به گزارش پارس نیوز، 

مجتبی اعلایی با تاکید بر اینکه مشایی و بقایی ابزار رئیس‌جمهور سابق هستند، گفت: آقای احمدی‌نژاد در مسیری افتاد که به نظرم در این شش ماه اخیر پاسخ رد شدن در انتخابات را دارد می‌دهد.

 این‌روزها با بررسی فضای سیاسی کشور شاهد اقدامات جسته و گریخته محمود احمدی‌نژاد رئیس دولت‌های نهم و دهم و جمعی از یاران نزدیک وی هستیم که در واکنش به دستگیری دوتَن از نزدیکان خود، یعنی اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی تقریبا از هیچ اقدامی برای فشار به افکار عمومی و قوه قضائیه کوتاه نیامده‌اند.

برای بررسی و آشنایی بیشتر با اقدامات برخی از یاران احمدی نژاد از روزهای پیروزی در سوم تیرماه 1384 تا به امروز به سراغ مجتبی اعلایی معاون تشریفات و مراسم نهاد ریاست جمهوری و استاندار ایلام در دولت احمدی‌نژاد و از نزدیکترین یاران احمدی‌نژاد رفتیم. 

او که خود با افتخار حضور در دولت نهم و دهم را یک لطف الهی می‌داند علی رغم عُلقه قلبی، انتقاداتی هم به شخص محمود احمدی‌نژاد دارد. در این گفت‌وگو وی همزمان با طرح تفکرات اولیه گفتمان سوم تیر به بیان معضلات و علل جدایی اعضای فعلی «دولت بهار» با بدنه انقلابی می‌پردازد.

آنچه در زیر می‌خوانید ماحصل گفت‌وگوی تفصیلی 3 ساعته با مجتبی اعلایی از نزدیکان احمدی‌نژاد در دولت‌های نهم و دهم است. لازم به ذکر است برخی مواضع آقای اعلایی اگر چه مورد تایید نیست لیکن به منظور امانتداری و با اصرار ایشان در این مصاحبه آمده است.

حضرتعالی به عنوان یکی از اعضای دولت نهم و افرادی که به عناصر اصلی آقای احمدی‌نژاد نزدیک بودید کمی در مورد تخلفات آقایان بقایی و مشایی که متأسفانه به رئیس‌جمهور سابق هم تسری پیدا کرده است توضیح دهید؟

اعلایی: من صحبت کردن در مورد تخلفات و فساد این افراد و به طور کل این نوع رویکرد را قبول ندارم و در آن ایراد دارم، از دلایلی که خواستم بیایم و مصاحبه کنم این بود که دیدگاه خودم را بیان کنم، ضمن آنکه اساساً با روندی که آقای احمدی‌نژاد طی کرده کاملاً مخالف هستم و به نفع ایشان و انقلاب نمی‌بینم ولی این رویکرد که ما بگردیم و حتماً ثابت کنیم که افراد فاسد هستند نیز روش قشنگی نیست آن هم افرادی در رده رئیس‌جمهور. 

اجازه دهید به سیاق خودم یک ورودی کنم و بحث جامعی را مطرح می‌کنم و انتقادات و نقد خود را می‌گویم. 

در بحث آقای احمدی‌نژاد در طرفداری و انتقاد به شدت افراط و تفریط می‌شود فکر می‌کنم رویکرد مقام معظم رهبری هم همین‌طور باشد که اعتدال را در برخوردها سفارش می‌کنند. 

اولین بحثی که دارم این است که ما راجع به چه کسی می‌خواهیم صحبت کنیم که همان آقای احمدی‌نژاد است و ببینیم ایشان چه کسی بود و دیدگاه‌هایش چه بوده است.

*ماجرای دفترچه‌ای برای یادآوری 

من دفترچه‌ای در زمانی که روابط عمومی شهرداری تهران در سال 82 و 83 بودم داشتم که مطالبم را آنجا می‌نوشتم. بخشی از مواضع آقای احمدی‌نژاد در آن زمان است که از روی آن می‌خوانم تا بدانید اساساً دیدگاه‌های ایشان چه بوده است و ببینیم چه تغییراتی اتفاق افتاده است. 

این سخنانی که از احمدی‌نژاد می‌خوانم در تاریخ 14 دیماه 83 در نشست جامعه اسلامی ادواری نمایندگان مجلس شورای اسلامی است؛ ایشان در آن نشست می‌گوید «بیست و پنج سال از انقلاب گذشته است، این انقلاب بزرگترین دستاوردها را داشته است که صدها ساعت سخنرانی لازم دارد. عزت، استقلال، وحدت ملی، قدرت سیاسی بی‌نظیر. برخی از دستاوردها می‌ارزید که انقلاب شود، پس چرا رضایت عمومی حاصل نشده است.»

«از شما سؤال کنند که آیا روند را به سمت مطلوب می‌بینید، چرا شما جواب منفی خواهید داد. چرا این احساس نیست. رهبری در تمام این دوران 25 سال وظایف خود را به نحو احسن انجام داده است، آیا مردم در دفاع از انقلاب کوتاهی کرده‌اند؟ امام مردم را بهترین می‌دانستند، پس گیر کجاست. به نظر می‌رسد آنجا که ساز و کار اداره کشور قابل بحث است گیر آنجاست. این وسط سه قوه به علاوه قوای نظامی است. قوای نظامی و انتظامی که دخالتی در فرهنگ و اقتصاد نخواهند داشت. قوه قضائیه هم ابتدای به ساکن در این حوزه ورودی ندارد. قوه مقننه هم نمی‌تواند ابتدا به ساکن برنامه‌ای تنظیم کند که مسائل اقتصادی را حل کند. بیش از چهل اصل در قانون اساسی تعریف شده برای حل مسائل کشور که عمده‌ آن در دست قوه مجریه است.»

«امسال 120 هزار میلیارد بودجه دولت دارد که چهار یا چهل هزار میلیارد آن متعلق به قوای دیگر و نیروهای انتظامی و نظامی است، مابقی دست دولت است. دولت فرهنگ‌ساز است و صرف‌نظر از فعالیت‌هایی که می‌کند رفتار آن هم فرهنگ‌ساز است. ریشه انقلاب نهضت انبیاء است که به پیامبر و ائمه اطهار رسیده و در دوران غیبت به دست ما است. این ریشه آینده آن چیست» اینجا آقای احمدی نژاد می‌گوید ریشه انقلاب به پیامبر و ائمه(ع) رسیده و الان هم دست ما است و ادامه می‌دهد «ما انقلاب کردیم که یک حکومت اسلامی انقلابی توسعه‌یافته برپا کنیم که مقدمه حکومت جهانی شویم. ولایت فقیه تمرین حکومت امام زمان(عج) است، اگر آرمان حکومت جهانی را از ما بگیرید چه می‌ماند. انقلاب ما مقدمه است و ما ادامه یک نهضت هستیم و مقدمه یک نهضت هستیم و بدون این طاغوتیم. شهدای ما چه می‌گفتند، برای چه چیز رفتند. اگر این را برداریم چه می‌ماند، آیا برای امام زمان نگفته‌اند. برای چه دنیا را پشت سر انداختید،‌ برای چه شکنجه‌های قبل از انقلاب را تحمل کردید. دستگاه اجرایی ما چون این آرمان را رها کرده‌ حیران است. یک روز دنبال کره یک روز دنبال ژاپن؛ متأسفانه رسوب این تفکرات در دستگاه‌های اجرایی به این رسید که اصل حکومت دینی را رد کردند. زاویه انحراف ایجاد شد، تنها یک دوره کوتاه در زمان شهید رجایی داشتیم». 

*دیدگاه احمدی نژاد در سال 83 در مورد احترام به قوا و ولایت فقیه

این دیدگاه احمدی‌نژاد از تحلیل انقلاب نسبت به قدرت قوه اجرایی کشور، احترام به قوای دیگر، ولایت فقیه در سال 83 است. دیدگاه ایشان نسبت به ولایت فقیه یک دیدگاه ریشه‌دار و انقلابی است. 

یک نامه‌ای احمدی‌نژاد در تاریخ 25 آذر 83 دارد. در آن مقطع شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که شامل آقای لاریجانی، باهنر، ناطق نوری، ولایتی و چند نفر دیگر هستند ظاهراً جلسه‌ای گذاشته بودند که تصمیم‌گیری در مورد انتخابات داشته باشند و از آقای احمدی نژاد هم دعوت کرده بودند اما او نمی‌رود، لذا نامه‌ای به این شورا می‌دهد که نکاتی در آن وجود دارد. در آن نام آقای احمدی‌نژاد می‌نویسد «با عرض سلام و احترام و عطف به دعوت به سخنرانی در نشست ارزشمند بزرگواران و مسئولین محترم  شورای هماهنگی نیروهای انقلابی به استحضار می‌رساند از آنجا که حدود 6 ماه به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و برادر کوچک شما مسئولیت سنگین اداره شهر تهران و اجرای پروژه‌های مهمی را برعهده دارد خوف آن دارم که حضور زودهنگام و رسمی به عرصه انتخابات و تبلیغات انتخاباتی به روند خدمتگزاری در تهران آسیب برساند، بنابراین علی‌رغم اشتیاق فراوان به دیدار دوستان گرانقدر از حضور در این جلسه معذورم.»

در ادامه این نامه آقای احمدی نژاد می‌نویسد«با پشتوانه نهضت انبیاء(ع) و با رسالت تشکیل یک جامعه پیشرفته قدرتمند اسلامی به عنوان مقدمه حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، این سرزمین مقدس نیازمند تحقق یک دولت مکتبی است که تحول‌گرایی، کارآمدی و سلامت از ویژگی‌های اصلی آن و تواضع و خدمتگزاری در برابر مردم مؤمن، صبور و سربلند ایران عزیز راه و رسم آن باشد. این آرزوی تاریخی ملت ما است که به لطف الهی زمینه‌های تحقق آن آشکارا مشاهده می‌شود. امروز ترویج این تفکر و تبیین چنین دولتی به عنوان مقدمه آن امر مهم، ضروری و لازم است و همه باید با اغتنام فرصت باقی‌مانده تا انتخابات و درایت به انجام آن همت گمارند و با هوشمندی از انتقال رقابت‌های بی‌حاصل و تخریبی توسط بدخواهان به درون جبهه یاران انقلاب اسلامی جلوگیری نمایند. با ارج نهادن به زحمات کلیه عزیزان و تقدیر از حسن اعتماد آن‌ها و با اذعان به  اهمیت سرنوشت‌ساز انتخابات آتی ریاست جمهوری و با تأکید مجدد بر وحدت و اصولگرایی در لحظه ضرورت همه باید با همه وجود در خدمت برپایی چنین دولتی باشند.» 

این دیدگاه‌های آقای احمدی‌نژاد است به همگرایی نیروهای داخلی مشهود بوده است. 

*ارتباط با شهرداری که رئیس جمهور شد

من از سال 82 تنگاتنگ با آقای احمدی‌نژاد کار کرده‌ام. در شهرداری مدیرکل روابط عمومی بودم و برنامه‌های ایشان دست من بود. البته وارد ستاد انتخاباتی ایشان نشدم، حتی به دوستان شهرداری سفارش کردم که وارد فضای انتخاباتی نشوند و در آن زمان به شرکت پیام‌ رسا که زیرمجموعه اداره کل روابط عمومی بود سپردم که اگر از ستاد آقای احمدی‌نژاد خدماتی خواستند فاکتور کنید و پولش را بگیرید. 

من از سال 62 نهاد ریاست‌جمهوری بودم؛ خدمت رهبری 6 سال، در خدمت آقای هاشمی رفسنجانی 8 سال و دولت آقای خاتمی سه سال اولش را بودم که بعد به صدا و سیما رفتم و در واقع مواضع رؤسای جمهور را از نزدیک دیده‌ام. 

*خصوصیات احمدی نژاد چیست؟

آقای احمدی‌نژاد چند خصوصیت ویژه داشتند و این را باید بدانیم ما یک سرمایه عظیمی (احمدی‌نژاد) داشتیم که این سرمایه را از ما گرفتند. ایشان در استکبارستیزی بسیار بی‌نظیر و شجاع بود. در اجلاس‌های بین‌المللی همراه ایشان بودم و تقریباً 18 کشور خارجی را همراه آقای احمدی‌نژاد رفته‌ام. صحنه‌هایی دیدم که نشان می‌داد او چقدر باصلابت بود و با اقتدار از جمهوری اسلامی دفاع و استفاده می‌کرد. اساساً رویکرد ایشان این بود که تمام ظرفیت‌های جمهوری اسلامی را فعال کند و اگر بخواهم در این بخش او را با دولت‌های قبل مقایسه کنم باید بگویم که احمدی‌نژاد تمام ظرفیت‌های خارجی را فعال کرد. در هر اجلاسی مثل D8 یاشانگهای می‌رفت و آنجا را در جهت آرمان‌های انقلاب زنده می‌کرد. 

یادم می‌آید در اولین سال حضور در اجلاس سازمان ملل، یک جوان ایرانی مقیم آمریکا که کارمند سازمان ملل بود آمد و گفت آقای اعلایی از قول ما از آقای رئیس‌جمهور تشکر کنید گفتم چرا، گفت من 14 سال است که کارمند سازمان ملل هستم تا حالا ندیدم یک رئیس‌جمهور آنقدر قشنگ، شجاع و مسئول بیاید اینجا علیه اسرائیل و آمریکا سخنرانی کند. 

عین این قضیه را در برخی کشورهای اسلامی مثل اندونزی و مالزی دیدم در مالزی وقتی می‌رفتیم داخل لابی هتل شدیم نمایشگاهی بود که تشکیل داده بودند و تا دیدند احمدی‌نژاد وارد می‌شود دور او جمع شدند و ایشان هم نیم ساعت خونسرد ایستاد و امضاء یادگاری می‌داد، آخر سر هم یک مرد اروپایی کاغذی به آقای احمدی‌نژاد برای امضاء داد، ایشان از وی پرسید که کجایی هستی، او گفت آلمانی هستم. بعد آن مرد آلمانی به احمدی‌نژاد گفت که آقای رئیس‌جمهور شما مسیرتان را ادامه دهید که مردم پشت سر شما هستند. صحنه‌ها از این ویژگی احمدی‌نژاد زیاد است. 

در اجلاس کشورهای اسلامی یک هفته بعد از حمله 33 روزه اسرائیل به لبنان در ضیافت ناهار آقای احمدی‌نژاد آنقدر قوی به وزیر خارجه وقت سعودی که آنجا بود هشدار داد و گفت شما فکر نکنید از این جنگ مصون هستید اگر اسرائیل لبنان را بگیرد قطعاً مدینه و مکه را هم درمی‌نوردد. 

ایشان وقتی در اجلاس‌های بین‌المللی صحبت می‌کرد، آنقدر قوی و محکم بود که مقامات شرکت‌کننده بلافاصله دور ایشان جمع می‌شدند و ابراز احساسات و عاطفه می‌کردند، چون آن‌ها معمولاً خیلی ترسو هستند و از قدرت‌های بزرگ می‌ترسند، لذا استکبارستیزی یک خصوصیت بی‌نظیر دکتر (احمدی نژاد) بود. 

خصوصیت دیگری که احمدی‌نژاد را از دیگران متمایز می‌کرد عشق و علقه او به مردم بود. اگر بخواهم وارد این موضوع شوم یک دنیایی است و بسیار بی‌نظیر بود. آنقدر به مردم علاقه داشت، وقتی بیکار می‌شد سعی می‌کرد عاشقانه بخشی از نامه‌های مردم را بخواند و آن را عبادت می‌دانست.

*زنی که توانست اشک شهردار را در بیاورد 

در شهرداری تهران که بودیم به مناطق شهری جهت دیدارهای مردمی می‌رفتیم. همسر شهیدی بود که خواسته غیرمنطقی داشت. این خانم عادت داشت پشت درب می‌آمد و چند منطقه شهرداری هم داخل اتاق آقای احمدی‌نژاد شد و چند بار هم دکتر(احمدی‌نژاد) به او گفت که خواسته شما غیرمنطقی و غیرقانونی است و من شهردار هستم و نمی‌توانم خلاف کنم. یکبار در منطقه 2 مجدداً این خانم آمد و مجدد آقای احمدی‌نژاد همان پاسخ را به وی دادند. خانم برگشت چیزی به شهردار وقت (احمدی‌نژاد) گفت و رفت و ما هم به همراه احمدی‌نژاد محل را ترک کردیم. در ماشین احمدی‌نژاد تلفنی صحبت می‌کرد و آدرس یک پرونده‌ای را می‌داد، سپس به منزل شهیدی رفتیم و مداحی هم آمده بود و مجلس خوبی بود. تقریباً همه گریه می‌کردند و احمدی‌نژاد هم گریه می‌کرد. دیدم باز هم که مجلس تمام شد آقای احمدی‌نژاد تلفنی صحبت می‌کند و گریه می‌کند. من فکر کردم یکی از فامیل‌های ایشان مرحوم شده است. رفتم گفتم طوری شده آقای دکتر(احمدی‌نژاد) گفت «برویم منزل همان خانم! چیزی به من گفت که مرا آتش زد»، گفتم چه گفت که احمدی‌نژاد جواب داد «لحظه‌ای که می‌خواست از اتاق خارج شود با لحن مظلومانه و کنایه‌آمیز گفت رفتید؟ یعنی من بی‌کس هستم.» احمدی‌نژاد نمی‌خواست خلاف قانون کند و نه می‌خواست آن خانم را هم ناراحت کند، از آنجا به منزل او (آن خانم) رفتیم؛ احمدی‌نژاد گفت سکه هم همراه بیاورید، من چیزی همراهم نبود لذا به شهردار منطقه هم گفتم اگرسکه همراه هست بیاورد. همراه ما «حبیب کاشانی» هم آمد که با توجه به روحیه شوخ‌طبعی کاشانی فضا را در خانه آن خانم عوض کرد. اقای احمدی‌نژاد آنجا آن زن را راضی کرد و از خانه بیرون آمد. چنین آدمی را دیگر نداریم از خود احمدی‌نژاد هم اتفاقی دیگر نمی‌افتد.

*بارها خدا را شکر کردم که ما را سوار کاروانی کرد که دغدغه آنها خدمت به مردم است

در دولت نهم و دهم بارها خدا را شکر کردم که ما را سوار کاروانی کردی که دغدغه آنها خدمت به مردم است. همین الان هم علی‌رغم این فضاها افتخار می‌کنم خدا به ما توفیق داد چهار قدم در مسیر مردم برداریم البته هزاران اشتباه هم داشتیم که خدا را برای آنها استغفار می‌کنیم. 

*حس معنوی در نماز سیدمهدی هاشمی

یادم است در شهرداری وقتی سیدمهدی هاشمی جلو نماز می‌خواند، یک حس معنوی به من دست داده بود، بعدش گفتم خدایا شکر، ما را کجا آوردی چقدر این آدم‌ها خوب هستند. 

در سال 83 یک موضوعی(تذکری) به اقای احمدی‌نژاد گفتم که الان هم بر آن دیدگاه تأکید دارم وهمان هم باعث شد آقای احمدی‌نژاد در این چاه افتاد. از افتتاح یک پروژه در شهرداری تهران به همراه آقای احمدی نژاد و مشایی برمی‌گشتیم و زمزمه‌های ریاست‌جمهوری دکتر بود. من به آقای احمدی‌نژاد گفتم آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی یک اشتباه کردند و مردم حذفشان کردند، گفت چه اشتباهی گفتم آقایان وقتی می‌رفتند در استان‌ها و جمعیت به استقبال آنها می‌رفت، آن رئیس‌جمهور حس می‌کرد که مردم برای او آمدند و سیاست‌های او را پذیرفته‌اند و می‌گویند قربان سیاست‌های تو بروم، در حالی که معنای حرف مردم این نیست، وقتی این حجم جمعیت به استقبال رئیس‌جمهور می‌آیند، نه اینکه آن‌ها‌ سیاست‌های تو را پذیرفته‌اند.

*ادامه راه هاشمی و خاتمی توسط احمدی نژاد

هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی در صحبت‌هایشان ذکر کردند که مردم سیاست‌های ما را پذیرفته‌اند! یک جلسه‌ای زمان آقای هاشمی که معاونان وزرا با ایشان دیدار داشتند مسئولین از فشار به فقرا و مردم صحبت می‌کردند، اما آقای هاشمی گفت نگران نباشید مردم سیاست‌های ما را پذیرفته‌اند. این یک خبط بزرگ است که کسی اینگونه تصور کند که اگر مردمی برای استقبال رئیس‌جمهور می‌آیند مفهومش این است که او را پذیرفته‌اند، همین الان هم همینطور است مردم خواسته‌های خودشان را که حتی امکان دارد خواسته‌هایشان باطل هم باشد، در بیانات یک نفر متجلی می‌بینند و به او رای می‌دهند و به استقبالش می‌روند. 

اما امام به ما یاد داد اینکه مردمی که دنبال ما می‌آیند، اسلام را می‌خواهند نه ما را، ما را هم به طبع اسلام می‌خواهند و لذا این اشتباه را رؤسای جمهور انجام دادند و بعد از انتخابات‌ و ریاست‌جمهوریشان مردم آنها را کنار گذاشتند و نتوانستند دیگر وارد عرصه سیاسی شوند، عین این اتفاق راجع به احمدی‌نژاد هم اتفاق افتاد. یکی این موضوع باعث شد احمدی نژاد به این سمت حرکت کند و یک موضوع دیگر هم فضای ساختمان سفید در ریاست‌جمهوری است که هر کس به آن فضاها می‌رود خیلی باید تقوایش زیاد باشد، در آن ساختمان چون همه نیازهای مردم به آنجا متمرکز می‌شود، همه باید به آنجا بیایند و اجازه بگیرند، باعث می‌شود در روحیه انسان اثر بگذارد.

یکی از منشی‌هایی که از دوران آقای هاشمی تا احمدی‌نژاد در ریاست‌جمهوری بود، به من گفت می‌خواهم دیگر به وزارتخانه‌‌ای بروم، گفتم خب خودت به وزرایی که با آنها راحت‌تری بگو، گفت نه من نمی‌توانم زیر دست باشم، چون اینجا وقتی تلفن را برمی‌دارم یک طرف رئیس جمهور و یک طرف وزیر است نمی‌توانم در وزارتخانه زیردست معاون وزیر و مدیرکل باشم. 

*مخالفت رئیس‌جمهور سابق با فردگرایی

 به این موضوع اشاره نکردید که چطور شد آقای احمدی‌نژاد به این سمت و سیاقی که امروز شاهد هستیم گرایش پیدا کرد؟

اعلایی: دو تای آن را گفتم، یکی تفکر اشتباه رؤسای جمهور و دوم، فضای ساختمان سفید ریاست‌جمهوری است. آقای احمدی‌نژاد یک بحثی را همیشه در شهرداری و ریاست‌جمهور مورد نقد داشت و ان این بود که به شدت با قبیله‌گرایی، فردگرایی، خویش‌گرایی، حزب‌گرایی و قوم‌گرایی مخالف بود و آن را مردود می‌دانست، اما در دولت دهم به شدت در این دام افتاد. وقتی شما همه‌چیزت می‌شود یک فرد، این یعنی خویش‌گرایی، مسئله‌ای است که شما (احمدی‌نژاد) در مورد دیگران رد می‌کردید. 

 

 می‌توانید مثالی برای نفی تفکر خویش‌گرایی و فردگرایی از سوی آقای احمدی‌نژاد بزنید؟ 

اعلایی: این موضوع در تکه‌کلام‌های آقای احمدی‌نژاد مستمر بود که همیشه حزب‌گرایی، فامیل‌گرایی و قبیله‌گرایی را رد می‌کرد، از این دست صحبت‌ها زیاد در تعابیرش داشت. متأسفانه ایشان هم خودش در همین دام افتاد. من بیان آقای احمدی‌نژاد که می‌گوید «آرزویم این است که خودم را فدای آقایان مشایی و بقایی کنم» را سقوط می‌دانم، به لحاظ معرفتی، دیدگاهی و تحلیلی خیلی سقوط است، شما در چه جایگاهی بودید (آقای احمدی‌نژاد). 

*گردش احمدی نژاد از استکبار به لاریجانی‌ها

اساساً ایشان یک گردشی کرده است، مرد استکبارستیز شماره یک جهان که به شدت مسلمانان به ایشان تمایل داشتند و این تمایل به خاطر همان خصیصه استکبارستیزی، صراحت و شجاعتش بود، اما بعد از انتخابات 96 و از چند ماه قبلش دشمن شماره یک آقای احمدی‌نژاد کاملاً لاریجانی‌ها شدند، یعنی لاریجانی‌ها جای استکبارستیزی را در میدان سیاسی ایشان گرفتند و جای انقلاب، دوستان انقلابی، ولایت فقیه و حزب‌اللهی‌ها را آقای مشایی و بقایی گرفتند. البته نمی خواهم آقایان مشایی و بقایی را تحلیل کنم، انسان های قابل احترام و خوبی هستند، منتهی خود شما (احمدی‌نژاد) این بنیان را غلط می‌دانستید که ما خویش‌گرایی، حزب‌گرایی و قبیله‌گرایی کنیم. ما آرمان داریم و متأسفانه شما همه آنها را به هم ریختید. در این میدانی که دشمنش به جای استکبار می‌شود لاریجانی‌ها و دوستش به جای انقلاب، حزب‌الله و ولایت فقیه، مشایی و بقایی می‌شوند، منتقدش هم من می‌شوم. 

 اگر شما می‌گویید این آقایان مشایی و بقایی انسان‌های خوبی هستند، پس باید به آقای احمدی‌نژاد حق بدهیم که پای آنها بایستد.

اعلایی: نه، من می‌خواهم بگویم اینها هم مثل بقیه مردم هستند، اینکه می‌گویم خوب هستند، نه اینکه قابل دفاع باشند، خوب بودن با قابل دفاع بودن فرق می‌کند، من آقای مشایی را به لحاظ اخلاقی سالم می‌دانم، این چیزی است که من دیدم. نکته‌ای که در مورد فساد مالی گفتید، باعث می‌شود یک خاطره‌ای برای شما تعریف کنم که آیا با این دیدگاه من می‌توانم بپذیرم آقای احمدی‌نژاد در وضعیت فعلی اهل فساد باشد؟ 

در زمان شهرداری آقای احمدی‌نژاد در تهران روزی از سمت ولنجک به سمت شهرداری می‌رفتم، از چهارراه پارک‌وی دیدم که کنار پل در ایستگاه تاکسی غرفه‌های چادری زدند که باعث مشکلاتی شده بود،‌ پنج‌شنبه آن هفته که ملاقات مردمی بود، از آقای محمدزاده که آن موقع معاون خدمات شهری بود سؤال کردم که شما در چهارراه پارک وی می‌دانید که چادر زده‌اند، گفت نه، ما این کار را نکردیم، من به آقای بمانیان شهردار منطقه هم زنگ زدم، پس از پرس و جو به من زنگ زد و گفت، آقای اعلایی این برای ما نیست، اما خود آقای احمدی‌نژاد نامه داده است،‌ من گفتم این حرف را نزن اگر دکتر بفهمد ناراحت می‌شود، گفت نه این برای پسرخاله دکتر(احمدی نژاد) است و او نامه‌اش را آورده.

چهارشنبه هفته بعد در جلسه شورای شهرداران این موضوع را به آقای احمدی‌نژاد گفتم، به من گفت برو بگو آن‌ها را جمع کنند، لذا من هم به آقای بمانیان زنگ زدم و گفتم آقای احمدی‌نژاد گفته آن را جمع کنید. شب‌هنگام زمانی که داشتم شام می‌خوردم در منزل، آقای شیخ‌الاسلام که آن موقع رئیس‌دفتر احمدی‌نژاد بود زنگ زد و مجدداً این موضوع را پرس و جو کرد و تأکید کرد که آقای احمدی‌نژاد گفته است آنها را جمع کنید. فردا آقای بمانیان شهردار منطقه به من گفت ساعت یک نصفه‌شب خود آقای احمدی‌نژاد به چهارراه پارک وی آمده و به من زنگ زدند و من نیروهایم را آوردم و آن را جمع کردم و خودش در تمام این مدت حضور داشته است. 

*احمدی نژاد چگونه زندگی می‌کند

 آیا واقعاً آن نامه توسط پسرخاله آقای احمدی‌نژاد به شهرداری داده شده بود؟ 

اعلایی: حالا یک کسی این کار را کرده بود. 

من به خانه آقای احمدی‌نژاد رفته‌ام، یک خانه تقریباً دویست متری که چهار طبقه ساخته و هر واحدش تقریباً کمی بیش از 100 متر می‌شود که منزل خودش است و بچه‌هایش در طبقات دیگر زندگی می‌کنند، این کل دارایی‌اش است، انسان نمی‌تواند بپذیرد که این فرد مرد فساد است. احتمال خطا و تصمیم‌گیری اشتباه وجود دارد.

*از فساد بقایی و مشایی چیزی ندیدم

منظور ما فساد آقایان مشایی و بقایی و همچنین اعتماد بیش از حد آقای احمدی‌نژاد به این دو نفر است. 

اعلایی: من چیزی ندیدم، به خصوص آقای مشایی را سالم دیدم و نمی‌توانم بگویم اینها دستشان کج بوده، مثلا آقای رحیمی را برای چی آنگونه برخورد کردند که همه موضوعش 5 میلیارد می‌شود آن را هم خودش استفاده نکرد، بعد بیایند و بگویند با دانه‌درشت‌ها برخورد کرده‌ایم، کل چیزی که از مجموعه درآوردند این موضوع(رحیمی) بوده که مصرف شخصی هم نکرده بلکه گرفته و به برخی نمایندگان مجلس داده تا هزینه کنند، البته خطا است و این را بد می‌دانم، اما اینکه شما آن را بردارید و دار دار کنید، چیز دیگری است، اختلاس نیست. 

آقای احمدی‌نژاد در مسیری افتاد که به نظرم در این شش ماه اخیر پاسخ رد شدن در انتخابات را دارد می‌دهد. 

 یعنی از نظر شما آقای احمدی‌نژاد شخصیتاً انسان لجبازی هستند؟ 

اعلایی: من نمی‌خواهم این واژه را به کار ببرم، ایشان در واقع دارند بر مواضع‌شان سماجت می‌کنند، در واقع دارند کاری می‌کنند که پاسخی بر رد شدن در شورای نگهبان باشد، چرا؟ مصداق‌هایی می‌گویم(قوه قضائیه) برای چه به خاطر آقای احمدی‌نژاد به آنها مصداق‌ها برای عدالت‌خواهی ورود پیدا نکرد؟ 

بعد از دولت دهم، در دولت یازدهم ده‌ها و صدها نیروی انقلابی را که در دوران آقای احمدی‌نژاد وارد سیستم شده بودند و خیلی از آنها قانونی و با آزمون وارد شده بودند، همه آنها را از ادارات و دستگاه‌ها و به ویژه از نهاد ریاست‌جمهوری بیرون کردند، حتی رسمی‌های آنها را نیز آواره کردند، دستگاه‌های دیگر نیز کسی نمی‌توانست مطرودین و مغضوبین دولت را تحویل بگیرد، نمونه این اتفاق در دولت آقای احمدی‌نژاد بر سر بی‌تدبیری‌ها و لجبازی‌های آقای سعیدلو اتفاق افتاد و یک تعدادی از افراد را بیرون کردند و همین بلا را سرشان آوردند، آنها به دیوان عدالت رفتند و سه چهار ماهه حکم بازگشت گرفتند و حقوق باقیمانده خود را نیز گرفتند، اما این بیچاره‌های انقلابی ( در دولت یازدهم) به همین دیوان عدالت مراجعه کردند، چند سال است دارند دوندگی می‌کنند، یک نفر از آنها نتوانسته برگردد و یک پاسخ مناسب از دیوان عدالت نگرفته است.

*ظلم به 3هزار بورسیه بخاطر جذب در دوران احمدی نژاد

3 هزار نفر بورسیه وزارت علوم را که در دوره دولت نهم و دهم مجوز گرفته بودند و رسماً وارد سیستم شده بودند و حتی رهبری هم دستور اکید پیگیری دادند، اما آب از آب تکان نخورد، حتی پاسخ آقا را ندادند، یک نفر از آنها هم کارش را درست نکردند، اینها ظلم‌های بَیِّن است. چرا در این عرصه‌ها دوستان حاضر از عدالت‌خواهی دفاع کنند؟ 

من یکسالی پس از دولت دهم در جایی که آقای احمدی نژاد بر روی تبیین خط امام کار می‌کرد، کمک‌شان می‌کردم، آنجا آقای احمدی نژاد اصرار داشت که ما اصلا بر روی انتخابات کار نمی‌کنیم، به خود من گفتند بر روی تبیین خط امام و رهبری متمرکز شدم و دارم این مواضع را کار می‌کنم، منتهی یک‌مرتبه در انتخابات حاضر شدند آقای احمدی‌نژاد که چنین موضعی را نسبت به ما داشت، یک‌مرتبه همه ما دور زده شدیم و در حوزه انتخابات یک‌مرتبه آقای بقایی طرح شد و بعد خود ایشان هم آمد. این یعنی اینکه نه تنها به انتخابات فکر می‌کنند، بلکه به راهکارهایی فکر می‌کنند که نتوانند آنها را حذف کنند، این کار برای ما اصلاً قشنگ نبود و من این را فریب خود ما می‌دانم.

*مشایی و بقایی ابزار رئیس‌جمهور سابق هستند

 به نظر شما حضور آقای احمدی نژاد تنها برای تأیید صلاحیت گرفتن آقای بقایی بود یا نه، رویکرد دیگری هم داشت؟ 

اعلایی: نه فقط تأیید بقایی نبود بلکه فراتر از اینها است، من یک نکته‌ای را می‌گویم که به نظرم خودم یک حقیقت است و نمی‌دانم چقدر به صلاح است، احمدی‌نژاد خودش را فدای این دو نفر نکرد، این دو نفر را فدای خودش کرد. 

با چه مستنداتی این مسئله را مطرح می‌کنید؟

اعلایی: موضع‌گیری‌ها نشان می‌دهد اینها ابزارند. 

 خب این موضوع که بسیار هزینه دارد.

اعلایی: بله متأسفانه. فرایند آرام اتفاق می‌افتد، آرام آرام انسان به خاطر نقاط منفی‌ای که در شخصیت وجودی‌اش دارد و شروع به رشد می‌کند باعث می‌شود آن فرد اساساً مواضع‌اش را حق بداند، می‌خواهم آقای احمدی‌نژاد را متوجه کنم که شما یک سرمایه‌ای بودید برای انقلاب، ولی اولین ظلم را به خودت کردی، آن احمدی‌نژاد نستوه دشمن‌شکن را پشت در مجلس آوردید تا مثلاً علیه لاریجانی‌ها شعار بدهد، این احمدی‌نژاد را تا این حد پایین آوردید، این اولین ظلم به خود شماست. شما (احمدی‌نژاد) چرا آرایش سیاسی خود را به هم زدید؟ شما زمانی اینقدر بیان لطیف و عاطفی به دیگران داشته و علاقمند به کمک همه بودید، چرا یک‌مرتبه همه را حذف کردید و متمرکز بر روی دو نفر شدید؟ حتی ما را هم حذف کردید، دومین ظلم را به ماها کردید. آقای نیکزاد و بسیاری از افرادی که تا آخرین روزها در کنار آقای احمدی‌نژاد بودند و از مواضع و شخصیت‌شان دفاع می‌کردند، خودشان نیز تعجب کردند چرا با این عزیزان مشورتی نشده است، این کار قشنگ و زیبنده چنین شخصیتی نیست. من احساس می‌کنم که من فریب خوردم، حتما دوستان من هم چنین احساس می‌کنند که کنار احمدی‌نژاد خالی شده است. 

از این رو می‌گویم که ما همه فریب خوردیم، البته عذر من را نخواستند، ولی ما خودمان نرفتیم، حقوق هم نمی‌گرفتیم و فقط کمک می‌کردیم، چون ما این اقدامات خوب را در مسیر انقلاب می‌دانستیم و فکر می‌کردیم تحلیل دیگران نسبت به شخصیت آقای احمدی نژاد اشتباه است، اما الان که این حرفها را می‌زنم، نه اینکه مواضع دیگران درست است و یا نه اینکه قوه قضائیه خوب عمل می‌کند.

گروهی در قوه قضائیه با انقلاب قرائت رهبری مخالفند، اگر بهشان بگویید انقلاب را قبول دارند می‌گویند بله اما در عمل...، من معتقدم قیچی‌ای که دارد انقلاب را می‌برد، یک سرش مواضع آقای احمدی‌نژاد است، یک سرش در قوه است، این دو با هم حرکت می‌کنند. 

مواضع اخیر آقای احمدی‌نژاد را تأثیرپذیری از بقایی و مشایی می‌دانید یا مواضع خود ایشان است؟ 

اعلایی: نه، من فکر می‌کنم مواضع خود آقای احمدی‌نژاد است، البته نه اینکه بی‌تأثیر نیستند، تحلیل‌ها با هم هماهنگ هستند. عمدتاً تحلیل‌های آقای احمدی‌نژاد و مشایی هماهنگ‌تر است، چون آقای بقایی از منظر خودش می‌خواهد با ظلم مبارزه کند، از این منظر هم به او  حق می‌دهم، این مسائل را به لحاظ شخصی می‌گویم نه به لحاظ سیاسی.

*نمی‌خواهم از آقای بقایی دفاع کنم

 احتمالاً شما رأی قوه قضائیه در مورد آقای بقایی را دیده‌اید، در بخشی که مربوط به واگذاری پول‌هایی از سوی سپاه قدس به او است قید شده که با اقرار صریح ذیحساب وقت نهاد ریاست‌جمهوری آقای جزء خراسانی بوده است و دقیقاً آقای جزء خراسانی پس از بازداشت موقت آقای بقایی دستگیر شد و احتمالا این اقرارها مربوط به آن زمان است. 

اعلایی: من نمی‌خواهم از آقای بقایی دفاع کنم، اما می‌خواهم بگویم آقای بقایی از منظر خودش دارد با ظلم مبارزه می‌کند، اگر من خودم جای او بودم و چنین جسارت و شجاعتی داشتم، شاید این کار را می‌کردم، اما آقای بقایی نمی‌داند، این بقایی؛ بقایی کوچه بازار نیست، بقایی معاون رئیس‌جمهور بوده است و شخصیتی در تراز جمهوری اسلامی بوده است و لذا باید مواضعش را محتاطانه بگیرد و حفظ جمهوری اسلامی باید برایش اصل باشد، امام حفظ جمهوری اسلامی را بر نماز اصل می‌دانست، من می‌خواهم بگویم خطا اینجا اتفاق افتاده است، اینها برای اینکه به اصطلاح با ظلم مبارزه کنند، به چاهی افتادند که جمهوری اسلامی به نبرد طلبیده می‌شود. 

من راجع به آقایان مشایی و بقایی و موضوع فساد آنها نمی‌گویم چیزی نیست، بلکه می‌گویم من ندیدم، من نمی‌توانم صحبت ندیده انجام دهم. 

*موضع گیری احمدی نژاد مثل سیاسیون زمان شاه است

 آقای احمدی‌نژاد عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، اگر بخواهیم به مواضع ایشان در همین مجمع رجوع کنیم، تقریباً با سکوت همیشگی ایشان مواجه می شویم، چرا در مجمع تشخیص به ریاست آیت‌الله هاشمی شاهرودی که اتفاقاً آقای احمدی‌نژاد به ایشان علاقمند است مواضعش را مطرح نمی‌کند و چرا علاقه دارند مواضع خود را رسانه‌ای کنند؟

اعلایی: من بیان شما را اینگونه عرض کنم که آقای احمدی‌نژاد موضع‌گیری که می‌کنند مثل موضع‌گیری سیاسیون زمان شاه است.

ما زمانی که دانشجو بودیم، اگر در آشپزخانه عدس هم پخته نبود، بشقاب‌ها را به هم می‌ریختیم، در حالی که می‌خواستیم یک حرف سیاسی بزنیم و عدس بهانه بود، آقای احمدی‌نژاد یکی از پایه‌های جمهوری اسلامی بودند، رئیس قوه مجریه بودند، با همان دیدگاهی که در ابتدا خواندم و تحلیل کرده بود که عدم درستی مملکت به همین قوه مجریه برمی‌گردد. 

اینکه چرا آقای احمدی‌نژاد نامه سرگشاده می‌دهد، معنایش این است که وقتی سرگشاده نامه می‌دهید، مفهومش این است که قصدم حل مشکل نیست، بلکه افکار عمومی است. اینها تبدیل می‌شود که بشویم یک سیاستمدار معمولی، می‌شویم مثل صادق زیباکلام که نه مسئولیت اجرایی دارد، نه سمتی دارد و به همه می‌تواند فحش دهد. 

مواضع اخیر آقای احمدی‌نژاد مثل سیاسیونی است که هیچ‌گاه در دستگاه‌های اجرایی سمتی نداشته اند، لذا آزادند به هر کسی نامه دهند و هر طور می‌خواهند رفتار کنند، اولین ایراد این است که مگر ما (دولت‌های آقای احمدی‌نژاد) در قوه مجریه نبودیم و طبق تحلیل آقای احمدی‌نژاد دولت‌ها مگر تأثیرات فرهنگی و اقتصادی ندارند؟ این چه معنا دارد که رؤسای جمهور ما وقتی رئیس جمهور می‌شوند ابتدا آن شعارهای خوب را می‌دهند. وقتی دوره ریاست‌جمهوری‌شان تمام می‌شود تبدیل به اپوزیسیون می‌شوند و همه چیز را تقصیر رهبری می‌اندازند و می‌گویند 10 الی 15 درصد کشور دست ماست، اگر 15 درصد کشور دست شما است غلط کردید به ریاست‌جمهوری رفتید، شما که ابتدا چیز دیگری به مردم می‌گفتید، همه ریاست‌جمهوری‌ها بعد از آقا را عرض می‌کنم، همه آنها ابتدا می‌گفتند مشکلات را حل می‌کنیم، سپس همه تبدیل به اپوزیسیون می‌شوند.

* فکر بازگشت به قدرت یک عارضه بد سیاسی است

یک خصوصیت در شخصیت سیاستمداران ما است که یک عارضه بد سیاسی و اپیدمی است و آن اینکه همیشه به بازگشت به قدرت فکر می‌کنند و اصلاً حاضر نیستند خود را پایین ببینند. نلسون ماندلا پس از این همه سال مبارزه بعد از یکی دو دوره ریاست جمهوری، خودش می‌گوید دیگر برایم کافی است، شخص دیگری بیاید و این مسئولیت را برعهده بگیرد. این ایراد اساسی است که هیچ‌کدام از سیاستمداران ما قائل به این مسئله نیستند و همیشه سعی می‌کنند به قدرت برگردند و یا سهمی در قدرت داشته باشند. این عارضه باعث می‌شود که چنین رفتار سیاسی را داشته باشند. 

در بین نمایندگان مجلس هم چنین مسئله‌ای است که پس از یک یا چند دوره حضور در مجلس، اگر رأی نیاورند، در تشکیلاتی مثل حزب و نمایندگان ادواری را می‌سازند تا دوباره به قدرت برگردند، اگر ما این روحیه را اصلاح کنیم که آسیاب به نوبت است، توان و جوانی داشتیم، حالا باید در فضای دیگری در جمهوری اسلامی فعالیت کنم و حضوری در وزارت و وکالت نداشته باشم. اصلاً کسی این باور را ندارد.

همینطور که جلو می‌رویم، در هر عرصه انتخاباتی با گروه‌های جدید خودساخته مواجه می‌شویم، اینها همان سیاسیونی هستند که می‌خواهند به قدرت برگردند. 

فارس: علی‌رغم اینکه در ابتدای دولت نهم شاهد بودیم دیدگاه‌های آقای احمدی‌نژاد مخالف جریان آقای هاشمی و اصلاحات بود، اما نزدیک شدن به این دو جریان را توسط آقایان مشایی و بقایی شاهد هستیم، نظر شما در این مورد چیست؟

اعلایی: اگر چنین اتفاقی رخ دهد، خیلی مواضع بدتری را خواهید دید «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأیٰ أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ »اگر این مواضع اصلاح نشود و به خودمان توجه نکنیم و خود را مسئول جریانات اتفاق‌افتاده ندانیم، به جلو برویم اتفاقات بدتری می‌افتد، اینکه خود را عاقل بدانیم و همه را باطل بدانیم، تازه اول ماجرا است. 

*هاشمی نامه‌های اعتراضی مردم از کرباسچی را به خودش می‌داد

شما صحبت از سلامت آقای بقایی و مشایی کردید، در حالی که فردی چون مهدی جهانگیری که چندی پیش بازداشت شده بود، در همین دولت نهم و دهم توانست دست به اقدامات زیادی بزند که با کمک آن دو نفر بود.

اعلایی: منش مدیریتی افراد متفاوت است. خود من همان موقع به این منش نقد داشتم، در زمان آقای هاشمی رفسنجانی هم همین‌طور. یادم است که در دوره ایشان هر نامه‌ای علیه کرباسچی می‌آمد، برای خود کرباسچی می‌فرستاد. 

بالاخره مردم پناه آورده بودند که شما (هاشمی رفسنجانی) رسیدگی کنید نه اینکه برای خود همان فرد بفرستید، این فرستادن بدون پرس وجو از آقای کرباسچی بود. اساساً منش مدیریت برخی این است که باعث می‌شود افرادی با روحیه آرسن لوپن از این فرصت استفاده می‌کنند، این مفهومش این نیست که آن مدیر فاسد است. نه، دلایل مختلف مدیریتی دارد و شاید روش‌شان این است که باید به کسی که سرمایه و هوش دارد، میدان دهند. مفهومش این نیست که آن فرد فاسد بوده و از درونش مهدی جهانگیری بیرون آمده است. 

من از آقای بقایی و مشایی چیزی ندیدم. آقای مشایی همین روش باز را با هنرمندان نیز داشت، لذا نمی‌توانیم بگوییم حتماً این فرد، فسادی داشته است، بلکه اعتقادش این است که باید با هنرمند مدارا کنیم. 

آیا فیلم‌های فساد آقای بقایی را که توسط قوه قضائیه منتشر شده است را دیده‌اید؟ 

اعلایی: نه، من ندیده‌ام، چون اطلاعاتم ناقص است در مورد آن نمی‌توانم اظهارنظر کنم، اما می‌دانم در این قضیه به آقایان (مشایی و بقایی) ظلم زیادی کردند. 

 

به نظر می‌رسد در نیروهای اولیه گفتمان سوم تیر در سال 84 نامی از آقای بقایی دیده نمی‌شود، چه اتفاقاتی افتاد که این فرد تا به این حد به آقای احمدی‌نژاد نزدیک شد و توانست مناصب مهمی را در دولت نهم و دهم داشته باشد؟ 

اعلایی: آقای بقایی از مدیران آقای مشایی بودند. در شهرداری هم در کنار ایشان بود. آقای مشایی از همان سال آخر شهرداری دیدگاه‌های خود را مطرح کرد. ایشان بسیار خوش‌فکر هستند. دیدگاه‌های او با دیدگاه‌های آقای احمدی‌نژاد جفت و جور شدند، لذا ارتباط این دو بزرگوار با هم عاطفی و برقرار شد. اعتماد آقای احمدی نژاد به آقای مشایی بیش از دیگران بود. این اعتماد هر چه در دولت جلوتر رفتند بیشتر شد. وقتی اعتماد بیشتر شد هماهنگی برای انتصابات بیشتر شد. 

من از زمان آقای هاشمی رفسنجانی سیستمی را در نهاد ریاست‌جمهوری ایجاد کردم تحت عنوان «سامانه مدیران ارشد» که تمام مدیران عالی‌رتبه از استانداران و رؤسای سازمان‌ها و سفرا، سازوکاری داشت که اطلاعات آنها طی فرمتی جمع‌آوری شود و اگر رئیس‌جمهور فردی را در پستی خواست منصوب کند، خودش بتواند از این سیستم انتخاب کند که متأسفانه از همان زمان آقای هاشمی یک مورد هم کسی به آن مخزن رجوع نمی‌کند. 

 الان بر خلاف سال 84 احمدی‌نژاد میانه‌ای با بدنه حزب‌اللهی جامعه ندارد. تحلیلی شما از این موضوع چیست؟

اعلایی: اتفاق نامیمونی افتاده است، بدنه طرفدار آقای احمدی‌نژاد بچه‌های حزب‌اللهی بودند، بعضی از این بچه‌ها اعتقادات قوی دارند و به محض اینکه تغییر را دیدند جدا شدند، اما بعضی متأسفانه چون تحلیل‌های ضعیفی داشتند، از این طرف مسئله‌دار شدند و حتی در مقابل رهبری نیز گارد گرفتند. 

یک موضوع پیش آمد و من با یکی از افراد که هنوز با آقای احمدی‌نژاد ارتباط دارد تماس گرفتم و به آنها گفتم که آقای احمدی‌نژاد صحبتی کرده‌اند که می‌گویند هر کس در هر مقامی در جمهوری اسلامی که مردم نمی‌خواهندش باید کنار برود، خب سؤال می‌کنم این راجع به چه کسی است؟ راجع به آقای لاریجانی مجلس است؟ که ایشان رأی مردم را دارد و طبق قانون انتخاب شده است. راجع به آقای روحانی است؟ که ایشان هم انتخاب شده از سوی مردم است. آقای آملی لاریجانی هم از سوی رهبری طبق قانون انتخاب شده است. می‌ماند رهبری، و این مخاطب شما در این بیان چه کسی است؟ 

نکته دیگر اینکه چهار نفر اگر دفتر شما جمع می‌شوند نشان آن است که مردم شما را می‌خواهند، انتخابات این موضوع را نشان می‌دهد. هر آدم سیاسی که نظر مخالف دارد اشکالی ندارد صبر کند و بایستد تا در انتخابات شرکت کند. آقای روحانی توسط مردم انتخاب شد، یعنی همین مردم دیگران را نپسندیدند، اگر قرار باشد بگویم مردم طرفدار من هستند، باید صندوق رأی این را نشان دهد. 

*مدیریت رهبری توانست کمک کند تا دولت احمدی نژاد  به آخر برسد

این نظر آقای احمدی‌نژاد که طی آن خواستار ابطال ریاست‌جمهوری در سال 96 شد در اواخر دوره آقای احمدی‌نژاد نیز همین اتفاق را رقبای ایشان دنبال کردند. مدیریت رهبری توانست کمک کند تا ایشان سالم از این گذر رد شوند و دولت خود را به آخر برساند. چگونه می‌شود که انسان بیاید و این نظر را تکرار کند؟ شما (احمدی‌نژاد) هم دارید همین کار می‌کنید. آنها که از شما دفاع کردند و نگذاشتند آن اتفاق برای شما بیفتد، می‌بینند که شما نیز همین مواضع را گرفته‌اید. شما چند سال صبر می‌کردید و بعد می‌آمدید در انتخابات شرکت می‌کردید. جمهوری اسلامی را اگر کسی طرفدارش است، باید در همه ابعادش بخواهد. 

این را می‌خواهم بگویم که رد کردن مواضع احمدی نژاد صحت مواضع دیگران نیست. آقایان همه کمک کردند که احمدی‌نژاد به اینجا برسد، اصلاً این را می‌خواستند و دنبال همین موضوع بودند که بگویند دیدید ما راست می‌گفتیم، در حالی که اینطور نبود، آقای احمدی‌نژاد این مواضع را نداشت، اصلاً جریانی به نام جریان انحرافی وجود نداشت، بلکه آن را ساختند تا جریان احمدی‌نژاد را بزنند و به شدت آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها با این رویه موافق بودند و ما رفتیم در این زمین بازی کردیم. 

اما در سال‌های آخر دولت دهم حتی در شهرستان‌ها اگر مدیری خلاف مواضع آقای مشایی اظهارنظری می‌کرد اخراج می‌شد. 

اعلایی: بله من قبول دارم، این را رد نمی‌کنم، اما می‌گویم این یک جریان نیست، بلکه در ظاهر وابستگی یک رئیس‌جمهور به آقای مشایی بود، این رابطه بین دو شخص است و نمی‌توان نام جریان بر آن گذاشت. در حالی که آقای مشایی تنها یک نفر بود و این طرف و آن طرف سخنرانی می‌کرد. شاید خیلی از مواضعش هم غلط بود، اما جریان فکری نبود و اتفاقی هم رخ نداده بود که ایشان بگوید طرفدارانی هم پیدا کرده است، منتهی از همان دولت نهم می‌خواستند رئیس‌جمهور را بزنند، متأسفانه سراغ آقای مشایی رفتند. 

یک بحثی در مجلس قبل مطرح بود که آقای مشایی 90 سفر خارجی رفته است که حتی وزارت امور خارجه نیز در جریان آن نبوده است، آیا چنین مسئله‌ای صحت دارد؟ 

اعلایی: در زمان من چنین اتفاقی نیفتاد، من یک سال مدیر تشریفات بودم، اصلاً از این مسائل ندیدم. این مسئله را داریم که رئیس‌جمهور پیام‌هایی می‌فرستد و افرادی را برای ارسال پیام تعیین می‌کند، شاید از این اتفاق‌ها افتاده باشد، اما از اینکه آقای مشایی مستقلاً رفته باشد خبر ندارم. 

آنقدر کار کردن در تشریفات برای ما سخت بود، چون آقای احمدی‌نژاد یک نفر اضافی را اجازه نمی‌داد بیاید، حتی از فرودگاه برمی‌گرداند.

فارس: اصلاح‌طلبان مدعی هستند در سفر آخر آقای احمدی‌نژاد به سازمان ملل 200 نفر ایشان را همراهی می‌کردند، نظر شما در این باره چیست؟

اعلایی: اولاً در این سفر من نبودم، اما اینگونه هم نبوده است. علتش این است که سفر در سطح رئیس‌جمهور چیزی حدود 45 نفر حداقل نیروی حفاظتی می‌رود، 10 الی 15 نفر خبرنگار معمولاً برده می‌شد، در زمان من 7 الی 8 نفر هم مقامات می‌رفتند، من به شما می‌گویم در زمان آقای هاشمی رفسنجانی سفر به چین و سنگال بالای 250 نفر آدم رفت، من مسئول تشریفات این سفرها بودم، با تمام فامیل‌ها و خانواده، البته در ابتدای دوران آقای خاتمی این تعداد کمتر بود، اما در اواخر به همین درد دچار شد.

در مورد اینکه خانواده همراه ایشان بوده، پس از چند سال ریاست‌جمهوری، حال در یک سفر خانمش را هم با خود برده است. در یک سفر که همسر ایشان به مالزی آمده بودند، برخلاف سفر دیگران، مانند یک مقام دارای برنامه بود و بازدیدهایی از مراکز مخصوص بانوان و خیریه داشت و تفریحی و رها نبودند. 

 شاید این تفکر اشتباه باشد که همه مسائل این روزهای آقای احمدی‌نژاد مربوط به بازی کردن در پازل آقای هاشمی و جریان اصلاحات است، اولین نفری که به صورت مستقیم با انتصاب آقای مشایی در دولت دهم مقابله کرد، مقام معظم رهبری بود، مرداد 88 رهبری نامه‌ای نوشتند به آقای احمدی‌نژاد که ایشان را معاون اول نگذارید، این صراحت در بیان شاید قبل از این وجود نداشت. 

اعلایی: مطلب رهبر معظم انقلاب را ملاحظه کنید. ایشان در بیاناتشان هیچ‌گاه راجع به آقای مشایی حتی در این نامه وارد مواضع و رد کردن شخصیت ایشان نشدند و یک جمله کوتاه گفتند و فرمودند که انتخاب ایشان به عنوان معاون اولی به مصلحت شما و دوستدارانتان نیست. آقا دارد هشدار می‌دهد که بر روی این فرد سماجت نکن، شما اگر این فرد را انتخاب کنید، بین خودت و دیگران جدایی ایجاد می‌شود. آقا نمی‌گوید که رد است یا قبول است. 

اگر یادتان باشد، زمانی که آقای احمدی‌نژاد مشایی را به عنوان رئیس دفتر انتخاب کرد، آقا در سخنرانی بعدی‌شان به آقای احمدی‌نژاد گفتند که اگر گفتیم کسی در این مسئولیت نباشد، معنایش این نیست که از ایشان استفاده نشود. ایشان آیه قرآن را تلاوت می‌کنند «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا» دشمنی کسی شما را وادار نکند که از عدالت خارج شوید.

*مشایی خوبی‌ و بدی‌هایی دارد

آن کسی که این جریان را بزرگ کرد دشمن بود و ما رفتیم در آن زمین بازی کردیم. در انتهای دولت دهم هم گفتم اینکه می‌گویند جریان انحرافی اصلا چنین چیزی وجود ندارد. آقای مشایی یک مدیر مثل خیلی از مدیرها، یک خوبی‌ و یک بدی‌هایی دارد. نقد منطقی داشته باشیم یک مسئله‌ای را خودمان بزرگ نکنیم و بعد از آن بترسیم. همین الان هم به نظرم می‌رسد اینکه برویم و اثبات کنیم این‌ها فاسد هستند، جهت‌گیری مناسبی نیست و به ضرر ما است. دستگاه قضایی به هر حال این روندی را که می‌خواهد دنبال می‌کند ما نباید به دنبال اثبات این موضوع برویم. اینکه بخواهیم این کارها را انجام دهیم به ضرر انقلاب است. 

جریان رسانه‌ای چون نقش تربیتی برای جامعه دارد، خیلی باید آن چه خروجی‌شان است را مراقبت کنند زیرا عین منبر می‌ماند. اساساً‌ باید به سمتی برویم که این مقامات را به آغوش انقلاب برگردانیم نه اینکه برویم و چیزی از آنها پیدا کنیم و آنها را دفع کنیم و پس از مدتی دیگر کسی باقی نمی‌ماند و نوبت خود ما هم می‌رسد. 

آقای احمدی‌نژاد به خصوص در سال‌های اول ریاست جمهوری خود نسبت به اینکه اسرافی در سفرها نباشد بسیار سخت می‌گرفت، در غذا خوردن نیز بسیار کم مصرف بودند و سوخت هسته‌ای داشتند. در هر جایی سفره رنگین می‌دیدند نمی‌نشستند. در سفری استانی که میزبان ما یک پادگان ارتش بود، وقتی مشاهده کردند که آشپزهای آن پادگان برنج‌ها را کمی رنگی کرده بودند و در چند نوع کشیده بودند، به ناگهان من را صدا کردند و من نیز از ترسم دستان خود را بالا بردم.

در جایی که اگر بطری آب معدنی نبود که همگان بتوانند از آن استفاده کنند محال بود از بطری آب بخورند و باید برای ایشان مثل بقیه پارچ آب می‌گذاشتیم. در سفر مشهد آقای رحیمی گویا کمی ریخت و پاش کرده بود خبر به آقای احمدی‌نژاد رسید و فاکتوری برای ایشان فرستادند (البته این مسئله را شنیده‌ام) که گویا زیر نامه نوشته‌اند مقام دستوردهنده هزینه را خودش پرداخت کند.