در هیاهوی سپید برف که شادمانی کودکانه ای را به قلبهایمان هدیه داده ، خبری نه چندان خوش رنگ هوای حوصله ام را بارانی کرده .

رضا صنعتگر که زخم صدایش جان آدمی را به ضیافت باشکوه عشق میخواند با مهمان ناخوانده و بی رحمی به نام سرطان دست و پنجه نرم می کند ... دیری ست که می شناسمش . اوج نجابتش را وقتی کلیپ میهن عزیز را برایش می ساختم تا حزن نگاهش وقتی از صاحب نامش در کلیپ ضامن آهو برایم میگفت . او زاده ی جنوب است و فرزند خورشید . بی گمان بر این مهمان جان کاه غلبه خواهد کرد . به شرط آنکه تنهایش نگذاریم و هدیه امید را روانه ی قلب دریا نشانش کنیم . از همه ی دوستان خوب رسانه ای و جوانهای هنر دوست و مهربان تمنا می کنم هر طور که صلاح میدانند رضای عزیز را به صدر خبرهای امید بخش بیاورند تا این پسر جنوب حتی لحظه ای احساس تنهایی نکند . از آستان مقدس امام غریب می خواهم به حق نام پاک رضا شفای شیرین به او عطا فرماید ... آمین