به گزارش پارس نیوز، «مهدی محمدی» در روزنامه «وطن امروز» نوشت:

از یک منظر راهبردی، مساله اصلی برای ایران اکنون انجام دادن این یا آن اقدام خاص در واکنش به فشارهای آمریکا نیست، بلکه مساله اصلی این است: ایران در حال در پیش گرفتن یک استراتژی جدید برای هزینه‌مند کردن رفتار آمریکا، از طریق تبدیل اهرم‌ها و ابزارهای قدرت خود به ابزارهای فشار به آمریکاست.
اینکه ایران به سمت این استراتژی حرکت کرده و تصمیم گرفته مولفه‌های قدرت ملی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود را در چارچوب یک راهبرد یکپارچه به ابزارهای فشار، تولید هزینه و بازدارنده در مقابل آمریکا تبدیل کند، خبر بسیار بدی برای واشنگتن است. ایران دارای طیف بسیار متنوعی از ابزارهای قدرت نظامی، اطلاعاتی - امنیتی، ژئوپلیتیک، سیاسی، اقتصادی، روانی - رسانه‌ای و سایبری است که در طول زمان با اهداف گوناگون توسعه داده شده است. این ابزارها لزوما در هدف‌گذاری اولیه خود، اهرم‌هایی برای ضربه زدن به آمریکا یا تحمیل هزینه به آن نبوده است اما در بازنگری راهبردی جدیدی که به نظر می‌رسد در حال انجام است، اهداف و ماهیت این برنامه‌ها به گونه‌ای در حال تغییر و بازسازماندهی است که به کار وارد آوردن ضربه با حداکثر شدت ممکن به آسیب‌پذیرترین جنبه‌های حضور منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آمریکا و متحدان آن بیاید.
دولت آمریکا ظاهرا دچار این سوءتفاهم شده که ایران قادر به ارائه پاسخ به فشارهای فزاینده آن – که به گفته خودشان اخیرا از فاز «غیرقابل تحمل» خارج و وارد فاز «بی‌سابقه» شده- نیست. در واقع اشتباه محاسباتی آمریکایی‌ها این است که از صبر راهبردی ایران برداشت ضعف کرده‌اند و تصور می‌کنند ایران قادر نیست مولفه‌های قدرت خود را به منظور تحمیل هزینه به آمریکا به کار بگیرد.
به چند دلیل، ظاهرا زمان آن رسیده است که این اشتباه محاسباتی تصحیح شود.
اولا: ایران اساسا فشارهای آمریکا را به میزانی که آمریکا خود آن را جدی گرفته، جدی نگرفته است. درست است که آمریکا با تمام توان خود در حال فشار آوردن به ایران است اما این فشارها تاکنون قادر به محقق کردن هیچ یک از اهداف اعلامی آمریکا نبوده، بلکه آمریکا را از آنها دورتر هم کرده است. به عنوان مثال، اگر فرض کنیم ایجاد آشوب سراسری در ایران یا نشاندن ایران پای میز مذاکره منطقه‌ای و موشکی یکی از اهداف اصلی استراتژی جدید فشار آمریکا بوده، امروز فاصله واشنگتن با این اهداف از هر زمان دیگری در گذشته بیشتر است. از این جنبه، این فشارها، در واقع بیش از آنکه ایران را به مسیر مدنظر آمریکا بکشاند، ضعف‌ها، ناتوانی‌ها و توهمات آمریکا را برای همگان از جمله مردم ایران - که هدف اصلی همه این فشارها هستند - آشکار کرده است.
ثانیا: دولت آمریکا خدمت بسیار بزرگی به ایران کرده و آن این است که هم مردم و هم مسؤولان را به این جمع‌بندی قطعی رسانده که هیچ الگوی مذاکراتی در مقابل آمریکا حتی ارزش بررسی ندارد و به همین دلیل اکنون نوعی اجماع ملی برای ایستادگی در مقابل آمریکا و ارائه پاسخ‌های بازدارنده به آن شکل گرفته است. ایران در حالی تصمیم به هزینه‌مندکردن رفتار آمریکا گرفته که مردم و نظام از هر وقت دیگری در گذشته در این باره یکپارچه‌تر و مصمم‌ترند. پاسخ دادن به آمریکا در چنین شرایطی نه فقط به خلق دوقطبی‌های مضر نمی‌انجامد، بلکه یکپارچکی ملی را نیز بیشتر می‌کند.
ثالثا:  آمریکا با رفتار کم و بیش دیوانه‌وار خود علیه ایران، نوعی اجماع بین‌المللی علیه خود خلق کرده که هرگونه اقدام ایران در پاسخ به فشارهای خود را منطقی و مشروع می‌کند. صبر راهبردی ایران امکانی فراهم آورده که اکنون می‌توان با کمترین هزینه بین‌المللی به اقدام راهبردی علیه آمریکا دست زد.  
مجموعه اخبار درباره احتمال تجدیدنظر کلی یا جزئی درباره برخی تعهدات برجامی ایران ـ و دیگر اقداماتی که ممکن است در آینده در پاسخ به فشارهای آمریکا انجام شودـ را باید از این منظر نگریست.
این اقدامات به تدریج و نحو کاملا محاسبه‌شده و هوشمندانه به آمریکا نشان خواهد داد که پروژه‌های فشار آن، نه تنها به نتیجه‌ای که مدنظر داشته منجر نشده بلکه باعث شده ایران در مسیر جدیدی قرار بگیرد که حاصل آن افزایش انفجاری فشارها بر آمریکا در نقاطی است که به هیچ وجه آن را محاسبه نکرده است.
همانطور که آمریکا محاسبات مردم و مسؤولان در ایران را هدف گرفته، استراتژی درست آن است که ایران هم محاسبات آمریکا و اسرائیل را هدف بگیرد. اراده برای تزریق نیروی جدید به این جنگ محاسباتی، بسیاری از تحولات را در آینده رقم خواهد زد.