به گزارش پارس نیوز، 

با رشد کمی و کیفی کتاب‌های خاطره‌نگاری در حوزه ادبیات دفاع مقدس شاهد انتشار آثاری شاخص و خواندنی از زندگی شهدا در چند سال اخیر بوده‌ایم. کتاب‌هایی که با محور قرار دادن زندگی شهدا و همسرانشان، ارزش‌های فراموش شده سال‌های نه چندان دور را برایمان بازگو می‌کنند. جوانان نسل‌های پس از جنگ در هیاهوی چهره‌های مشهور و در میان زرق و برق دنیای سرمایه‌داری بیش از هر زمان دیگری به شناخت قهرمان‌های دفاع مقدس نیاز دارند. فرهنگ دفاع مقدس با مرور سبک زندگی شهدا زنده می‌شود و با رجعت به آن دوره تاریخی طلایی، باید زندگی‌هایمان را بیمه کنیم. زندگی‌های ساده آدم‌هایی پاک و باصفا که از هر گوشه زندگی‌شان طراوت عشق سر می‌زند و اعتقادشان چنان از ته دل و ایمانشان از خلوص نیت است که خللی به آن وارد نمی‌شود. به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب، چند اثر شاخص دفاع مقدس را معرفی خواهیم کرد که تأثیر خواند‌شان را بر زندگی‌تان حس خواهید کرد. کتاب‌هایی که به‌سادگی از کنارشان عبور نخواهید کرد و توانایی ایجاد تغییر در زندگی‌تان را دارند.

چمران به روایت همسر شهید

در مورد مهارت‌های نظامی، قدرت فرماندهی، تبحر در جنگ‌های چریکی و پارتیزانی شهید مصطفی چمران صحبت زیاد شده ولی کمتر از زندگی عاشقانه و احساسی‌اش سخن به میان آمده است. کتاب «چمران به روایت همسر شهید» به خوبی و زیبایی هرچه تمام‌تر این بخش پنهان و مغفول از شخصیت شهید چمران را بازگو می‌کند و تازه آنجاست می‌فهمیم که با چه انسان بااحساس، مهربان و لطیفی روبه‌رو هستیم.

در دنیایی که ارزش‌ آدم‌ها به مدل ماشین و قیمت خانه‌شان است، غاده روح والای مصطفی را دید. امام موسی‌صدر به او می‌گفت: «شما با مرد بزرگی ازدواج کرده‌اید. خدا بزرگ‌ترین چیز عالم را به شما داده.» خودش هم همینطور فکر می‌کرد و می‌دانست بزرگ‌ترین سعادت برای یک انسان آشنایی با یک روح بزرگ در زندگی‌اش است. هرچند که رسم خلقت این است که بزرگ‌ترین سعادت‌ها را با رنج‌های زیادی همراه می‌کند. رنج‌هایی که روح آدمی را صیقل می‌دهد و بزرگ می‌کند. غاده در کنار مصطفی قد می‌کشید و صیقل می‌خورد.

همسر شهید، غاده چمران در این کتاب از شخصیت پیچیده این انسان منحصربه‌فرد رمزگشایی می‌کند. کتاب در ظاهر کم‌حجم است ولی در باطنش و در هر صفحه‌اش هزاران حرف و صدها درس برای گفتن وجود دارد. تازه با خوانش این کتاب به تصویری درست و دقیق از شهید چمران می‌رسیم و بدون مطالعه آن انگار یک بخش از وجود آن ناگفته مانده است.

غاده در ترسیم درست این شخصیت بزرگ نقش زیادی دارد. او از اولین لحظه دیدن نقاشی‌های چمران بر یک تقویم عاشقش می‌شود و به دنبال او هفت شهر عشق را می‌گردد. زندگی متمولش را رها می‌کند و همراه مصطفی برای کمک به یتیمان لبنانی به مناطق فقیرنشین شهر می‌رود یا با پیروزی انقلاب به کردستان می‌رود و زندگی عاشقانه‌اش را هرچند سخت ادامه می‌دهد. همراهی یک اصل مهم در زندگی همسران شهدا بوده است.

مهریه غاده قرآن کریم بود و تعهد از داماد که او را در راه تکامل و اهل بیت(ع) و اسلام هدایت کند. اولین عقد در شهر صور بود که عروس چنین مهریه‌ای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه‌اش نداشت. روح غاده با چمران بیدار شده بوده و همین ارزش هر چیزی را داشت: «او می‌توانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات، از روزمرگی بکشد بیرون. قانع نمی‌شدم که مثل میلیون‌ها مردم ازدواج کنم، زندگی کنم و... دنبال مردی بزرگ مثل مصطفی می‌گشتم، یک روح بزرگ، آزاد از دنیا و متعلقاتش.»

چمران چیزی از دنیا نداشت اما آنچه که به غاده داد یک دنیا بود. غاده با تمام وجودش این نعمت را احساس کرد و می‌گفت اگر همه عمرم را چه گذشته، چه مانده، در سجده گذاشتم نمی‌توانم شکر خدا را کنم. با مصطفی یک عالم بزرگ را گذرانده‌ام از ماده تا معنا، از مجاز تا حقیقت و از خدا می‌خواهم که متوقف نشوم در مصطفی.

این کتاب بیشتر از آنکه سرگذشت چمران و غاده باشد، یک کلاس درس است. وقتی کتاب تمام شود، گویی یک دوره فشرده درس زندگی را گذرانده‌اید و جلوه‌هایی تازه پیش چشمانتان گشوده خواهد شد. کتاب تمام معادلات پیشین ‌و محاسباتتان را به هم خواهد ریخت و اگر اهلش باشید پس از آن طور دیگری به زندگی‌تان نگاه خواهید کرد. اگر با چشم دل کتاب را بخوانید قطعاً با پایان رساندن کتاب از این دنیای مادی دلزده خواهید شد و از خود خواهید پرسید آیا این همه تقلا برای جمع کردن مادیات ارزشش را دارد؟ آیا از اینکه عمرگرانبها را به لذت‌های کوتاه مدت دنیوی پیوند بزنم، ارزشش را دارد؟ آیا می‌توان طور دیگری زندگی کرد و دنیا را جور دیگری دید؟

گلستان یازدهم

همسران رزمندگان دفاع مقدس در وجودشان چه داشته‌اند که تمام نبودن‌ها، رفتن‌ها و سختی‌های زندگی را به جان می‌خریدند و در هر قدم استوارتر از قبل، از این همراهی جا نمی‌زدند. زندگی برای آنها در ایستادگی و وفاداری خلاصه می‌شد و آنها زندگی مشترک را با تمام سختی‌ و خوشی‌ها و تلخ و شیرینی‌اش می‌خواستند. آنگونه نبود که از زندگی فقط خوشی‌هایش را بخواهند و به وقت سختی، رفتن به ماندن را ترجیح دهند.

زهرا پناهی روا، همسر شهید علی چیت‌سازیان یکی از همان همسران است؛ با تمام سختی‌ها، شوهرش را عاشقانه دوست دارد و هر روز بر شدت این مهر و علاقه افزوده می‌شود. همسرش فرمانده نامی استان همدان بود و مسئولیت‌های زیادی بر دوش داشت.

برای درک بهتر ازدواج‌های آن زمان به دیالوگ‌های جلسه خواستگاری علی چیت‌سازیان توجه کنید: «من بسیجی‌ام. یه بسیجی پیرو خط امام. فاصله‌ا‌م با مرگ یه ثانیه‌ست. دعا کنید شهادت نصیبم بشه. هر لحظه ممکنه شهید یا مجروح یا اسیر بشم. خیلی وقتا ماه به ماه به همدان نمیام... از مال دنیا هیچی ندارم: نه خانه، نه ماشین، نه پول، هیچی.» پس از صحبت‌های اولیه و موافقت هر دو طرف برای ازدواج، زمانی که مادر شهید چیت‌سازیان می‌گوید به نیابت 14 معصوم، 14 سکه مهر عروس خانم می‌کنیم، پناهی‌روا در گوش مادر می‌گوید که «چه خبره! خیلی زیاده!»

وقتی چنین نگاه‌ها و اندیشه‌های غیرمادی‌ای برای ازدواج با هم ترکیب شوند، قطعاً زندگی حال و هوای معنوی و زیبایی به خود خواهد گرفت. زندگی مشترک شهید چیت‌‌سازیان و پناهی‌روا خیلی به درازا نکشید. یک سال و هشت ‌ماه عاشقانه در کنار هم زندگی کردند و لحظاتش پر از حرف‌های بسیار است. شهید چیت‌سازیان در عملیات‌های مختلف چندین بار مجروح شد و هر بار همسرش در کنارش بود تا او بار دیگر با قدرتی بیشتر به جبهه بازگردد: «‌من پرستار اختصاصی علی‌آقا بودم؛ خودم خواسته بودم. سر ساعت به او آبمیوه و فالوده و کمپوت می‌دادم و ظهرها می‌نشستم کنارش و با اجبار من چلومرغ یا ماهیچه‌اش را می‌خورد. اگر میل نداشت یا نمی‌خورد، غذا را 10 بار می‌بردم و برمی‌گرداندم تا عاقبت پیروزمندانه ظرف خالی را به آشپزخانه برمی‌گرداندم.»

علی چیت‌سازیان در پاییز سرد سال 66 به شهادت رسید و یک ماه بعد فرزندش به دنیا آمد. بهناز ضرابی‌زاده، نویسنده کتاب «دختر شینا» با هنرمندی هرچه تمام‌تر «گلستان یازدهم» را به نگارش درآورده تا بار دیگر یکی از کتاب‌های ماندگار و خواندنی این حوزه را بنویسد.

روزهای بی‌آینه

سرگذشت یک زن جوان 20 ساله که دو سال پس از ازدواج، شوهرش به اسارت دشمن درمی‌آید و او 18 سال انتظار می‌کشد، بدون اینکه بداند آینده چه سرنوشتی برایش رقم زده خواندنی و جذاب است. منیژه لشکری، ‌همسر آزاده خلبان «حسین لشکری» در کتاب «روزهای بدون آینه» درس صبوری و استقامت می‌دهد. اینکه در سخت‌ترین روزها با تکیه بر خدا باید دست روی زانوان گذاشت و زندگی را ادامه داد. شاید این روایتِ زندگی، تلنگری باشد به آنان که از برابر حقایق تلخ می‌گریزند و با اندک باد ناموافق در پی نجات جان و مال خویشند.

حسین لشکری با شروع رسمی جنگ تحمیلی در اولین روزهای جنگ پس از انجام 12 مأموریت، هواپیمایش مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و در خاک دشمن به اسارت نیروی بعث عراق درآمد. او 18 سال در عراق اسیر بود و تا 14 سال کسی خبری از او نداشت. این یعنی همسرش 14 سال را در بی‌خبری محض به سر برد و هر روزِ این سال‌ها را با امید و عشق بازگشت شوهر سر کرد. زندگی شیرین و عاشقانه‌شان بناگاه فرو ریخت و جایش را به دلتنگی، تعلیق و بلاتکلیفی داد.

منیژه لشکری در این کتاب از تک تک لحظات سختی که بر او و فرزندش گذشته سخن گفته و گلستان جعفریان به زیبایی آن را نگارش کرده است. نویسنده با تیزهوشی و مهارت همسر آزاده شهید حسین لشکری را سوژه قرار داده و عمق لایه‌های شخصیت این زن را واکاوی و یافته‌های خود را با جسارتی کم‌نظیر به قلم تحریر درمی‌آورد. چیزی که امتیاز این اثر محسوب می‌شود و از سایر کارها در این حوزه متمایزش می‌کند.

حسین لشکری پس از 18 سال با بدنی زخمی و ضعیف به میهن بازگشت. از صلابت و قدرت جوانی‌اش خبری نبود. پسرش که حالا جوانی رعنا و رشید شده، با او غریبگی می‌کرد.

نیمه دوم کتاب که شرحی بر بازگشت شهید لشکری به خانه است، جذابیت‌های خودش را دارد. کتابی کم‌حجم، روان و خواندنی که خواننده‌اش را وارد دنیایی دیگر می‌کند. خواننده در تمام روزهای سختی و دشواری، همراه او می‌شود و می‌فهمد در زندگی نباید به راحتی جا زد. باید ایستاد و مقاومت کرد. زنی که حتی طاقت یک روز دوری از شوهرش را نداشت، با صبوری بسیار 18 سال منتظر ماند. تصور این همه صبوری کاری مشکل است.

«روزهای بی‌آینه» به ظاهر کم‌حجم به نظر می‌رسد، اما این کم‌حجمی حاصل یک پختگی و مصداق کم‌گوی و گزیده گوی است. مؤلف بدون اینکه خواننده را در پیچ و خم قلم‌فرسایی‌های بیهوده معطل کند و او را سرگرم حاشیه‌های تودرتو آنچنان که مرسوم است بنماید سرراست به سوی هدف و نتیجه هدایت می‌کند. شاید همین ویژگی موجب شده تا از همان سطرهای اول میان واژه‌ها و خواننده ارتباطی عاطفی برقرار شود و ذهن و جان مخاطب را سرشار از احساسات پاک کند تا آنجا که خواننده در حالی که با چشمان خیس از اشک کتاب را تمام می‌کند هنوز ذهنش درگیر ماجراهای شخصیت کتاب است و نسبت به کسانی با وضعیت مشابه با دیده دیگری می‌نگرد.


انتهای پیام/