علیرضا افخمی و سابقه اش روشن است. مردم بیشتر او را با او یک فرشته بود میشناسند و همه عادت کرده بودیم تا سال های متمادی نام او را در سمت ناظر کیفی و نویسنده و کارگردان کارهای مناسبتی ماه رمضان ببینیم. پس از چندسال غیبت امسال با سریال احضار بازگشته که کاش ما را با خاطرات گذشنه تنها میگذاشت.

احضار چون میخی بود که بر روح و روان مخاطب فرو رفت، چون امیدی که ناامید شد، چون لنگه کفشی در بیابان که حتی با این حجم از ایراد لنگه کفش هم نبود.

مخاطبی که با قطع سریال گاندو ناامید شده و حدود یکسال است سریالی جذاب و در خور ندیده، اکنون چشم به ماه رمضان و سریال هایش دارد و به احضار دل میبندد اما به واسطه این دلبستگی سرش به دیوار کوبیده میشود.

از چه درباره احضار بگوییم که کمتر آزرده شویم؟

از بازی بازیگرها و کارگردانی یا فیلمنامه؟!

احضار با یک سکانس خوب و جذاب و متناسب با ژانر ترسناک در جنگل آغاز می شود. اما این خوبی فقط در شروع میماند و در ادامه، داستان از نقص های جدی رنج می برد.

چه می شود که کامرانی از آن آدم مودب یکدفعه به یک آدم لجباز و بی منطق تبدیل می شود و به خودش اجازه می دهد به دنبال دختری که دوست دارد تا شمال برود.

سوسن و شکیبا که هردو باعث و بانی اولیه اتفاقا داستان هستند، چه می شوند؟ سوسن با معرفی مینو به مائده آغازگر بدبختی هاست و حتی یکبار هم با شیطان دیدار می کند و شکیبا کسی است که از سر لجبازی آدرس ویلای شمال را به کامرانی می دهد و به نوعی در مرگ او تقصیرکار است. حتی شکیبا از طریق سوسن متوجه می شود که روز مرگ کامرانی، مائده باعث اذیت او شده و در تصادفش بی تقصیر نیست و می خواهد زهرش را به مائده بریزد اما دیگر در هیچ سکانسی از سریال او را نمیبینیم نه او را و نه حتی خانواده محسن کامرانی را..

اما بیشترین سردرگمی داستان تعلق می گیرد به پسر خانواده برادر زهره، که بر خلاف هشدارهای پدرش با سند جعلی خانه شان ده میلیارد وام می گیرد و در نهایت فقط یک سکانس داریم که پسر با شنیدن کلاهبرداری شرکت دوستش چشمانش گرد می شود همین و همین قدر باورنکردنی در ماجرای وام و بانک و کلاهبرداری هیچ کس تنبیه و مجازات نمی شود.

و یا جن زدگی یا شیطان زدگی مائده اینقدر زود و سریع خوب می شود و همه چیز با معذرت خواهی از عمو حمید به خوشی به پایان می رسد؟!

رها چرا باید فرهاد را بکشد؟ و اصلا فرهاد با آن جثه قوی چرا با یک چاقوی آشپزخانه به دست دختری نحیف ناکار می شود؟

اصلا کسی که تا دیروز و در طول هفت سال عاشق رها بوده و حتی روی او غیرت دارد چرا باید با یک نگاه عاشق مائده شود؟ و این تعجب با تاکید بر بی ارزشی ثروت مائده برای فرهاد بیشتر هم می شود.

در سکانسی متوجه می شویم که فرهاد هم مانند رها معتاد است اما در ادامه هیچ نشانه ای از این اعتیاد نمی بینیم.

بنظر می رسد افخمی یا مجبور شده و یا نمیدانم… فقط دو قسمت پایانی را شتابزده تدوین کرده و از هر شخصیت یک سکانس نشان می دهد که این تک سکانس ها به معنای مشخص شدن سرنوشت شخصیت ها نیست.

سریال پر از حرف ها و نشانه هاییست که یکبار گفته می شوند اما به کار هیچ جای قصه نمی آیند. نکته اعتیاد فرهاد یکی از آنهاست. همینطور خراب شدن چندباره لباسشویی مهتاب برادرزاده مینو و یا دائم الخرید بودن مادر زهره و یا پارچه ای که مادر محسن به زهره میدهد.

رفیق جانی فرهاد که کافی شاپ دار است چه می شود؟

بازی های بد و غیر قابل باور و سکانس های طولانی و پر دیالوگ و حوصله سر بر را هم به این موارد اضافه کنید.

یکی از نکات زننده در این سریال که از نظر نگارنده  میتواند یکی از مصادیق ظلم نیز باشد، استفاده نادرست از ماسک و اشاره های نابجا به کروناست. این مدل استفاده اختیاری و دلبخواهی از ماسک در برخورد با آدم ها و یا در ماشین می تواند باعث رواج سهل انگاری باشد. به نظر می رسد اشاره نادرست به حضور کرونا آنقدر مسخره شد که حتی از اواسط سریال دیگر به طور کامل ماسک و رعایت پروتکل و… را کنار گذاشتند و کاش از ابتدا اشاره ای به کرونا نشده بود.

تنها نقطه قوت و خط سالم داستانی، قصه مینوست. افسانه چهره آزاد با بازی شیرین خود به خوبی توانسته نقش یک فالگیر مدعی را بازی کند و همین مسئله تبدیل به پیام مثبتی شده که مهم ترین دستاورد سریال است. اینکه به دنبال خرافات و فالگیری و احضار رفتن هرگز عاقبت خوشی ندارد و علاوه بر از دست رفتن پول راه را برای خطورات شیطانی باز می کند. تاکید بر اینکه هک شدن گوشی های مراجعین میتواند یکی از راههای به دست آوردن اطلاعات مراجعین است هم جالب توجه بود.

در بحث حضور شیطان ان قلت زیاد است اینکه اصلا آن موجود شیطان بود یا جن.؟(چون به هر دو عنوان اشاره می شود. شاید با این نکته که شیطان از نوع جن است توجیه شود. )

یا اینکه می دانیم شیطان اجازه در اختیار گرفتن کالبد انسان مومن را ندارد بنابراین کاش بر بدبودن و یا خطاهای کامرانی تاکید بیشتری میشد. توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که شیطان و یا جن توانایی احاطه بر نیات و مقصود اذهان را ندارد.  اما در سریال اینطور عنوان شد که وجود شیطان در کالبد کامرانی توانایی ذهن خوانی دارد.

به دلیل حساسیت زیاد این موضوع سعی شده بود تا در قالب سکانس های اطلاع رسان با حضور علی اکبر_علی دهکردی_و ارائه اطلاعات قرآنی از این حساسیت کاسته شود.

در پایان باید گفت سعی نگارنده بر این بود تا این نوشتار با تنها بخش مثبت سریال احضار به پایان برسد اما میدانیم که وجود هریک ازین سردرگمی ها و بی سرانجامی ها در یک سریال کافیست تا آن اثر به اثری نامطلوب بدل شود حال تصور کنید اینهمه اتفاق رهاشده میتواند چه بلایی بر سر یک سریال بیاورد! گرچه نیازی به تصور نیست نتیجه را به عیان از شبکه یک دیده ایم!

امید است سریالهایی که برای پخش از صدا و سیما انتخاب میشوند و یا به سفارش این سازمان ساخته میشوند، مشمول نظارت دقیق تری قرار گرفته و از کیفیت بالاتری برخوردار باشند.

*مریم معیری