به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ درباره القاب بانوی کربلا زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ باید گفت که عقیله زنی را گویند که در میان خویشانش کریمه و گرامی بوده و درخانه‌اش عزیز و ارجمند باشد.[۱]
 
کرامت و بزرگواری زینب ـ سلام الله علیها ـ برای تمامی انسانها ثابت شده است. کافی است تاریخ عاشورا را از ذهن خود بگذرانیم و زینب را در برابر آن مصایب تنها ببینیم و عملکرد او را با وجود این همه مصایب و تأثیرش را در حفظ اسلام بفهمیم عقیله بودن آن بانوی با عصمت برای ما به راحتی قابل فهم و درک است.
 
آن حضرت را، عقیله بنی هاشم و عقیلة ‌الطالبین[۲] و عقیلة القریش و عقیلة النساء نیز لقب داده‌اند. از آن جا که اکثر منابع تاریخی این لقب را به حضرت زینب نوشته‌اند، از متون قدیمی تا عصر حاضر این لقب به آن بانوی مخدره اطلاق شده.[۳] و در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است.
 
حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ القاب زیادی دارد و حقیقتا شایستگی همه این القاب را دارد و ذات آن بانوی قهرمان برخوردار از اوصاف عالیه انسانی است، و تا انسان صاحب اوصاف متمایز از دیگران نباشد به او لقب نمی‌دهند و در عرب رسم بوده و هست که برای هر کس کنیه و القاب می‌دهند که برخاسته از اوصاف ذاتی اوست، مثلاً به کسی که بسیار شجاع باشد اسد می‌گویند، و زینب کبری به خاطر برخورداری از اوصاف عالیه و زکیه ملقب به القاب زیادی شده به طوری که بیش از شصت لقب به آن حضرت در کتب معتبره آمده است. لفظ عقیله به آن حضرت نیز قبل از وقوع حادثه کربلا داده شده است. زیرا از جمله ویژگی‌های زینب ـ سلام الله علیها ـ که به او موقعیت ویژه می‌بخشید عقل و تدبیرش بود.
 
اگر او عاقله نبود چگونه این همه حوادث را که بعد از جدش رسول الله به او روی آورد، تحمل می‌نمود. او در بین زنان قریش و بنی هاشم به خاطر درایت و تدبیر و حلم و بردباریش ملقب به عاقله و عقیله و عقیلة النساء شده بود. مثلا ابن عباس وقتی می‌خواهد از زینب چیزی نقل کند می‌گوید: «حدثتنی عقیلتنا زینب»[۴].
 
در مجلس یزید آن مرد سرخ رنگ شامی وقتی به جناب سکینه اشاره کرد و از یزید خواست که فاطمه به او ببخشد فاطمه می‌گوید: «من به زینب پناه بردم چرا که او بزرگتر و عاقلتر از من بود. خطبه‌ای غراء و آتشین که در کاخ یزید و عبیدالله و در بین مردم کوفه و شام ایراد کرد همه را به تعجب و تحسین و تأثر و حزن و پشیمانی از کارشان واداشت در حالی که زنی بود مصیبت زده آن هم چه مصیبت‌های بزرگ.
 
ازکارهای مدبرانه و عاقلانه او این بود که در حین کوچ دادن اسراء به شام دستور داد محمل‌ها را سیاه پوش کنند این کارهای او از نظر دشمن بی‌اهمیت بود ولی عقل و درایت زینب به آینده و به حفظ نهضت حسینی با این مظاهر پرمعنی حکم می‌نمود.
 
علامة قزوینی در بیان عقیله بودن زینب در کتاب من المهد الی اللحد می‌نویسد عقل و درایتی که زینب داشت حادثه کربلا را رهبری و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستی نمود و جان امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از مرگ حتمی نجات داد. و کاخ یزید را به لرزه در آورد.[۵] و نهضت حسینی تا به امروز زنده و پاینده نمود.
 
بنابراین عقیله بودن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ و مقلب شدنش به این لقب قبل از حادثه سال ۶۱ هجری بود. و در منابع به طور دقیق مشخص نشده است که این لقب از طرف چه کسی به آن حضرت برای اولین بار داده شده است، ولی آن چه که قطعی است، این لقب همواره به حضرت از طرف بزرگان داده شده. حتی امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ نیز از او بسیار تجلیل و احترام نموده است. برای نمونه وقتی یزید بعد از این که آنها را مخیر نمود به ماندن در شام و یا عودت به مدینه امام سجاد ـ علیه السّلام ـ مسئله را موکول به رأی حضرت زینب نمود.
 
چنان که امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در مقام علمی آن حضرت چنین فرموده است: «اَنتِ بحمدالله عالمة بلا معلمة، فهمة غیر مفهمه،[۶] شکر خدا ای عمه که دانشمندی هستی بدون این که از کسی تعلیم ببینی و فهیم هستی بدون این که کسی آن را به تو یاد بدهد».
 
یعنی آن چه داری در تو ذاتی است نه اکتسابی، آری او از مادرش زهرا و اجدادش رسول خدا و علی، این همه اوصاف و فضایل را به میراث داشت. او در حقیقت ثانی فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بود در تمام اوصاف و معصوم بود چون در مقام امامت نیابت داشت تا این که امام سجاد بهبودی یافت. اینها حقایقی است که علمای بزرگ اهل سنت بدان معترفند.
 
چنان که سیوطی می‌گوید: «و کانت لبیبة جَزُلة و عاقلةُ لها قُوه جنانٍ»[۷]. بنابراین هیچ بعدی وجود ندارد که این لقب به آن حضرت در دوران خردسالی توسط پدرش امیر المؤمنین به خاطر ذکاوت و تیزهوشی که داشت داده شده باشد.[۸]
 
منابع:
 
[۱] . المنجد الطلاب و کتاب العین چنین معنا کرده است: «العقیلة المراة مخدره و عقیلة کل شیء اکرمه»، ص ۲۵۴، ج ۲، اسوه.
[۲] . فیض الاسلام، خاتون دو سرا، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر اسراء، آثار فیض الاسلام، ۶۶، ص ۱۳۷.
[۳] . ابی الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، چ اول، قم، منشورات، ۱۴۱۴، ص ۱۱۹.
[۴] .حائری مازندرانی، معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۰۹.
 
[۵] . علامه قزوینی، زینب من المهد الی اللحد، چاپ اول، قم، چاپ و نشر، ۱۴۲۳، ص ۴۰.
[۶] . قائمی علی، زندگانی حضرت زینب، تهران، امیری، ۷۲، ص ۱۲۳.
[۷] . همان، به نقل از رساله زینبیه سیوطی.
[۸] . همان، ص ۳۹.