نمایش+_خاندان+چن+چی_در+عمارت+نوفل_لوشاتوپوریا فرجی - فرهنگی پارس نیوز - نمایش با یک شروع خوبِ فرمی آغاز می شود و در همان لحظات ابتدایی طمع مخاطب را می انگیزد که منتظر و مشتاق یک اتفاق جذاب باشد اما هرچه سیرداستانی در جنون آرتو مرور می شود، گویا سیر واقعیت مستتر در بطن داستان در عمق وهم جاری در نمایش، ناگاه برای لحظاتی گم می شود یا کم رنگ می گردد...

چن چیِ «امین سعدی» سراسر پُر است از صحنه های جذاب و دوست داشتنی تئاتری که مخاطب همیشه حاضر در سالن تئاتر را به وجد و شعف می آورد و برای او بستری مناسب برای برقراری ارتباط با داستان را فراهم می کند و چه نیکوست در این بستر فراهم شده ی فرمی و جذاب، جان کلام یافته شده توسط شهودِ پدیده آورنده ی فرصت طلب، باهوش و آگاه از ذات پدیده چن چی رخ بنماید اما...

پیش از هرچیز باید گفت امین سعدی با درک درست از عناصر صحنه و موقعیت ها و جاذبه های دراماتیک می تواند آنچه به ایده در ذهن پرورش داده را به عمل، پیش چشم مخاطب ارائه کند که این مسئله یک امتیاز ویژه برای یک کارگردان به حساب می آید اما وقتی نیک بنگریم و عمیق شویم، گویا یک متغیر مزاحم در این بین دائماً قصد برهم زدن این شکوه شهودی و روایت از وهم و جنون آرتویی را بر هم می زند.

خاندان چن چی مانند بسیاری از نمایش های این روزهای کشور خصوصاً تهران یک نمایشنامه ترجمه شده است و اتفاقاً بسیاری با درک درست از جریان شهودی مستتر در این نمایشنامه ها و با کمی اقتباس تلاش می کنند تا استنباط شان از این متون وارداتی را با برقراری پیوند با پدیده های داخلی و ایران امروز ارائه کنند و نمایش دهند اما آنچه در این بین سنگی می شود پیش پای روایت داستانی، نا موزون بودن روند برداشت از نوع ترجمه نسبت به این آثار است که مستقیماً بر نمود نمایشی آن به وضوح روشن می گردد که متاسفانه این نقیصه در تئاتر امروز ایران کم هم نیست و دقیقاً چن چی امین سعدی از همین ناحیه دچار ضعف هایی می شود!

در نمایش چن چی همه عوامل تلاش می کنند به نحو مطلوب و مشخص وظیفه خود را انجام دهند اما ناگاه حفره هایی در سیر روایت نمایش برای مخاطب پدیدار می گردد که می تواند از عوارض ضعف ذاتی ترجمه متون خارجی در این جنس از کارها باشد. این مسئله وقتی بیشتر ناراحت کننده است که همه چیز خوب است و صحنه به درستی در دست های کارگردان و به نمایندگی از او در کنترل و اختیار عوامل صحنه است و برخی از بازیگران به درستی و فراتر از انتظارها روی صحنه در حال درخشش اند اما برخی اوقات این ضعف طبیعی ترجمه ای در بیان روایی جامع داستان، رشته پیوند ارتباط مخاطب با داستان را به مویی می رساند و گویی مخاطب را از یک خواب شیرینِ وهم آلود و دلپذیر بیدار می کند و مخاطب که در یک فضای خلاء، با شور و اشتیاق سیر داستان را دنبال می کرده است، ناغافل برای مدت کوتاهی در یک شرایط بی معنا و ناملموس قرار می گیرد؛ البته که به نظر می رسد امین سعدی به توسط پیش بینی های دراماتیک برای روایت اش، آنچنان و به طور چند جانبه و با عوامل گوناگون به صحنه مسلط است که با فاصله کوتاهی مجدداً مخاطب ارتباط خود را با داستان، این بار از زاویه ای دیگر (اشاره به سیر روایی از منظر چند شخصیت) برقرار می سازد. از این رو این یک حقیقت است که زبان ها علی رغم وجود نقاط مشترک بسیار با یکدیگر، دارای تفاوت ماهوی در ذات هستند که این مسئله غیر قابل اجتناب است.

به نظر می رسد برای رفع این نقیصه ذاتی و طبیعیِ بینِ فرهنگی در ترجمه متون برای انتقال مفهوم، می شود با هرچه بیشتر کردن نقش اِلمان ها و نشانه های محیط فرهنگی داخلی که متن وارداتی را میزبانی می کند، بتوان از شدت این نقیصه تا حدودی کاست؛ کما اینکه طی سال های جاری به طور مثال؛ نمایشنامه هایی از شکسپیر در زیست بوم و روان بوم فرهنگیِ ایران امروز به روی صحنه رفته اند و تلاش شده است تا به نوعی برای مخاطب ایرانی، شکسپیر ایرانی (با حفظ تام و تمام ویژگی های مفهومی و جهان او در نمایشنامه هایش) به روی صحنه برود و به گواه سطح رضایت مخاطبین در دریافت مفهوم از این نمایشنامه ها، موفق نیز بوده اند. یقیناً امین سعدی که در این اثر ثابت می کند که از فهم و درک دراماتیک مفید و هوش مناسب در چیدمان عناصر داستانی و درام بر روی صحنه برخوردار است، می تواند با بکارگیری این تکنیک موفق در پردازش داستانی و اقتباس از متون وارداتی، با بکارگیری اِلمان های فرهنگ داخلی، هرچه بهتر توانایی ها و مهارت های فنی اش که در نمایش خاندان چن چی به وفور نمایان است را بر روی صحنه به طور هرچه جامع و کامل تر برای مخاطب ایرانی نشان دهد.