به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، یک پایگاه تحلیلی روس با نام « مرکز مطالعات بحران »   با انتشار مطلبی به بررسی اهداف حضور نظامی آمریکا در منطقه و آینده افغانستان پرداخت و تأکید کرد: هدف اصلی واشنگتن از تداوم حضور در منطقه به دست آوردن موقعیت استراتژیک برای کنترل ذخایر هیدروکربن آسیای مرکزی و حوزه خزر می باشد.

« وارلی سامونین» کارشناس مسائل سیاسی و نویسنده این مطلب با اشاره به بحث خروج نیروهای آمریکا و ناتو از افغانستان احتمال ایجاد پایگاه ها و مراکز پشتیبانی غربی در برخی از کشورهای منطقه را بعید ندانست.

در این مطلب همچنین آمده است در مورد آینده افغانستان در میان کارشناسان آگاه تقریبا دیدگاه های خوش بینانه ای به نظر نمی رسد زیرا خوش بینانه ترین دیدگاه ها به احتمال کنار آمدن رژیم فعلی افغانستان با طالبان برای مدیریت این کشور برمی گردند.

اما بیشتر تحلیلگران در اختیار قرار گرفتن قدرت توسط طالبان در بیشتر مناطق و بخصوص مناطق جنوبی و شرقی افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ را بعید نمی دانند.

آنان همچنین بر این باورند که چنانچه نیروهای مسلح افغانستان همکاری با طالبان را شروع کنند، بیشتر قلمرو این کشور تحت کنترل این گروه قرار خواهد گرفت.

در ادامه این مطلب آمده است: ایجاد گروه بزرگ مسلح (حدود ۱۰۰۰ نفر) در ماه های ژانویه سال گذشته تا فوریه سال جاری میلادی در « بدخشان» نشان داد که در صورت لزوم، طالبان می توانند به طور سریع  اقدام به سازماندهی گروه های بزرگ کنند.

هر چند به صورت عمده بدخشان افغانستان منطقه پشتون نشین نمی باشد ولی باز هم در ترکیب این گروه طالبان نه تنها پشتون ها (افغان ها) و پاکستانی ها بلکه نمایندگان اقوام ساکن مناطق شمالی افغانستان نیز (ازبک ها، تاجیک ها، ترکمن ها، بداخشی ها و غیره) حضور دارند.

بدون شک در صورت خروج کامل نیروهای بین المللی، تعداد گروه های مشابه « وردوج» در « نورستان» و همچنین مناطق جنوبی افغانستان نظیر هلمند، قندهار، زابل، ننگرهار و غیره چندین برابر افزایش یافته و در نهایت با هم متحد شده و اقدام به اشغال کابل خواهند کرد.

در این مطلب خاطر نشان شده است: البته باید در نظر گرفت که طالبان فعلی با طالبان اوایل دهه ۹۰ قرن گذشته متفاوت می باشند و رهبری طالبان نه تنها تجربه قابل توجهی در زمینه مبارزه علیه نیروهای ائتلاف خارجی اندوخته و در مناطق تحت کنترل خود دارای نفوذ می باشد بلکه پشتیبانی برخی از سلاطین خلیج فارس (بویژه قطر و عربستان سعودی که از طالبان همواره حمایت های مالی به عمل می آورند) و دولت پاکستان از طریق « آی اس آی» را با خود دارد.

در هر صورت با خروج ائتلاف بین المللی، طالبان خود را به گونه ای پیروز این جنگ برخواهند شمرد زیرا این ایساف است که می رود و طالبانند که می مانند.

این در حالی است که کارشناسان تردید دارند که حضور گروه مشاورین و تعداد نه چندان بالای نیروهای ویژه و هواپیما های موجود در پایگاه های آمریکا قادر به متوقف کردن طالبان بوده چرا که امید بستن آن ها به نیروهای مسلح افغانستان تا حدودی غیرواقعی به نظر می رسد.

این کارشناس برجسته روس نوشته است: غصب قدرت توسط طالبان به معنای پوچ شدن همه تلاش های ائتلاف بین المللی در ۱۲ سال اخیر در افغانستان و انجام هزینه های بزرگ مالی و مادی برای تقویت رژیم موجود خواهد بود.

همان گونه که تاریخ نشان می دهد در افغانستان در چنین مراحلی بلافاصله رویارویی گروه ها با هدف از بین بردن کامل طرف ضعیف اتفاق می افتد.

به احتمال زیاد، طرف برنده طالبان خواهند بود که در نتیجه بسیاری از مقامات فاسد دولت « کرزی» به تدریج به آمریکا، اروپا، ترکیه، کشورهای خلیج فارس و یا حتی پاکستان پناه خواهند برد و قربانی آن هایی خواهند بود که در افغانستان می مانند.

نکته بعدی اینکه  اولویت های سیاست خارجی افغانستان می تواند دستخوش تغییر شده و طالبان با کشورهای که با آن ها می جنگیدند، به نوعی روابط دوستانه برقرار کنند.

در بخش دیگری از این مطلب آمده است: طالبان به دلایل اقتصادی با تعدادی از کشورها مناسبات بی طرفانه و مثبت ایجاد خواهند کرد و پاکستان، ایران، چین، کشورهای آسیای مرکزی و احتمالا روسیه از جمله این کشورها خواهند بود.

البته تماس طالبان با این کشورها محتاطانه و دارای سقفی مشخص خواهد بود.

به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان به طور قابل ملاحظه ای جانب داران خود در پاکستان را تقویت خواهد کرد.

در ادامه این مطلب به بحث تقسیم مجدد دارایی های افغانستان از سوی طالبان، نگاه تیره به موضوع مواد مخدر و آینده حضور سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه پرداخته شده است.

نویسنده مطلب معتقد است که افغانستان از نظر ژئوپلیتیکی و استراتژیکی برای قدرت های جهانی و منطقه ای از اهمیت بالایی برخوردار بوده و آمریکا دقیقا نه به منظور مبارزه با « اسامه بن لادن» (نیمه اسطوره پناه برده در مناطق تحت کنترل طالبان) بلکه به خاطر تأمین حضور نظامی خود در منطقه وارد افغانستان شده بود.

هدف اصلی واشنگتن به دست آوردن موقعیت استراتژیک برای کنترل ذخایر هیدروکربن حوزه خزر و خلیج فارس می باشد.

به این دلیل است که خروج کامل و هم زمان نظامیان آمریکا از افغانستان غیرقابل قبول دانسته می شود.

در ادامه آمده است: امروزه در افغانستان شبکه گسترده پایگاه های آمریکا ایجاد شده و برخی از کارشناسان بر استقرار سیستم های دفاع ضد موشکی در این پایگاه ها به منظور اهداف نه تنها منطقه ای بلکه استراتژیک (بخصوص در رابطه با روسیه و چین) اشاره می کنند.

تصمیم نهایی در مورد همکاری های نظامی آمریکا با افغانستان و تعداد نیروهای آمریکایی در این کشور از راه انعقاد توافق نامه تکمیلی گرفته خواهد شد که برای ماه نوامبر سال ۲۰۱۳ در نظر گرفته شده است.

این پایگاه تحلیلی نوشته است: در رسانه های غربی دیگر نه در خصوص خروج نیروهای نظامی از افغانستان بلکه در مورد جابجایی آن ها سخن گفته می شود.

در روند این جابجایی احتمال ایجاد پایگاه ها و مراکز پشتیبانی در تاجیکستان و ازبکستان و تمدید حضور پایگاه هوایی « ماناس» آمریکا در قرقیزستان بعید دانسته نمی شود.

در صورت بروز تهدید جدی از سوی طالبان علیه منافع واشنگتن، افزایش تعداد نظامیان آمریکایی در افغانستان به هر میزانی که « کاخ سفید» بخواهد، بعید نخواهد بود.

نویسنده این مطلب با توجه به حضور نظامی بیش از یک دهه آمریکا در منطقه اینگونه نتیجه گیری کرده است: با این حال، وضع کشورهای آسیای مرکزی نه تنها تثبیت نشده است بلکه در مسیری قرار گرفته است که وخیم تر از گذشته خواهد شد چرا که بازیگران اصلی منطقه در آینده نزدیک منافع کاملا مخالف هم را دنبال می کنند که در این راستا شعار مبارزه با تروریسم تنها پوششی است.