به گزارش پارس نیوز، 

شهرام شکوهی از جمله خوانندگانی است که صدا و سبک ویژه‌ای در خواندن دارد. شیوه‌ی مطرح شدن او در موسیقی ایران کمی با دیگران متفاوت بوده است و همین مسئله البته برایش گاهی دردسرساز هم شده است. شکوهی در سال‌های ابتدایی فعالیتش توانست با تجربه فضاهای مشترک میان موسیقی ایران و موسیقی فلامنکو، امضای ویژه‌ای برای آثارش به ثبت برساند. اما در سال‌های گذشته او فضاهای متفاوتی را تجربه کرد که نشان از علاقه او به جذب مخاطبان نوجوان داشت. این فضاهای جدید چندان برای شکوهی آورده‌ی مثبتی نداشت و خودِ او هم به خوبی این مسئله را می‌داند. چندی بود که از شکوهی و کنسرت‌هایش خبری نبود. علت این غیبت را بیماری و مسائل شخصی بیان می‌کند. او قرار بود بیست تیر 1397 کنسرتی در تهران داشته باشد که البته به دلیل مشکلاتِ قلبی و عمل جراحی، این کنسرت برای یک ماه به تعویق افتاد. علت مشکل قلبیِ شکوهی هم در نوع خودش جالب است؛ دیدن بازی ایران و گل نشدنِ توپ طارمی در دقیقه 94 بازی با پرتغال.

به هر روی شهرام شکوهی در حال حاضر سلامت کامل دارد و خودش را برای کنسرت مردادماه آماده می‌کند. این خواننده در روزهای گرمِ تیر 1397 مهمان ما در خبرگزاری تسنیم بود. بخش نخست گفت‌وگوی ما با شهرام شکوهی که حال و هوایی فوتبالی داشت را در روزهای گذشته خواندید و اکنون بخش پایانی این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

در طول دوران فعالیتتان هم ارکسترهایتان و هم تهیه‌کنندگان‌تان را زیاد تغییر داده‌اید. علت این کار چه بود.

همکاری با ارکستر اولم نزدیک به چهار سال طول کشید. حتی تورهای اروپا و امریکا و کانادا را با همان ارکستر برگزار کردیم. بعد از مدتی نیاز به تغییر احساس می‌کنی.

با تمام تهیه کنندگانی که تا کنون کار کرده‌ام، ارتباط خوبی دارم و با خوبی از آنها جدا شده‌ام. من اگر احساس کنم کارم با تهیه کننده‌ام لطمه می‌خورد، دوستی را حفظ می‌کنم اما کار را قطع می‌کنم.

مجید طوسی که از همان اول با هم شروع کردیم الان هم ارتباط خوبی داریم. آقایان جلیل‌پور و خان‌زاده و مجید محسنی که سابقه همکاری با هم را داریم، هم‌اکنون هم دوستی‌مان پابرجاست.

آلبوم جدیدی دارید برای انتشار.

دیگر دوران آلبوم گذشته است. در حال حاضر آلبوم هیچ توجیحی ندارد.

توجیح اقتصادی منظورتان است.

اصلا فارغ از بحث اقتصادی‌اش؛ مسئله این است که آلبوم به دلیل تجمع چند قطعه در کنار هم منتشر می‌شود. اما واقعیت این است که برخی از قطعه‌ها اگر به صورت مجزا منتشر شوند، بیشتر و بهتر شنیده می‌شوند. همین قطعه‌ها در مجموعه‌ی آلبوم کمتر شنیده می‌شوند.

یعنی شما دیگر آلبوم منتشر نمی‌کنید.

من چند قطعه را به صورت مجزا منتشر می‌کنم و بعد تمام این قطعه‌ها را به صورت آلبوم و برای کسانی که می‌خواهند مجموعه‌ای از قطعه‌ها را داشته باشند، منتشر می‌کنم. البته این کار را در تیراژ محدود، مثلا 20 هزار نسخه منتشر می‌کنیم.

از آخرین قطعه‌هایی که منتشر کرده‌اید و تازه‌ترین قطعه‌ای که در دست انتشار دارید، برایمان بگویید.

قبل از نوروز امسال قطعه‌ای شاد منتشر کردیم. بعد از نوروز قطعه «سختش‌نکن» و در روزهای میانی تیرماه هم قطعه‌ای با نام «آخرین نگاه» را منتشر کردیم. تا قبل از کنسرت هم یک یا دو قطعه دیگر منتشر می‌کنیم.

در یکی از نشست‌های خبری که برای انتشار یکی از آلبوم‌هایتان داشتید، گفتید که موسیقی ایرانی هم کار کرده‌اید. این کار کردنِ موسیقی ایرانی در چه حدی بوده است. مثلا ردیف‌های موسیقی ایرانی را آموخته‌اید؟

ردیف عبداله دوامی را نزد حاتم عسگری کار کرده‌ام.

چه شد که سراغ موسیقی ایرانی رفتید و چه شد که از آن فضا فاصله گرفتید و به سمت موسیقی پاپ آمدید.

مقاومتی در موسیقی سنتی برای تغییر هست. این مقاومت بخشی از آن به این برمی‌گردد که نامش «سنتی» است. البته به نظرم می‌توان این قالب را شکست. در حال حاضر در موسیقی ایرانی همایون(شجریان) حرکات خوبی را انجام می‌دهد که قالب‌های موجود را بشکند.

من قالبی را نشکستم. از یک سری تحریرهای ابداعی خودم استفاده کردم، تحریرهایی که شاید از نظر اصول موسیقی ایرانی اصلا قابل پذیرش نباشند. ولی این تحریرها در گوش مخاطب از نظر شنیداری، حالتی از تحریر را ایجاد می‌کند.

برای من جالب بود که این کارها را مخاطبان مختلف شنیدند. به هر روی این تحریرها و موسیقی سنتی، بخشی از هویت ماست و باید آن را نگه‌داریم. متاسفانه تغییر ما از سنت به سمت مدرنیته به خوبی شکل نمی‌گیرد.

موسیقی سنتی ما مقاومت شدیدی در مقابل تغییر دارد. من وقتی می‌خواستم به طور جدی کارِ موسیقی انجام دهم به سمت فضاهایی رفتم که اشتراکات میان موسیقی ایرانی و موسیقی اسپانیایی بود. رسیدن به این اشتراکات نه با تحقیقِ چندین ساله که با آزمون و خطای اتفاقی رخ داد. ادعا هم ندارم که حرکتم فکر شده و حاصل تحقیقی چندین ساله بود. در واقع کشف و شهودی بود. ما فضاهایی را امتحان کردیم و دیدم که خیلی با هم چفت هستند.

من با موسیقی ایرانی آشنایی داشتم و امیرحسین کاشانی هم بر موسیقی فلامنکو مسلط بود. آنچه من می‌خواندم با جستجوی امیرحسین به فضاهای مشابه‌اش در موسیقی فلامنکو وصل میشد. در فضای امروز موسیقی می‌بینیم که برخی‌ها، فضاهای متفاوتی را کنار هم می‌گذارند که هیچ سنخیتی با هم ندارند و همان را به عنوان موسیقی تلفیقی به مخاطب تحویل می‌دهند. مخاطب هم مجبور به تحسین و به‌به گفتن می‌شود؛ چون اگر این کار را نکند متهم به درک نکردنِ آن موسیقی می‌شود.

مهمترین دلیل موفقیت کارهای ابتدایی من این بود که مردم ایران هم موسیقی ایرانی را دوست دارند و هم با گیتار و موسیقی اسپانیش اُنس خوبی دارند. یکی از موفق‌ترین گروه‌های موسیقی جهانی در میان مردم ایران، جیپسی کینگ است که موسیقی اسپانیش اجرا می‌کنند.

حتی بدل جیپسی کینگ هم که به ایران می‌آید، با استقبال مخاطبان همراه می‌شود.

همان نوازندگانِ این گروه‌های بدلی هم از کودکی مشغول گیتار نواختن بوده‌اند. اگر ما هم گروهی داشتیم که مجموعه‌ای از تارنوازان بزرگ ایرانی بودند و به اندازه‌ی جیپسی کینگ در دنیا معروف می‌شد، نوازندگانِ درجه دوی ما هم اگر با عنوان همان تارنوازان به کشورهای دیگر می‌رفتند، باز هم جواب می‌گرفتند.

خیلی از گیتارنوازان خوبِ فلامینکوی ایران، پنجه‌ی همین نوازندگانِ گروهِ بدلیِ جیپسی‌کینگ را ندارند.

در تحریرهای شما هم ردپایی از تحریرهای موسیقی ایرانی دیده می‌شود.

این تحریرها چیزی مابین موسیقی پاپ و موسیقی ایرانی است.

در ادامه فعالیتتان باز هم سراغ فضاهای اشتراکی بین موسیقی ایرانی و موسیقی فلامینکو می‌روید.

خواندن در این فضا آفت‌هایی هم برای من داشت. وقتی آلبوم اولم با موفقیت روبه‌رو شد، در انتشار آلبوم دومم، خیلی‌ها گفتند که به سمت تکرار رفته است. در حالی که من تنها دو آلبوم منتشر کرده بودم.

ما یک مشکل اساسی داریم. برخی از خوانندگان ما وقتی آلبومشان را می‌شنوی احساس می‌کنی که چند خواننده آن را خوانده‌اند؛ چون صدایشان در جاهای مختلف و در قطعه‌های مختلف متفاوت می‌شود.

استفاده از کلام در کارهای شما سطح مفهومی بالایی دارد و مفاهیم جدی در کلامِ آثار شما شنیده می‌شود. به خصوص در آثار ابتدایی شما. این کلام‌ها را چگونه انتخاب می‌کنید.

بیشتر این ترانه‌ها را خودم می‌گفتم. البته اشعاری که از دوستان شاعر انتخاب می‌کردم هم کیفیت بالایی داشتند. معتقدم که ترانه را نباید برای این بگویید که من فلانی را دوست دارم و او هم من را دوست دارد. این می‌شود عاشقانه‌های سطحی. کلام باید به گونه‌ای باشد که هر مخاطبی بتواند برداشت خودش را داشته باشد. آهنگ عاشقانه‌ای که برای سریال آقا لطیفی خواندم، کلامش به گونه‌ای بود که می‌تواند برای شهدای کربلا استفاده شود، برای جانبازان جنگ تحمیلی مناسب باشد و البته برای عشق‌های زمینی هم مناسب باشد. البته من آن اثر را به این نیت خواندم که برای عاشورا استفاده شود. خیلی هم خدا من را دوست داشت و در یک سریال محرمی هم استفاده شد تا نذر من ادا شود.

در فضای ادبیات کلاسیک خیلی ورود نکرده‌اید.

برای برخی مسائل باید حرمت قائل شد. اینکه من بیایم و اشعار مولانا را بخوانم، صرفا با خواندن این اشعار صوفی نمی‌شوم. ولی خیلی‌ها دوست دارند که اینگونه القا کنند که من مولانا می‌خوانم، پس الان وجه‌ای از صوفی‌گری را دارم.

من دوست ندارم آهنگ مناسبتی بخوانم. من درباره ایران هم تا کنون اثری نخوانده‌ام. من برای مادرم یک آهنگ خوانده‌ام اما تا کنون هم منتشرش نکرده‌ام. دوست ندارم با احساسات و اعتقادات مردم برای بالا رفتن خودم استفاده کنم. قلقلک دادن احساسات مخاطب براساس اعتقاداتش را دوست ندارم.

برای شعر حافظ و سعدی احترام بسیاری قائلم. اگر روزی شعری از این بزرگان بخوانم، باید به درجه‌ای از قدرت در ملودی، خواندن و تنظیم برسم که حرمت آن شعر حفظ شود. شما نمی‌توانید تابلویی از آثار فرشچیان یا کمال‌الملک را در قابی ساده جا دهید. تابلوی این بزرگان باید با تصویر اثر همگون و همخوان باشد.

به نظرم اگر شما انتخاب درستی از اشعار ادبیات کلاسیک داشته باشید و ملودی و تنظیم خوبی هم روی شعر انجام شود، با توجه به جنس صدای شما و فضای موسیقی‌هایتان، می‌توانید اثری قابل توجه ارائه کنید و بی‌شک تجربه خوبی خواهد بود.

آهنگی دارم که بر روی شعری از حافظ ساخته شده است؛ «مسلمانان مرا وقتی دلی بود / که با وی گفتمی گر مشکلی بود»، ولی این اثر را هنوز منتشر نکرده‌ام. اگر روزی به این نتیجه رسیدم که قابِ این اثر مناسب آن است، منتشرش می‌کنم.

شما خواننده‌ای هستید که بدون حمایت‌های مالیِ تهیه‌کنندگان و یا برنامه‌ای از پیش تعیین شده، در دنیای موسیقی مطرح شده‌اید. برای خوانندگانی که می‌خواهند وارد این عرصه شوند اما حامی جدی ندارند، چه راهی را پیشنهاد می‌کنید.

شهرام شکوهی شماره 2، هر چقدر هم کار خوب منتشر کند، در نهایت به نفعِ منِ شهرام شکوهی کار می‌کند. اگر هم روزی من افت کنم، تقلید کننده از من هم پایین می‌آید. پس اولین پیشنهاد این است که تقلید نکنند. حتما در کنار خواندن ساز هم بنوازند. از همه مهمتر سعی کنند در کارشان مولف باشند. این که خواننده چشمش به دستِ آهنگساز و تنظیم کننده باشد تا اثری به او بدهند، خیلی منجر به پیشرفت نمی‌شود. چون آثار خوب به خوانندگانی داده می‌شود که توان مالی بیشتری دارند و آنها همیشه اولین گزینه‌ها برای خواندن آثار خوب هستند.

خوانندگان جوان باید خودشان کار کنند و خودشان به دنبال ساختن اثر باشند؛ حتی اثار دست و پا شکسته. من با اولین آکوردهایی که روی گیتار یاد گرفتم آهنگ ساختم.

به وجود مافیا در موسیقی اعتقاد دارید؟ برخی معتقدند که در حوزه خوانندگی مافیایی هست که نمی‌گذارند هر کسی وارد این عرصه شود.

اگر درباره بازیگری می‌گفتید بیشتر قبول می‌کردم. ممکن است شما با پول بتوانید نقشی را در یک فیلم بخرید. اما با پول نمی‌توانید سالن را پر کنید. با پول نمی‌توانید صدایتان را وارد ضبط ماشین‌ها کنید.

گوش ما انسان‌ها بر خلاف چشم‌مان سخت‌تر فریب می‌خورد. شما نمی‌توانید خودتان را مجبور به شنیدن صدای کسی کنید که از صدایش خوشتان نمی‌آید.

به هر حال در فضای امروز جامعه ما خوانندگان خوش صدای بسیاری هستند که استعدادشان تلف می‌شود.

این مسئله در همه جای جهان هست. به هر حال بر کسی پوشیده نیست که خوانندگانِ خوش استعدادی هستند که به جایی نمی‌رسند و استعدادشان تلف می‌شود.

همه جای دنیا همین است. معتقدم که آدم‌ها نون دلشان را می‌خورند. اگر دل صافی داشته باشی همیشه یه جوری بالا می‌روی.

این خیلی تکیه بر تقدیر است.

من قبل از اینکه کنسرت‌هایم را شروع کنم به کنسرت مازیار فلاحی رفته بودم. آنجا برادر مازیار(خشایار) از من پرسید که مدیربرنامه‌ات کیست؟ گفتم چطور؟ گفت برای ما جالب است بدانیم که این همه اتفاق که درباره تو رخ داده چگونه چیدمان شده است. گفتم حتی یک اتفاق را هم ما برنامه‌ریزی نکرده‌ایم. اینکه من به آن مسابقه تلویزیونی بروم و بعد بیایم و نخستین آلبومم را با آن چیدمان منتشر کنم؛ جملگی تقدیر بود.

اگر من در آن مسابقه تلویزیونی نفر اول می‌شدم، شاید الان در آلمان مشغول ظرف شستن بودم.

با این حال ما همچنان در زمینه استعدادیابی مشکلات بسیاری داریم. در این زمینه ارگان‌های دولتی تقریبا در خوابِ فراموشی هستند و به هیچ وجه کارهای اساسی و زیرساختی در برنامه‌هایشان نیست.

در عین حال تهیه کنندگان حوزه موسیقی هم، اغلب سراغِ پرورش و کشف استعدادها نمی‌روند.

معمولا تهیه کنندگان حوزه موسیقی در ایران، سراغ میوه‌ها رسیده می‌روند.

معمولا تهیه کنندگان ما خودشان به دنبال کشف استعدادها و سرمایه‌گذاری روی آنها نیستند.

البته در حال حاضر یک یا دو تهیه کننده داریم که این کار را می‌کنند. یعنی زحمت رسیده شدنِ میوه‌ی کال را خودشان می‌کشند. ولی آنها هم سهم کشاورز را نمی‌دهند.

البته به این نکته هم باید توجه داشت که اگر تهیه کننده روی خواننده سرمایه گذاری نمی‌کرد و او را به اوج نمی‌رساند، شاید کل سهامش 500 تومن هم نمیشد، اما الان همان خواننده 20 درصد از 10 میلیارد را هم بگیرد، دو میلیارد گرفته است.

من هم حاضرم به جای کل سهام ایران‌خودرو، یک درصد از سهام بنز را به من بدهند.

دورنمای یک دهه‌ی آینده شما در کار خوانندگی چیست. دوست دارید چه مسیری را طی کنید.

برای یک هنرمند هیچ چیزی ارزشمندتر از ماندگاری نیست. این که الان جایی می‌روم و می‌شنوم اسمم را می‌آورند، برایم ارزشمند است. جالب است که من را به قیافه نمی‌شناسند.

چرا، چهره شما را نمی‌شناسند.

عینکم را برداشتم تا راحت باشم، بعد از آن کسی در خیابان من را نمی‌شناسد.

شنیده‌ام که 18 عمل جراحی روی صورتتان انجام داده‌اید. این مسئله حقیقت دارد؟

صورت من الان مقابل شماست؛ بیایید و ببینید. من فقط عینکم را برداشتم و البته پولیپ بینی‌ام را هم عمل کردم.

به هر روی ماندگاری برای هنرمند ارزشمندترین چیز است. اینکه سال‌ها بعد شما را کسی ببیند و بگوید که با فلان آهنگ شما خاطره دارم یا با فلان آهنگ شما عاشق شدم و ازدواج کردم.

الان برخی از خوانندگان که روزگاری دوران اوجی داشته‌اند، کنسرت‌هایشان دیگر بلیت نمی‌فروشد و استقبال چندانی از کنسرت‌هایشان نمی‌شود.

این نکته همه‌اش به توان و برندِ خوانندگان ربط ندارد. پنج سال پیش مخاطبان کنسرت‌بروی تهران 300 هزار نفر بودند اما الان این عدد به 50 هزار نفر و حتی کمتر هم رسیده است.

مشکلات اقتصادی در جامعه بسیار زیاد است. وقتی هم مشکلات اقتصادی زیاد می‌شود، نخستین چیزی که از سبد خرید خانواده حذف می‌شود کالاهای فرهنگی است.

بخشی از ماجرا به مشکلات اقتصادی برمی‌گردد. بخش دیگری از ماجرا کم‌فروغ شدنِ برخی از خوانندگان است.

من 60 سانس کنسرت در تهران داشته‌ام و بیشتر از 200 کنسرت در شهرستان‌ها. تقریبا اکثر مخاطبان جدی موسیقی، دو یا سه بار به کنسرت من آمده‌اند. الان که آرش و مسیح یا بهنام بانی وارد بازار موسیقی شده‌اند، ترجیح آن مخاطب این است که کنسرت این خوانندگان جدید را برود. یعنی بین کنسرت من و کنسرت این خوانندگان جدید، خوانندگان جدید را انتخاب می‌کند؛ مگر اینکه من چیز جدیدی برایش خلق کنم.

من با ادامه روندی که در گذشته داشته‌ام نمی‌توانم مخاطب را جذب کنم. در واقع مخاطب یک دور بین کنسرت‌های مختلف می‌چرخد و در نهایت با کیفیت‌ترین را انتخاب می‌کند.

یکی از مشکلات کنسرت‌های ما در گذشته این بود که حتی ترتیب قطعه‌ها را هم عوض نمی‌کردیم. اما برای کنسرت پیش‌رو(25 مرداد 1397) برنامه‌ریزی خاصی کرده‌ایم تا این اجرا هیچ شباهتی با دیگر کنسرت‌هایم نداشته باشد. این بار می‌خوام با مردم زندگی کنم.