تیمی که فصل گذشته از آوردن برانکو پشیمان شده بود، حالا به داشتن او افتخار می‌کند.

تیمی که در نیم‌فصل نخست هیچ‌کس برایش شانس نایب‌قهرمانی و حتی سومی قائل نبود، هم‌اکنون یکی از بخت‌های مسلم قهرمانی است.

موفقیت برانکو در فوتبال باشگاهی و محبوبیت بی‌چون و چرای این مربی اما برای کارلوس کروش هم یک رقیب خارجی تراشیده است.

پیش از این، کروش یگانه مربی خارجی مورد اعتماد بود که برای او حتی یک جانشین هم تصور نمی‌شد. چون کروش کاری کرده که کسی برای او در تیم ملی جانشین ندارد.

با اینکه ما هنوز جزو موافقان این نظریه هستیم اما امروز مشاهده می‌کنیم رفتن کروش پایان دنیا نیست‌؛ چون هنوز برانکو را داریم. زیرا همچنان مربیان بزرگ دنیا هستند که اگر ما بخواهیم بی‌تردید وارد این فوتبال خواهند شد.

اینکه پای کروش بمانیم و با او به مقصد جام جهانی‌ پرواز کنیم خوب است اما گمان نکنیم اگر کارلوس نباشد دیگر فوتبالی نخواهیم داشت.

کار برانکو در پرسپولیس حتی از جهاتی ارزشمندتر از کوشش‌های کروش است. فراموش نکنید برانکو تیمی را در اختیار دارد که اگر کارلوس سرمربی آن بود آبرویش را در همه جای دنیا می‌برد.

پرسپولیس نه تنها پول، زمین تمرین و خیلی چیزها ندارد که در یک کلام فاقد ساختاری به نام باشگاه است.

پرسپولیس حتی در ابتدا آنقدر گرفتار بود که یک حساب ساده بانکی نداشت. پرونده‌های خارجی پرسپولیس در فیفا هم که نقل محافل است. با این همه آیا شما برای یک بار هم شده از زبان برانکو حرفی درباره این کاستی‌ها شنیده‌اید؟

آیا ایوانکوویچ یک بار از آنچه در پرسپولیس بر او گذشت حرفی زد؟ به کروش بازیکنان سرباز را طبق قانون کشورمان نمی‌دهند اما او همین نکته به ظاهر کوچک و روتین جامعه ما را هزار بار تو سرمان کوبیده‌؛ پس برانکو چه بگوید که ویرانه‌ای به نام پرسپولیس را تحویل گرفت و این‌گونه با این شرایط فعلی به همه تقدیم کرد؟

کروش از روزی که سرمربی تیم ملی ایران شد، به زمین و زمان بد و بیراه گفت و به هرچه داشتیم و نداشتیم تاخت اما برانکو چه گفت؟

هیچی! فقط کار کرد و راه رفت و دوید و جنگید و حتی پس از دربی تهران که می‌توانست در نقش یک گلادیاتور ظاهر شود، سرش را پایین انداخت و از کنار این برد طلایی و تاریخی هم گذشت...