در طول تاریخ اسلام، فرزانگان بسیاری بوده اند که با بهره گیری از فروغ وحی و استفاده از گوهر کلام ائمه علیهم السلام توانسته اند راه سعادت را بنمایانند و با کنار زدن پرده های غفلت از دیدگان قلب ها، مردم را بر کنار مائدة الهی بنشانند و لمعات قرآنی را بر جانشان بیفشانند. زیرا قرآن، کتاب هدایت همة انسان ها در همة اعصار است و نور هدایتش، اختصاص به اقلیم یا نژادی خاص ندارد. امیرالمؤمنین علیهم السلام فرمود: «قرآن را فرا گیرید که نیکوترین سخن است و به فهم عمیق آن دست یابید که مایة خرمی دل هاست و از نور آن شفا جویید که شفای بیماری های روحی است».

آنچه از این پس در ادامه می‌خوانید، گزیده‌ای از نکات تفسیری قرآن کریم از کتاب‌ها و دروس تفسیر حضرت آیت الله جوادی آملی است که حدود ده سال پیش بیان شده‌اند. با این امید که خداوند سبحان، قلوب همة ما را ظرف معارف قرآن و اهل بیت قرار دهد و ما را در عمل به معارف قرآنی، توفیق روزافزون دهد. 

تأثیر و تأثر متقابل جهان طبیعت و اعمال ما

فحش به معنی همان فحشا است و درباره موضوع نماز و جلوگیری از فحشا، آیت الله جوادی آملی ابتدا به این اشاره میکنند که جهان طبیعت، جهان تأثیر و تأثر متقابل است (حتی در قانون سوم نیوتن هم آمده که هر عملی، عکس العملی دارد که ایندو از نظر نیرو، معادل یکدیگرند؛ یعنی اگر شما به دیواری مشت بزنید، همان گونه که دیوار مورد فشار قرار می گیرد، به همان میزان از جانب دیوار، فشاری به دست شما وارد می شود و هر چه شدت مشت زدن بیشتر باشد، عکس العمل دیوار نیز شدیدتر است؛ به گونه ای که امکان زخم شدن و حتی شکسته شدن دست شما وجود دارد) و چون جهان طبیعت، جهان تأثیر و تأثر متقابل است، همان طور که نماز، انسان را از فحشا و منکرات باز می دارد؛ (ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ نساء، آیة 103) کسی که اهل فحشا و منکر است نیز توفیق خواندن نماز مقبول را ندارد؛ یعنی «ان الفحشاء تنهی عن الصلاه». نماز و منکرات، تضاد متقابل دارند. ممکن نیست نماز جلوی فحشا را بگیرد؛ ولی فحشا اثر منفی در نماز نگذارد. (نماز و نمازگزاران، ص12) به هر مقدار انسان برای نماز خود اهمیت قائل شود (اول وقت خواندن، حضور قلب داشتن و...)، امکان حرکت به سوی منکرات از او سلب می شود؛ تا آن جا که حتی فکر گناه نیز به سراغ او نمی آید و برعکس، انسان فاحش یا بدکار و اهل منکر نیز توفیق انجام نماز ندارد. هر چه شخص به منکرات بیشتری آلوده شود، کمتر توفیق انجام نماز پیدا می کند؛ مثلاً ابتدا حضور قلبش را از دست می دهد؛ سپس نماز را به تأخیر می اندازد و کم کم آخر وقت و سرانجام تارک الصلاه می شود.

بنابراین، با یک معیار ساده می توانیم متوجه شویم که هر چه اهتمام انسان به نماز اول وقت و همراه با حضور قلب، بیشتر باشد، نشانة آن است که منکرات و اعمال ناپسند از وی سر نزده است و برعکس هر چه توفیق نماز اول وقت و همراه با حضور قلب از ما سلب شود، نشانة آن است که گرایش ما به زشتی ها و منکرات، افزایش یافته، باید در پی اصلاح خویش باشیم و این معنا در سخنان ائمة معصومین علیهم السلام چه زیبا تجلی یافته است که «کل عملک تبع لصلاتک فمن ضیّع الصلوه فانه لغیرها اضیع». (وسائل الشیعه، ج 4، ص 161)