یکی از پیامبرانی که نام او 27 بار در قرآن کریم آمده حضرت لوط است.لوط همزمان با پیامبر اولوالعزم الهی حضرت ابراهیم می زیسته و به تعبیری پسرخاله این پیامبر بوده است.
 
حضرت لوط نیز از جانب ابراهیم مامور شد تا در چهار شهر نزدیک فلسطین به نصیحت مردم بپردازد.اما لوط با قومی بسیار شرور و خیره سر مواجه شد.آنها به گناه بزرگی دچار شده بودند که به آنها اشاره خواهیم کرد.
 
از کارهای زشت قوم لوط گلوله پرانی با کمان، هسته انداختن به یکدیگر به منظور اینکه هرکسی هسته به او خورد با او عمل زشت انجام دهد و آدامس جویدن در معابر عمومی برای جذب افراد به خاطر شهوت رانی.
 
همچنین لباس رقاصه ها را بر تن می کردند و دکمه های کت و پیراهنشان را می گشودند و به حقیقت قلم از بیان زشتی های آنها شرم دارد؛ از جمله کارهای آنها این بود که راهها را برای زشتکاری می بستند و آشکارا در معرض دید مردم، منکرات را انجام می دادند.این قوم سفاک اولین انسان هایی بودند که این منکر قبیح را انجام دادند و بار گناه کسانی را که در آینده از آنها پیروی می کنند نیز به دوش آنهاست، بی آنکه از گناه آنان چیزی کم شود.
 
از زشتی های قوم لوط اینکه کف دست بر پشت هم می زدند، دشنام های رکیک و زننده به همدیگر می گفتند، بازیهای بچه گانه انجام می دادند، قماربازی می کردند، با انواع آلات موسیقی سروکار داشتند، سنگ پرانی و متلک گویی از کارهای معمول آنها بود، در حضور جمع خود را برهنه می کردند و ... 
 
اما در این دیار کفر حضرت لوط سی سال شبانه روز به هر نحوی به نصیحت و موعظه آنها پرداخت اما لجاجت و هوسبازی آنها بیش از این سخنان بود. سرانجام حضرت لوط با قلبی آکنده از اندوه گفت:پروردگارا مرا بر این قوم مفسد پیروز گردان
 
نکته قابل توجه اینکه در حالات قوم لوط نوشته اند که مردمی بخیل بودند و چون شهر آنها بر سر راه کاروانیان شام قرار داشت، می خواستند با انجام این کار آنها را از شهرهای خود دور سازند ولی کم کم این عمل زشت در میان خودشان رواج پیدا کرد.
 
آری وفور نعمت شامات که فرسخ در فرسخ پر از درخت های میوه دار بود و آنچنان در میان هم رفته بودند که شعاع آفتاب به زمین نمی رسید به جای آنکه آنها را شاکر خدا کند، این چنین غرق در آلودگی شده بودندتا آنکه کسی جرات نداشت از شهرهایشان عبور کند؛ چراکه اموال او را به غارت می بردند و او را به آلودگی جنسی می کشاندند.
 
از آنجا که قوم سرکش لوط فساد را از حد گذراندند و به جای پذیرش راهنماییها و نصیحت های حضرت لوط او را تهدید به تبعید کردند و سال ها بر این وضع نکبت بار  ادامه دادند و درست عکس فرمان خدا عمل کردند.
 
داستان عذاب قوم لوط این چنین است که جبرییل به لوط گفت: شبانه با خانواده ات دور از چشم مردم از شهر خارج شو، جز همسرت که باید در شهر بماند و جزء عذاب شدگان باشد.وقتی لوط با خانواده اش البته به جز همسرش که از شهر خارج شدند، زمانی که طلوع فجر شد چهار فرشتع هریک  در یک ناحیه شهر قرار گرفتند و آن سرزمین را تا هفت طبقه اش جدا کردند و به سوی آسمان ها بردند، سپس آن سرزمین را بر سر قوم شرور لوط وارونه کردند و سپس سنگهایی از سجیل آنها را نشانه گرفت و بر آن سرزمین بارید و به این ترتیب خداونو بدترین عذابش را بر قوم لوط جاری کرد.
 
در خصوص داستان قوم لوط آیات متعددی وجود دارد.