آقا آمدند وسط میدان، گوش بچه‌ای که خودزنی می‌کرد و کشور را دشمن‌شاد کرد را گرفتند و از معرکه خارج کردند. این، داستان یک خطی از چند دقیقه پایانی بیانات مقام معظم رهبری در دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ است. اقدام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ، اوج محبت به یک فرد خاطی، آن‌هم با خطای بزرگ و تأسف برانگیز بود؛ اگر فهمیده شود.
در ایران اسلامی هم مثل همه جای دنیا، عقلای قوم جمع می‌شوند و خط‌مشی سیاست خارجی را تعیین می‌کنند؛ وزارت امور خارجه نیز باید به‌عنوان مجری آن سیاست‌ها که البته خودش در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی حاضر بوده، عمل کند؛ به بندبند سیاست‌ها، شروط، تبصره‌ها و هشدارها تن دهد تا این‌طور نشود که فرمانده کل قوا و طراح سیاست‌های کلی نظام راجع به عملکردش بگوید: «من به برجام به آن صورتی که عمل و محقق شد، خیلی اعتقادی نداشتم و بارها نیز به خود مسئولان این کار ازجمله به آقای رئیس‌جمهور و وزیر محترم امور خارجه این مطلب را گفتیم و موارد زیادی را به آن‌ها تذکر دادیم.»
آقای ظریف! همه حرف ما این است شما خطوط قرمز را رعایت نکردید و برجام مطلوب خودتان را اجرا کردید نه برجام اجازه داده‌شده توسط شورای عالی امنیت ملی و رهبر معظم انقلاب را. اگر شما مجری خوبی بودید رهبری از قول شما نمی‌فرمودند: وزیر محترم امور خارجه به من گفت: «ما نتوانستیم برخی خطوط قرمز را حفظ کنیم.»
طرح کلی برجام، مذاکرات و هر چیزی در این سطح، قطعا تصمیم نظام است؛ اما چهار نکته حائز اهمیت است:
اولا مگر نظام کیست؟ مگر رئیس شورای عالی امنیت ملی، رئیس‌جمهور نیست؟ مگر وزیر خارجه و وزیر کشور و وزیر اطلاعات، عضو مؤثر این شورا نیستند؟
ثانیا تأثیر مطالبه و مشی دولت‌ها بر تصمیمات شورای عالی امنیت ملی غیرقابل‌چشم‌پوشی است؛ این امر را می‌توان در رویکرد سه دهه گذشته به‌وضوح لمس کرد. فارغ از این، جناب آقای روحانی بارها و بارها از همین برجام به‌عنوان فتح الفتوح خود یادکرده و می‌کنند؛ پس بی‌انصافی است اگر شکست برجام را بخواهند متوجه نهادی دیگر بکنند.
ثالثا امانت‌داری و توان اجرای مصوبات بالادستی، نتیجه ساز است؛ اگر گروهی به هر دلیلی نتوانند حفظ امانت کرده و امر دیگری را به مرحله اجرا درآورند؛ نمی‌شود قصور و تقصیر را متوجه آن نهاد بالادست و نظام کرد بلکه مجری و عامل باید مورد سؤال قرار گیرند.
رابعا آقای ظریف رسما بارها اعلام کرده به این سبک مقاومت و ایستادگی در عرصه بین‌الملل معتقد نیست؛ این عدم اعتقاد در تحلیل و افکار که به قول خودشان از اجتهاد ایشان برخاسته، باعث می‌شود در مقام عمل هم نتوانند مقلد یا به عبارتی مجری خوبی باشند.
برخی رسانه‌ها و اشخاص اصلاح‌طلب و البته مرجع و بزرگ‌تر آن‌ها بی بی سی و سایر رسانه‌های معاند، از آنکه رهبر معظم انقلاب، تعیین سیاست‌های کلان نظام را منوط به تصمیم وزارت خارجه ندانستند، خوشحال شدند اما بازهم مثل همیشه مشکل ازآنجاست که نهایت دید آنان تا نوک بینی است. رهبر حکیم انقلاب، با هر سخنرانی، مرام‌نامه‌ای مشخص می‌کنند؛ نقشه راهی ترسیم و بر آن تأکید می‌کنند. سطح پروازی هر مسئول در جمهوری اسلامی و قانون اساسی مشخص است. چنانچه مسئول ارشدی، دچار خطای محاسباتی شود و بیش از قدر و ظرف خود مداخله کند، رهبری به‌عنوان تنظیم‌کننده کلان، نقش او را یادآور خواهد شد تا کل تیم آسیب نبیند. سپاه قدس، بازو و تیغ برّان نظام جمهوری اسلامی در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ وقتی وزیر خارجه به آن ساحت و میدان هم تعرض می‌کند، مشخص است ایشان حد و جایگاه خود را فراموش کرده است.
یک بار دیگر رهبری به میدان آمدند تا کشور آسیب نبیند. آمدند و درس انقلابی گری و دیپلماسی به همگان دادند تا هم همه بدانند آقا روی حاج قاسم حساس است و صریح از سیدالشهدای مقاومت دفاع می‌کنند و هم حدودوثغور میدان دیپلماسی را به مدعیان دیپلمات بودن، آموزش دهند.