آن روزهایی که در اوائل برگزاری لیگ برتر ذوب آهن جز تیم های متوسط فوتبال ما به حساب می آمد و رسول کربکندی با ان محاسن همیشه پر پشت و موهای غالبا ژولیده هدایتش را به عهده داشت یک نفر کنار دستش می نشست که تنها اصفهانی ها قدیمی او را درست و حسابی می شناختند. مرد سیبیلویی که حکم دست راست کربکندی را داشت و در غالب اوقات در حال نت برداری از بازی ها بود. در همان دوران که از قضا قلعه نویی وظیفه هدایت استقلال را در اواسط دهه هشتاد عهده دار بود هر وقت به بازی با ذوب اهن می رسیدند، امیر در تعریف از تیم حریف، عوض انکه از کربکندی تمجید کند عنوان می کرد منصور ابراهیم زاده از تئورسین های خوب فوتبال ماست که به خوبی توانسته در ذوب اهن عقایدش را پیاده کند. بعد ترها که امیر سرمربی تیم ملی شد از ابراهیم زاده به عنوان دستیار اولش استفاده کرد تا نشان دهد عقیده او به منصور فرا تر از تعریف و تمجید های قبل و بعد از بازی است. ابراهیم زاده بعد از جدایی کربکندی به سپاهان رفت و دستیار لوکا شد ولی بعد از آن به عنوان سرمربی به ذوب امد و آغاز درخشش او از این نقطه تازه آغاز شد. اگر بد شانس نبود قطعا در لیگ هشتم به راحتی می توانست ذوب را قهرمان ایران کند. دو اتفاق تلخ موجب شد او در آخرین گام جام را به قلعه نویی بدهد. در آن سال در بازی برگشت استقلال و ذوب آهن (که سرنوشت قهرمانی را تقریبا روشن می کرد) در صورتی که بازی مساوی بود برای اولین و آخرین بار در تاریخ فوتبال ما یک داور (محسن قهرمانی) خطای شش ثانیه گلر خارجی ذوب را گرفت تا استقلال روی آن ضربه توسط جباری به گل برسد. با این وجود در هفته سی و چهارم لیگ هشتم تیم منصور تنها یک امتیاز از فولاد می خواست تا قهرمان شود. بازی تقدیر این بود که عیسی اندوی که دیگر از لیگ نهم حق بازی در ایران را نداشت در آن مصاف چهار بار دروازه اش باز شود و ابراهیم زاده در بهت و ناباوری جام را از دست بدهد. استقلال در همان روز با یک گل از سد پیام خراسان گذشت تا هر دو تیم ذوب اهن و استقلال ۶۶ امتیازی شوند اما آبیها تفاضل گل شان نسبت به ذوب آهن ۲۰ گل بهتر بود.

ابراهیم زاده بعدا توانست با ذوب آهن به فینال لیگ قهرمانان آسیا هم صعود کند که در آنجا هم یک گام کم آورد تا جام در شرق آسیا باقی بماند. خیلی ها فکر می کردند او خارج از اصفهان نمی تواند موفق باشد اما در آغاز لیگ دوازدهم به نفت تهران امد و توانست لقب شگفی ساز لیگ را از آن خود کند. اگرچه در هفته های پایانی به واسطه چند باخت بد، شانس قهرمانی شان را به صورت کامل از دست دادند اما او امیدوار بود برای نخستین بار در تاریخ، نفت تهران را آسیایی کند. باورش سخت است اما در هفته پایانی باز هم او کم آورد و با یک امتیاز اختلاف نسبت به فولاد پنجم شد تا سهمیه آسیا را هم اینچنین از دست بدهد.

در آغاز لیگ سیزدهم حضورش در پرسپولیس تمام شده بود اما درست در آخرین لحظات بود که مثل همیشه او تیر خلاص را دریافت کرد؛ این بار در بهت و ناباوری همگان، دایی و رویانیان که شدیدترین مصاحبه ها را علیه هم کرده بودند، ناگهان به توافق رسیدند تا ابراهیم زاده به همین سادگی شانس حضور در پرسپولیس را از دست بدهد. شاید این انتقال می توانست برای همیشه مسیر زندگی او را عوض کند.

او رهسپار راه آهن شد تا همان مسیری را برود که علی دایی با راه آهن آن را آغاز کرده بود. البته کفشگری و عالیشاه به عنوان ستاره های سورینت به پرسپولیس آمدند. با این وجود تصور می رفت با توجه به آن کارنامه فاخر، ابراهیم زاده دست کم رتبه راه آهن را یک رقمی کند اما انها تا پایان هفته بیست و یکم تنها ۱۸ امتیاز دارند و در رتبه سیزدهم هستند.

مردی که روزی تنها برای قهرمانی می جنگید حالا محتاج تک امتیازهاست تا مبادا تیمش سقوط کند. منصور در تمامی گام های آخر بازنده بود شاید این بار هم در هفته پایانی، یک پایان دراماتیک وار در انتظارش باشد، شاید هم طلسم گام آخر را بشکند و این بار جشن ماندن را بگیرد. روزی که جام را تنها به واسطه تفاضل گل، به استقلال داد آنقدر حسرت نخورد که احتمالا حالا به خاطر جدا شدن از نفت تهران غبطه می خورد.