فوتبال ایران از نظر فنی روزهای نسبتا خوبی را سپری می‌کند. تیم‌ ‌ملی در مسابقات انتخابی جام جهانی ۲۰۱۸ نتایج خوبی گرفته و دیدارهای لیگ برتر هم خوب پیش می‌رود و کیفیت بازی‌ها روز به روز بهتر می‌شود. با این حال هنوز در زمینه تشریفات و مدیریت برنامه‌های حاشیه‌ای و خارج از بحث فوتبال، ضعیف و بی برنامه‌ایم.

سال‌ها بود که با پایان لیگ برتر یا جام حذفی و مشخص شدن تیم قهرمان، تصاویر زشت و ناراحت کننده مراسم اهدای جام – که بسیار بی برنامه برگزار  می‌شد - در خاطره‌ها می‌ماند، اما چند سال است که در این زمینه  نسبتا وضعیت خوبی پیدا کرده‌ایم. همچنین رویداد بزرگ هفته‌ قبل در دیدار تیم‌ ‌ملی برابر کره جنوبی و هماهنگی برنامه‌های ویژه‌ روز تاسوعا در ورزشگاه آزادی نشان داد که اگر مجموعه فوتبال ایران بخواهد، می‌تواند کارهای حاشیه‌ای و برنامه‌ریزی ها را درست پیاده کند.

با تمام این اوصاف هنوز یک مساله ساده در فوتبال ایران حل نشده باقی‌ مانده است. وقتی یک فوتبالیست ایرانی می‌خواهد از فوتبال خداحافظی کند، بی‌برنامه‌گی‌ها و ناهنجاری‌ها ظاهر می‌شوند. نمونه های متفاوت از این دست در فوتبال ایران وجود دارد. از بازیکنانی گرفته که بازی خداحافظی در خور توجه نداشتند تا فوتبالیست‌هایی که بین خداحافظی و بازگشت به فوتبال در رفت و آمد بودند و آنقدر خداحافظی کردند که معنای این واژه در فوتبال ایران دچار تغییر ماهیت شد.

علی کریمی و فرهاد مجیدی، دو فوتبالیست‌ شاخص ایرانی بودند که چند بار از فوتبال خداحافظی کردند و هر بار بدون دلیل خاصی به میادین بازگشتند. این مساله نشان داد که برخی تصمیم‌ها فقط از روی احساس و نه منطق گرفته می‌شود. این احساسات "لطیف" بیش از هر چیز به اعتماد و توجه هواداران این فوتبالیست‌ها و تیم‌هایشان لطمه می زند و باعث می‌شود که هیچ کس نداند کدام حرف را باور کند و کدام را دروغ بپندارد.

نمونه جالب توجه دیگر مهدی رحمتی است که در هنگام اوج حساسیت تیم‌ ‌ملی در انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ گفت‌ می‌خواهد موقتا از تیم‌ ‌ملی خداحافظی کند؛ اتفاقی که باعث شد دروازه‌بان اول ملی در آن زمان، دیگر رنگ پیراهن تیم‌ ‌ملی را نبیند. خداحافظی موقتی از آن صیغه‌های منحصر به فرد و مختص فوتبال ایران است که معنای مشخصی برایش نمی‌توان متصور بود.

در کنار اینها، مواردی هم وجود داشته که یک فوتبالیست مطرح ملی‌پوش از فوتبال خداحافظی کرده و واقعا کفش‌هایش را آویخته و به هیچ وجه هم قصد بازگشت نداشته، اما مجموعه فوتبال ایران تلاشی برای بدرقه مناسب آن فرد انجام نداده است. علی دایی، مهدی مهدوی کیا و جواد نکونام، نمونه‌های بارز این اتفاق هستند. شاید فوتبال ایران، خداحافظی اینها را موقتی فرض کرده یا تصور کرده به زودی به میادین بازمی‌گردند که برای بازی یا مراسم خداحافظی آنها برنامه‌ای تدارک ندیده است.

اما از همه این اتفاق‌ها جالب توجه‌تر، ماجرایی است که دیروز (شنبه) در اصفهان رخ داد؛ محرم نویدکیا به عنوان پرافتخارترین فوتبالیست لیگ برتر تصمیم گرفت در داربی اصفهان از فوتبال خداحافظی کند. بعد از بازی، نوید کیا دور افتخار زد با مدیران و پیشکسوتان باشگاه روبوسی کرد، حلقه گل به گردنش انداخته شد، از هواداران خداحافظی کرد و می خواست در جمع رسانه‌ها حاضر شود که ناگهان، احسان حاج صفی مقابل چشم همه و دوربین‌ها دست او را گرفت و به اجبار به رختکن برد.

محرم نویدکیا از کار همه تیمی‌هایش به شدت ناراحت شد چون مراسم خداحافظی‌اش را نیمه تمام رها کرده بود. اینک با اتفاق رخ داده در ورزشگاه فولادشهر اصفهان این روال پیش می‌آید که چرا در فوتبال ایران، افراد کمتر به جایگاه خود واقف هستند و پا را از گلیم خود درازتر می‌کنند؟ چرا در این فوتبال همه چیز سر جای خودش نیست و هر کسی به کار خود نمی پردازد؟ تا کی فوتبال ایران باید چوب بی برنامگی یا دخالت بی جای افراد را بخورد که فقط به انجام وظیفه خود نمی پردازند؟