به گزارش پارس نیوز - اما چرا امین تارخ حضور در هیچ سریال ویژه ماه رمضان مخصوصاً در یک دهه اخیر را رد نمی‌کند؟ در گفت‌و‌گوی حاضر با این بازیگر رخ به رخ نشسته‌ایم تا پاسخ این پرسش‌ها را از زبان خود اوبشنویم.

با وجودی که بخش قابل توجهی از کارنامه هنری شما با تلویزیون پیوند یافته، چرا طی دهه اخیر بیشتر در سریال‌های مناسبتی ماه رمضان دیده می‌شوید؟ آیا این حضور پررنگ در سریال‌های مناسبتی ریشه در تفکر خاصی دارد؟

همه این‌ها واقعاً اتفاقی بوده؛ من کارم را با تلویزیون از دوران قبل از انقلاب، با سریال «شهر من شیراز» شروع کردم. درهمان سال‌های قبل از انقلاب، در3تله تئاتر بازی کردم. بعد از انقلاب هم در سریال‌هایی بازی کردم که هنوز مردم با بیشتر آنها خاطره دارند؛ مثل سربداران، بوعلی سینا، محکمه عدالت، آپارتمان، معصومیت از دست رفته و چند سریال دیگر که الآن در خاطرم نیست؛ علاوه بر این‌ها، در35فیلم سینمایی هم بازی کرده ام. خب همه این‌ها که ویژه ماه رمضان ساخته نشده بودند. من فقط در4سریال اغما، جراحت، گاهی به پشت سر نگاه کن و اخیراً رهایم نکن بازی کرده‌ام. چه خوب که این سریال‌ها در ماه رمضان پخش شده‌اند.

به این علت که اولاً تلویزیون در پخش سریال‌های موسوم به ماه رمضان برای نشان دادن مفاهیم پیچیده ریسک بیشتری می‌کند و حتی بعضاً خط قرمز‌هایی را رد می‌کند. ثانیاً بودجه بهتری به این سریال‌ها اختصاص می‌دهد. ثالثاً به نظر من فیلمنامه‌های خوبی هم به این منظور در تلویزیون اجازه ساخت می‌گیرند.

بنا براین من که معیارم سه عنصر فیلمنامه، نقش و کارگردان است، به این نگاه نمی‌کنم سریالی که این عناصر را دارد و من بازی در آن را پذیرفته‌ام، در ماه رمضان پخش می‌شود یا ماه محرم یا هر مناسبت دیگر. ضمن اینکه در طول سال‌هایی که سریال‌های ویژه ماه رمضان پخش شده، چهار سریال که من بازی کرده‌ام در این ایام به روی آنتن رفته است.

ما یک دهه است که آقای تارخ را در فضا‌های مشابه می‌بینیم؛ حال آنکه از امین تارخ شخصیت‌های محکم و تاریخی مثل بوعلی سینا یا شیخ حسن جوری را دیده‌ایم.

آقا فیلمنامه نیست. چه بکنیم؟ حتی کارگردان‌های بزرگ ما فیلمنامه‌هایی به من پیشنهاد کرده‌اند که از آن خوشم نیامده یا فیلمنامه سفارشی بوده و قبولش نکرده ام. درسینما تجاری‌سازی و سفارشی‌سازی نسبت به تلویزیون بیشتر جریان دارد.

از آنجا که تلویزیون به‌دنبال جذب مخاطب بیشتری است، سوژه‌هایی را انتخاب می‌کند که مردم در پذیرش آن سوژه‌ها باهم وجه اشتراک دارند. اما وقتی به من یک فیلم کاملاً سیاسی یا کاملاً تجاری پیشنهاد می‌شود، واقعاً نمی‌توانم قبول کنم. ضمناً شما سن را هم در نظر بگیرید. به نظر می‌رسد سینمای امروز ما بیشتر متعلق به نسل جوان است. موضوعاتی مثل عشق و خیانت در میان جوانان رواج بیشتری دارد یا طنز پردازانی که امروز کار می‌کنند، مقبولیت بیشتری بین جوانان دارند که به نظر می‌رسد در هیچ کدام این قالب‌ها من جایی ندارم.

مثل این است که بازیگر مسنی نقش عاشق پیشه‌ای را ایفا کند؛ معلوم است که برای مخاطب جوان این نقش باورپذیر نیست؛ چون عاشق پیشگی معمولاً متعلق به نسل جوان است. خلاصه، فیلمنامه‌ای نیست که ارزش‌های لازم به لحاظ نقش، فیلمنامه و کارگردان داشته باشد، سفارشی و تجاری نباشد، سیاسی نباشد، طنز سبک نباشد و به من پیشنهاد شود. اگر چنین فیلمنامه‌ای باشد و به من پیشنهاد شود، معلوم است که استقبال می‌کنم.

من قسم می‌خورم، به تمام مقدسات عالم قسم می‌خورم که در این 6-5 سال، حدود 50 کار را رد کرده ام. وقتی یک بازیگر در طول 5 سال 50 کار را رد می‌کند، بالاخره مجبور می‌شود یکی را قبول کند چرا؟ اولاً بازیگری از یادش نرود. ثانیاً نمی‌شود منتظر معجزه ماند. من هر سه سال یک بار کار می‌کنم. صادقانه می‌گویم که حتی مردم گله می‌کنند.

خدا را شاهد می‌گیرم وقتی سوار تاکسی می‌شوم راننده می‌پرسد چرا دیگر بازی نمی‌کنی؟ رستوران می‌روم همین سؤال را می‌شنوم. بعضی هم کمی جسارت به خرج می‌دهند و می‌پرسند: آقا حذف تان کردند؟ آقا به شما نقش پیشنهاد نمی‌دهند؟ گاهی آدم به غیرتش برمی‌خورد. به همین علت وقتی می‌بینم فیلمنامه خوب است، نقش و کارگردان هم خوب است؛ اگر هم وجه تشابهی با نقش‌های گذشته دارد، نقش را می‌پذیرم و سعی می‌کنم آن را متفاوت ارائه دهم؛ پس کار را قبول می‌کنم.

حتی اگر سفارشی باشد؟

نه! مطلقاً من کار سفارشی قبول نکرده‌ام و نمی‌کنم.

یعنی سریال «رهایم نکن» را هم سفارشی نمی‌دانید؟

نه، اصلاً! مسائلی در این سریال مطرح شده که مسأله روز مردم است. در شرایطی زندگی می‌کنیم که 3 هزار میلیارد، 8 هزار میلیارد، 12 هزار میلیارد، 20 هزار میلیارد دزدی می‌شود. دکل نفتی گم می‌شود، کسی به خاطر 2 میلیارد و 800 میلیون یورو به زندان می‌افتد که معروف به «ب.ز» می‌شود.

در چنین شرایطی که مردم به دروغ عادت می‌کنند، شخصیتی به اسم حاج رسول پیدا می‌شود که در جوانیش خطای بزرگی مرتکب شده و امروز متحول شده است. سریال «رهایم نکن» قصه این آدم است که تبعات گناه بزرگش را نشان می‌دهد. اگر این سریال حرام خواری را توجیه می‌کرد، قطعاً سفارشی بود؛ ولی داستان سریال، حرام خواری و تبعاتش را مطرح می‌کند؛ پس سفارشی نیست.

یکی از مهم‌ترین دلایلی که مخاطبانی مثل من را وا می‌دارد کمی نقدآلود دهه اخیر فعالیت‌های بازیگریتان را بررسی کنند، وجود اسامی بزرگی مثل بهرام بیضایی، کیهان رهگذار، محمدعلی نجفی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و پوران درخشنده در کارنامه شماست. قبول کنید که حضور شما در آثار این بزرگان به‌عنوان بازیگر نقش‌های مهم، توقع ما را بالا برده است.

ببینید در خارج از ایران و جایی مثل هالیوود، به محض اینکه می‌بینند یک بازیگر خاطره ساز پا به سن گذاشت، او را دور نمی‌اندازند، برایش نقشی می‌نویسند که بتواند آن نقش را بازی کند، نقشی که به سنش هم می‌خورد. مثلاً «درباره اشمیت» را برای جک نیکلسون می‌سازند تا نقش بازنشسته‌ای را ایفا کند که احساس تنهایی می‌کند.

برای رابرت دنیرو نقش یک بازنشسته‌ای را می‌نویسند که به خاطر از دست دادن همسرش و پراکنده بودن 4فرزندش تنها شده و تصمیم می‌گیرد به دیدن هر 4 فرزندش برود و در این دیدار‌ها با مشکلات زندگی فرزندانش مواجه می‌شود. فیلمنامه هم در مسیر خودش قصه‌ای را روایت می‌کند، هم نقد اجتماعی می‌کند، هم مناسبت خانوادگی غلط را زیر سؤال می‌برد. اما در ایران به محض اینکه شما پا به سن می‌گذاری، حتی حاضر نمی‌شوند با دستمال کاغذی برت دارند؛ رسماً دورت می‌اندازند.

حالا می‌دانید چرا آنها همچنان به بازیگران خاطره سازشان اهمیت می‌دهند؟ آنها احساس می‌کنند هنوز رابرت دنیرو، جک نیکلسون، آل پاچینو و... توان بازیگری دارند. پس می‌توانند سند بیشتری در تاریخ سینمایشان ثبت کنند. می‌خواهند اگر پول‌سازی می‌کنند، همچنان با رابرت دنیرو پول‌سازی کنند؛ چون هنوز هست و می‌تواند همچنان خاطره‌‌سازی کند. اما اینجا فکر می‌کنند چون بازیگر پیر شد، دیگر به درد نمی‌خورد.

این یک اعتقاد راسخ من است که بازیگر تازه از 40 سالگی به بعد بازیگر می‌شود. چون تجربه زندگیش بیشتر می‌شود، تجربه حرفه ایش بالا می‌رود، مشاهدات زندگیش وسعت می‌یابد، عزیزان زیادی را در زندگیش از دست می‌دهد، تصادفات زیادی می‌بیند یا برای خودش رخ می‌دهد، بیماری‌های مختلفی می‌گیرد و از سر رد می‌کند، پسرش را زن می‌دهد، دخترش را شوهر می‌دهد، انواع و اقسام تجربه‌هایی که در 25-20 سالگی نصیب کسی نمی‌شود را به دست می‌آورد؛ پس پخته می‌شود و این پختگی را می‌تواند در بازیگریش نشان دهد. آه و حسرت برای ما این است که به محض پا به سن گذاشتن، سینما حذفمان می‌کند؛ حال آنکه زمان بهره‌ برداری از یک بازیگر، از این سنین به بعد است.