پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- اکبرنبوی- 1-  همین آغاز سخن با صدای رسا و بلند می گویم که من نه تنها مخالف نوحه و مرثیه نیستم، بلکه بسیار به دنیای اشک دلبسته و وابسته ام و گاه پیش آمده که برای یک روضه ی ناب و آبدار و پر سوز و گداز، دلم پر می زند و تا دل و جان به دنیا و دریای مرثیه های صحیح (و نه نوحه ها و مرثیه های سر تا پا دروغ و وهن آلود) نسپارم و درست و حسابی گریه نکنم، آرام نمی شوم و کسی را می مانم که خود را گم کرده و هرچه می جوید، نمی یابد.

2- اما نمی توانم تاکید و پافشاری بر اشک و گریه و مرثیه و نوحه را که در این سالها بر گسترش و همه گیری آن تلاش می شود و مداحان را به جای اندیشمندان نشانده است و مستقیم و غیرمستقیم، امور مربوط به دین و معرفت دینی مردم را به دست مداحان سپرده است، بفهم ام و درک کنم. و مهمتر آنکه نمی توانم با این واقعیت تلخ و دردناک کنار بیایم که بر منابر و در سخنرانی های مذهبی و سیاسی و فرهنگی و ... چرا از اصول و مبانیِ متقن و استوارِ حکومتداری اسلامی و شیعی و از عدالت و محکمات علوی که در نهج البلاغه متجلی است، غفلت می شود و به طرز دریغ انگیز و پرسش آمیزی، علی و نهج البلاغه تا بدین پایه در جامعه ی ما مظلوم و تنها و غریب مانده اند؟

3- جا دارد از خود بپرسیم که پیامدهای کنار گذاشتن نهج البلاغه از کانون توجهات فرهنگی و رسانه ای و حکومتی، چه بوده است؟ بدون ذره ای تردید، در صورت حضور زنده، عملی و تاثیر گذار علی علیه السلام و نهج البلاغه، نه جامعه گرفتار فاصله ی وحشتناک طبقاتی موجود می شد، نه رانت و رشوه و اختلاس و قاچاق و پارتی بازی و تبارگرایی و ... همچو موریانه بنیاد فرهنگ و اخلاق و اقتصاد کشور را از درون می خورد و در آستانه ی خطر فروپاشی قرار می داد، نه مسوولانی که در زمانی اندک، به ثروت های افسانه ای دست یافتند، جرأت و جسارت چنین کاری پیدا می کردند، نه شاهد رشد قارچ گونه ی کاخ ها و گسترش دهشتناک حاشیه نشینی بودیم، نه در زمینه ی اقتصاد و فرهنگ و اخلاق عمومی، در برابر فرهنگ سرمایه داری و نظام اقتصادی لیبرال تا این حد عقب نشینی کرده بودیم، نه ...

بنابراین، فقدان نهج البلاغه از فکر و عمل کارگزاران حکومتی و حاکمیتی، جامعه را به اینجا رسانده است که می بینیم و خطرات ویرانگرش را شاهدیم.

4-  به نظر می رسد که دمیدن در جریان مداحی و مرثیه که به شکل طبیعی مقبول همه ی دوستداران اهل بیت علیهم السلام است و نیز رشد کتاب های به ظاهر معنوی و عرفانی و تاکید روزافزون بر دعاها وذکرها و مناسکی که مآخذ و منابعِ شماری از آنها قابل تردید و تشکیک است و همچنین توجه افراطی بر ظواهر (بویژه در امر حجاب) و باز همچنین توسعه ی رویکردهای قشری نسبت به اسلام و تشیع و ... محصول برنامه ای است که دنیاطلبان داخلی و نیروهای قشریِ مذهبی، به اضافه ی مخالفان شریعت محمدی و طریقت علوی، سامان داده اند و با مشغول کردن همه ی ما به این امور، از توجه به زیرساخت و اصول برپادارنده جامعه و حکومت که به فرمایش مولا علی علیه السلام، عدالت و عقلانیت است، منحرف نموده اند.