ستاره اسکندری، زاده 25 خرداد ماه سال 1353 است. کارنامه اسکندری نشان می‌دهد، او همیشه با انتخاب‌های صحیح نقش‌های خاص را برگزیده و به همین دلیل، مخاطبان تلویزیون او را در ایفای شخصیت‌های متفاوت دیده‌اند.

او در سریال‌های ماجراهای خانه شماره 13، نرگس، مرگ تدریجی یک رویا، فاکتور هشت، شوق پرواز، تا صبح، هفت سین و زعفرانی بازی کرده است.

به همین بهانه در روز تولد ستاره اسکندری و به مناسبت 42 سالگی‌اش با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

خانم اسکندری پیشینه تئاتری شما بسیار خوب است و در تلویزیون هم نقش‌های ماندگاری را بازی کرده‌اید. خودتان را بیشتر تئاتری می‌دانید یا تلویزیونی؟

من بازیگری هستم با اصلیت تئاتری، اما خودم را بچه تلویزیون می‌دانم. سالیان بسیاری است که با تلویزیون همکاری می‌کنم و تلاش دارم به عنوان بازیگر کلیشه نشوم. به همین دلیل نسبت به دیگر بازیگران نقش‌های متنوعی را در این رسانه بازی کردم.

همه دوست دارند این اتفاق برایشان بیفتد و نقش‌های متنوع را بازی کنند، چطور این اتفاق برای شما افتاده و چقدر شانس دخیل بوده است؟

برخی مواقع شانس هم دخیل است. به نظرم بازیگران به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ بازیگرانی که خودشان را به نقش‌ها نزدیک می‌کنند که من جزو این دسته هستم و عده‌ای دیگر که نقش‌ها را به خودشان نزدیک می‌کنند؛ آنچه باعث موفقیت من شده، این است که تمایل دارم خودم را به نقش نزدیک کنم و دلیل این شانسی که برایم پیش آمده به خاطر پیشینه تئاتری من است، زیرا مدیومی است که تنوع کاراکترها در آن بیشتر از کار تصویری است و کارگردانان و تهیه کنندگان، مرا به دلیل پشتوانه تئاتری‌ام انتخاب می‌کنند.

آخرین سریالی که از شما پخش شد، «زعفرانی» بود که در آن، نقش یک مادر را بازی کردید که بالاتر از سنتان بود. معمولا بازیگران این کار را انجام نمی‌دهند، چرا که احتمال دارد بقیه پیشنهادها به این صورت باشد. چطور تن به این کار دادید؟

دقیقا همین‌طور است. تهیه‌کننده سریال زعفرانی ایرج محمدی بود که دو بار تجربه همکاری خوب برای سریال‌های ایستگاه و نرگس را با او داشتم. از سوی دیگر وقتی به من گفتند، نقش مقابلم را مهدی هاشمی بازی می‌کند، خیلی خوشحال شدم، چون او را به عنوان بازیگر پیشکسوت دوست دارم. همچنین حامد محمدی کارگردان سریال به عنوان کارگردان جوان خوش‌ذوق مطرح است. این ترکیب، مرا برای کار ترغیب کرد، ضمن این که من چند سالی در تلویزیون کار نکرده بودم و دوست داشتم بعد از چند سال وقفه با یک گروه حرفه‌ای دوباره روی آنتن بیایم که این اتفاق افتاد.

به هر حال من هم در میانسالی هستم که یا باید جوان‌تر از خودم را بازی کنم یا پیرتر، ضمن این که بعد از دندون طلا که نقش یک دختر کولی را بازی کرده بودم و بسیار هم سخت و پیچیده بود، احتیاج به آرامش داشتم و نقش مادر سریال زعفرانی این آرامش را به من می‌داد.

شما اشاره کردید که خودتان را بچه تلویزیون می‌دانید. البته در تئاتر جوایز زیادی گرفته‌اید و مخاطبان تئاتر شما را خوب می‌شناسند، اما فکر می‌کنید تلویزیون در معرفی و شناساندن ستاره اسکندری به مخاطبان تا چه میزان موثر بود؟

طبیعی است خیلی زیاد موثر است، زیرا هیچ رسانه‌ای به اندازه تلویزیون با مردم صمیمی نیست و این رسانه اسباب شهرت و محبوبیت را برای بازیگر فراهم می‌کند. همه آدم‌ها تلویزیون دارند و سریال‌های خوب و باکیفیت را دنبال می‌کنند. بنابراین هیچ رسانه‌ای به اندازه تلویزیون مهم نیست و من هم نقش‌های خاصی در این رسانه بازی کردم. البته من تئاتر را زودتر شروع کردم و اگر شما کارنامه تئاتری مرا بررسی کنید، متوجه خواهید شد در تئاتر هم گزیده‌کار هستم. من شاگرد دکتر رفیعی بودم و کارهای بسیار درخشانی با بهرام بیضایی، محمد رحمانیان و بقیه دوستان انجام دادم. من وزن تئاترم را مدیون تلویزیون نمی‌دانم، بلکه تربیت تئاتری‌ام را در آن دخیل می‌دانم، بویژه این که با اساتید کار کرده‌ام.

شما بعد از فوت پوپک گلدره به جای او کارش را در سریال نرگس ادامه دادید. در داستان یک شهر هم نقش یک دختر معتاد، در مرگ تدریجی یک رویا نقش یک دختر الکلی و در زعفرانی نقش یک مادر را بازی کردید. فکر نمی‌کنید نقش‌هایتان در تلویزیون همراه با ریسک بوده‌ است؟

افتخار می‌کنم که توانستم اولین زن معتاد و الکلی تلویزیون را بازی کنم و این اشتیاق من به چرایی بازیگر شدنم برمی‌گردد. من خیلی مرگ هراسم و بازیگری این امکان را به من داده که در قالب‌های مختلف زندگی کنم و این که ستاره اسکندری نباشم؛ ساناز مرگ تدریجی یک رویا، نرگس و نیره دندون طلا باشم. خوشحالم به واسطه بازیگری به قالب‌های مختلف دنیا می‌آیم و می‌روم. این واقعا برایم جذاب است.

این شمای ظاهری شماست. به عنوان نمونه وقتی نقش یک معتاد را بازی می‌کنید که واقعاً معتاد نیستید.

من از آن دست بازیگرانی هستم که خودم را به کاراکتر نزدیک می‌کنم، نه این که نقش معتاد را که بازی می‌کنم، معتاد شوم؛ بلکه به احساسات و عواطف شخصیت نزدیک می‌شوم. من با یک نقش متفاوت تجربه یک نوع زیست دیگر را امتحان می‌کنم. زمانی که می‌خواستم نقش یک دختر الکلی را در مرگ تدریجی یک رویا بازی کنم، به بیمارستان‌هایی می‌رفتم که الکلی‌ها برای ترک مراجعه می‌کنند. دیدن و احساس کردن در بازیگری خیلی مهم است، به همین دلیل قبل از نقش درباره اش فکر می‌کنم.

شما علاوه بر نقش‌های چالش برانگیز، نقش‌های ساده‌ای هم بازی کرده‌اید، مثل سریال شوق پرواز که نقش یک دختر نویسنده را به عهده داشتید. چطور برخی مواقع نقش‌هایی را انتخاب می‌کنید که برایتان چالشی به همراه نخواهد داشت؟

در برخی کارها مهم نیست چه نقشی دارید، بلکه خود کار اهمیت دارد. شوق پرواز یک اثر حرفه‌ای است و ضرورت داشت درباره زندگی شهید بابایی یک اثر فاخر ساخته شود. من همان زمان به منزل شهید بابایی رفت و آمد داشتم و متوجه خیلی از واقعیت‌ها شدم و این که این شهید هم مثل بقیه زندگی می‌کرد.

او هم عاشق شده بود ضمن این که رشادت‌های زیادی هم داشت. حضور من در شوق پرواز به خاطر حضور در یک کار حرفه‌ای بود.

آیا در حال حاضر پیشنهاد تلویزیونی دارید؟

متاسفانه در سال‌های اخیر تلویزیون با مشکلات زیادی رو‌به‌رو شده است. امیدوارم با مدیریت جدید اتفاقات خوب بیفتد و بعد من به پیشنهادهای خوب فکر کنم.

امروز شما 42 ساله شدید، کارنامه هنری ستاره اسکندری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

(می‌خندد) من فکر کردم 24 سالم است و شما به خاطر عکس 42 سال گذاشتید! یک چیزی را اعتراف می‌کنم؛ دنیای هنر و نمایش سخت‌تر از این است که آدم‌ها تصور می‌کنند.

وقتی من جوان تر بودم از باندبازی ناراحت می‌شدم و سرخورده، اما الان و در 42 سالگی وقتی به این فکر می‌کنم که شما هنوز سریال داستان یک شهر را به یاد دارید که برای 17 سال پیش است، ضربان قلبم بالا می‌رود. من همیشه سعی کردم به نقش‌هایم نزدیک شوم و ارتباط خوبی برقرار کنم. از پرونده تئاتری‌ام بشدت راضی هستم. از کارهایم در تلویزیون هم خیلی راضی هستم و بسیار قابل قبول است، اما در سینما آن اتفاقی که منتظرش هستم، هنوز برایم نیفتاده. در برآیند کلی راضی هستم. البته شما باید از دیگران بپرسید که مرا چگونه می‌بینند.