پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن فرهادی- 19 دی ماه سال 1384 در تقویم ایرانی ها روز خوبی نیست، هر چند که در تقویم زندگی شهید احمد کاظمی و همراهانش، روز مبارک و میمونی بوده باشد! صبحگاه روز مذکور، خبر سقوط هواپیمای فالکن سپاه در ارومیه تیتر یک اخبار شد و به تدریج  نام شهدای آن اعلام  شد؛ افرادی که سالها با شهدا در جبهه ها زیسته و در حسرتشان باقی مانده بودند، همان ها که در روزگار شلوغ ما انتظار پیوستن به اصحاب آخرالزمانی امام عصر را می کشیدند، در روز عرفه به آرزوی خود رسیده بودند. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که در غم جمعی از بهترین فرزندان خود در سوگ نشسته بود، علاوه بر صدور پیامی به مناسبت شهادت آن بزرگواران، بلافاصله شخصاً در مراسم تشییع شهدا حضور یافتند. رهبر انقلاب گفته بود:" فقدان شهادت گون سردار رشید اسلام سرلشگر احمد کاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپیما، اینجانب را داغدار کرد." سقوط هواپیمای فالکن توانسته بود ملت ایران را برای همیشه از برکت حضور فرمانده‌ی نیروی زمینی وقت سپاه و جمعی از مهم ترین معاونین این نیرو محروم کند. اگرچه حضور نورانی آن شهیدان بزرگوار، برای همیشه حس خواهد شد.

ما در این گزارش قصد داریم با مروری کوتاه، برجسته ترین نکات موجود در وصیت نامه آن شهدای بزرگوار را مورد بازخوانی قرار دهیم. چه اینکه امام(ره) که خود کوهی از عرفان بود، درباره خواندن وصیت نامه شهدا، تاکید موکد داشت و فرموده بود:" این وصیتنامه ‏هایى که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیت نامه‏ ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید." (صحیفه امام ج‏14ص491). رهبر فرزانه انقلاب اسلامی امام خامنه ای نیز در همین زمینه فرموده اند:" منشور معنوى انقلاب هم وصیّتنامه امام و وصیّتنامه ‏هاى شهداست. این وصیّتنامه ‏ها را بخوانید و ببینید شهدا که در میدان جنگ جان خود را فدا کردند، براى چه فدا کردند و دنبال چه بودند. مگر مى‏شود از مجموعه فداکاری ها و آرمانهاى یک ملت، کسى به این آسانى دست بشوید؟! این ها راه ماست؛ اینها مایه ‏هاى سعادت ماست که باید دنبال کنیم." (بیانات در خطبه ‏هاى نماز جمعه‏ تهران 1/9/1381)

و اما شهدای مورد اشاره به شهدای عرفه معروف شده اند. عرفه را روز دعا و نیایش دانسته اند. جوهر اصلی دعا و نیایش، باور انسان به وجود دنیایی فراتر از دنیای مادی و البته وجود خدایی ست که مالک همه چیز است. انسان در عرفه، تنها عجز و ناتوانی خود را به پیشگاه معبود می برد، هیچ، در برابر همه چیز به خاک می افتد و بی گمان اگر انسان با چشم دل به حقایق این جهان بنگرد، خواهد دانست که برای بلندشدن، راهی جز چنین بر خاک افتادنی قرار نداده اند. مرور وصیت نامه های بر جای مانده از شهدای عرفه، به صورت قابل تاملی حاوی هر آن چیزی است که باید در عرفه فهمید و شناخت! وقتی این خطوط اندک و محدود را می خوانی، به خوبی می بینی که آنها نه بر خاک، که بر آسمان ماوا داشته اند. به راستی آنها پیش از آنکه روز عرفه سال 1384 فرا رسد، به شناختی که همگان باید در روز عرفه بدان دست یابند، دست یافته بودند.

این خصوصیت اما شاید در متن وصیت نامه بر جای مانده از شهید احمد کاظمی محسوس تر باشد. هم او که رهبر فرزانه انقلاب درباره اش چنین گفته بود:" این فرمانده شجاع و متدین و غیور از یادگارهای ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه بی‌نظیر بود. تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می‌کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیشقدم می‌گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است." آنچه در سراسر وصیت نامه این شهید بزرگوار موج می زند، شوق زایدالوصف او برای ملحق شدن به یاران شهیدش است.

در بخشی از متن وصیت نامه برجای مانده از این شهید می خوانیم: "خداوندا فقط می‌خواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می‌خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق." احمد کاظمی، حیات واقعی را در شهادت می بیند، لذا ادامه زندگی در این دنیای خاکی برای او نه فرصتی برای برخورداری از تنعمات دنیوی که جایگاهی است برای آماده شدن برای شهادت. در فرازی دیگر از وصیت نامه این شهید عزیز می خوانیم:" راستی چه بگویم، سینه‌ام از دوری دوستان سفر کرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم. خداوندا خود می‌دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده‌ام و دوران سخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم."

نوع نگاه شهدای عرفه به دنیای مادی، بسیار مشابه یکدیگر است. در متن وصیت نامه سردار شهید سعید مهتدی جعفری در همین زمینه می خوانیم: "در این دنیا جهت به دست آوردن توشه‌ برای آخرت آمده‌ایم ولی چه کنم که به این دنیا آنچنان چسبیده‌ایم که از آن دنیا دور افتاده و بی‌اطلاعم چه خوش گفته است آن عالم بزرگوار: برادران من زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست و سرای آخرت است که محل زندگی است و انسان اگر انسان باشد، در پایین‌ترین مرحله‌ی زندگی‌اش جز آمادگی برای زندگی دیگر و طی راه قرب و نزدیکی به خدا وظیفه‌ای ندارد." مرور دست نوشته ای به جا مانده از سردار شهید حمید آذین پور نیز خالی از لطف نخواهد بود:" خدایا به عشق حسین (ع) و ولایت علی بن ابیطالب است که عمری پوتین پوشیده و به راه افتاده‌ام. خدایا مرا در این راه بصیرت عطا فرما تا در سر سپردن به زاده زهرا (س) در عصر حاضر کربلایی شوم و عاشورا را درک نمایم... پس خدایا به عزت و کرامت مقربان درگاهت همچنان که تاکنون آبرویم را نریخته‌ای دستم گیر و گناهم بریز و مرا به سوی خود ببر. مرا به سوی خوبانت بفرست و عاقبتم ختم به خیر فرما."

نوع نگاه سردار نبی الله شاهمرادی به دنیا نیز، در متن وصیت نامه کوتاه بر جای مانده از آن شهید بزرگوار، جالب توجه و شایسته تامل است. این شهید بزرگوار نوشته است:"  إن شاءالله بر مصداق کلام امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند: ریاست¬ ها ماندگار  نیست در صورتی که اگر ماندنی بود به شما نمی¬رسید، سعی نماییم در این مسؤولیت، که بتوانیم صرفاً به خدمت به اهداف عالیه اسلام و انقلاب اسلامی بیندیشیم. خداوندا ما را چنان کمک و راهنمایی نما، که فقط و فقط، آنچه خود خواهی، آن باشیم و بتوانیم در راه رضای تو قدم برداریم و از تو می¬خواهیم که همه ما را عاقبت به خیر نمایی." از دیگر نکات برجسته در وصیت نامه های بر جای مانده از شهدای عرفه، تاکید آنها بر حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و البته افتخار آنان به گام برداشتن در این راه است.

به عنوان مثال، نوع نگاه سردار شهید کاظمی به حضور خود در روزهای دفاع مقدس، بسیار زیبا و در خور تامل است:" حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. ولی چه روزهای خوشی بود وقتی به عکس نگاه می‌کنم، از درد سختی که تمام وجودم را می‌گیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بی‌منتهای حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم."او در واقع، معنای حقیقی زندگی را در جهاد می بیند و دوری از همین واقعیت است که او را چنین بی قرار کرده است. در متن وصیت نامه سردار شهید سعید مهتدی جعفری-که در سال 1363 نوشته شده است- در همین زمینه می خوانیم:" برادران عزیز من به عنوان یک فرد کوچک از شما تقاضا دارم که همواره و در هر حالت حامی انقلاب اسلامی حضرت امام و روحانیت در خط او باشید." خلاصه کلام آنکه، شهدای عرفه به راستی، عارف بودند. عارفانی سیاسی-اجتماعی که در راهی قدم گذاشته بودند که با بصیرت انتخاب شده بود.

طبیعتاً سخن گفتن از شهیدان، محدودیتی در بر نخواهد داشت، با این وجود ما در این مجال کوتاه به همین جمله رهبر انقلاب در تشییع این شهدای بزرگوار بسنده می کنیم که فرمودند:" دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‏که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‏که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‏تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‏ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشم‏هاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد، گفت: ان‏شاءاللَّه خبر من را هم به‏تان بدهند!" خدا ما را راهرو راه عزتمندانه این شهیدان بزرگوار قرار دهد. ان شاء الله.