود. سرمربی استقلال می‌گوید رضایت‌نامه رحمتی را بدهند ولی بعد از چند هفته با یک ماچ و بوسه دوباره داداشی می‌شوند و تمام.

هشتم

شروع نیم‌فصل دوم. تیم با برد نفت شروع می‌کند. استقلال اوج می‌گیرد. یکی یکی تیم‌ها را می‌برد. سه تا سه تا می‌زند. همه چیز فوق‌‌العاده است. منصوریان می‌خندد و می‌گوید: «دیدید گفتم تا نیم‌فصل زمان دهید؟»

نهم

استقلال قدرتش را بیش از پیش نشان می‌دهد. در یک هفته هم السد را می‌برد و هم پرسپولیس را. ساعتی بعد از بازی، او می‌گوید: «خدا را شکر می‌کنم. حالا می‌خواهیم در آسیا کارهای بزرگ کنیم.»

دهم

استقلال در آسیا هم موفق است. از مرحله گروهی صعود می‌کند و به حذفی می‌رسد. منصوریان باز هم امیدوارانه حرف می‌زند. حرف‌های بزرگی می‌زند و از این می‌گوید که سال 97 اتفاقات بزرگی در استقلال می‌افتد. همه می‌گویند منظور او قهرمانی در آسیاست. منصوریان واقعاً باور کرده استقلال می‌تواند قهرمان آسیا شود ولی... 

یازدهم

استقلالی که او ساخته بود، با شکست به العین خراب می‌شود. تیم منصوریان در آخرین بازی فصل 6 تا از العین می‌خورد و منصوریانی که می‌خواست فقط دو بازیکن بگیرد، ناگهان تیمش را به‌هم می‌ریزد و هرچه بازیکن اسمی دم دستش می‌‌آید جذب می‌کند. سکانسی برای خراب شدن استقلال.

دوازدهم

منصوریان انگار هنوز نمی‌داند حرف‌هایی که می‌زند برایش مسئولیت درست می‌کند. او در ابتدای فصل قولی برای قهرمانی نمی‌دهد ولی از این می‌گوید که باید موفقیت‌های بزرگی کسب کنند.

سیزدهم

شروع فصل استقلال دوباره بد است. منصوریان باز هم حرف‌هایی می‌زند که برایش دردسر درست می‌کند. از فوتبال مالکانه بگیرید تا ساختن استقلال رؤیایی در سال 1402. پیشکسوتان یکی یکی علیه منصوریان حرف می‌زنند. اوضاع خیلی زود خراب می‌شود. او تصمیم می‌گیرد با همه قهر کند. خودش را ممنوع‌المصاحبه می‌کند و خلاصه فاصله‌ای بین منصوریان و همه می‌افتد.

چهاردهم

این بار همه چیز فرق می‌کند. هیئت‌مدیره دیگر شوخی ندارد. از همان ابتدا شرایط پیچیده می‌شود. بعد از شکست مقابل سایپا شایعات شکل می‌گیرد. زمانی می‌گوید از عملکرد منصوریان ناراضی هستند. سرمربی استقلال تصور می‌کند این بار هم مثل سال گذشته به مو می‌رسد ولی پاره نمی‌شود.

پانزدهم

بعد از باخت مقابل پدیده. باشگاه تصمیم می‌گیرد به منصوریان دو بازی فرصت دهد. دوستان نزدیکش به او توصیه می‌کنند استعفا بدهد ولی او می‌گوید: «استقلال را می‌سازم.» تصور می‌کند همه اینها یک شوخی است.

شانزدهم

یک برد در حذفی و بعد شکست مقابل پارس جنوبی جم. منصوریان همچنان باور نمی‌کند که همه علیه‌‌اش شده‌اند. در فضای مجازی غوغایی است. وضعیت بدتر از چیزی است که فکر می‌کند. روی کرکره رستورانش می‌نویسند حیا کن رها کن. او همچنان لبخند می‌زند و می‌گوید: «تیم درست می‌شود.»

هفدهم

شب رفتن. شب تساوی مقابل ذوب‌آهن. او یک ساعت برای خبرنگاران حرف می‌زند و می‌رود. پایان عصر منصوریان در استقلال. عصری که برای شروع دوباره‌‌اش، انگار باید سال‌ها تلاش کند و زحمت بکشد. او بدرقه تلخی داشت و در نهایت رفت. بدون قهرمانی و بدون ساختن یک استقلال رؤیایی.