سیاست بین الملل بازی منافع است. بازی بازیگران دولتی که با وجود پیشرفت های اقتصادی، علمی و ظهور ابرشرکت های فراملی، بازهم این دولت ها هستند که سازو کار بازی در دنیای آنارشیک را مشخص می کنند. توتال، مایکروسافت، گوگل، بانک ها و شرکت های نفتی چند ملیتی و... شاید منافع شان در سرمایه گذاری در یکی از کشورهای خاورمیانه باشد اما این منافع دولت آمریکا یا شرکای اروپایی است که مشخص می سازد این واحدهای اقتصادی می توانند در آن کشورها سرمایه گذاری کنند.

در مکتب واقع گرایی، کشوری چون ایران که با وقوع انقلاب اسلامی خواهان تغییر وضع موجود در روابط بین الملل و برهم زدن عناصر زور مآبانه است، عنصری نامطلوب توسط بازیگران قدرتمند خواهان وضع موجود تلقی می شود و در این زمینه در مناطقی که تضاد منافع ایجاد می شود، کار به درگیری و فشار کشیده می شود. این اوضاعی است که چهار دهه بر روابط ایران و کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی حاکم است ولی ایران توانسته با مقاومت، ایستادگی، افزایش ظرفیت های قدرت در ابعاد منطقه ای، دفاعی و سیاسی، روح ظالمانه حاکم بر سیاست بین الملل را به چالش بکشد.

هرچند در چند دهه اخیر، نحله ای فکری در داخل ایران را خروج از چالش ها را عادی سازی روابط با غرب و رفع نگرانی های این منطقه می داند، اما به تناوب به اثبات رسیده، تنها راه خروج از این شرایط، تمکین به همان سیاست هایی است که انقلاب اسلامی ایران برای از بین بردن آنها شکل گرفت. از ماههای نخست انقلاب تا به امروز، بارها مذاکراتی با اروپا و آمریکا چه به صورت علنی و چه به صورت غیرعلنی، صورت گرفته ولی در نهایت آنچه مشخص شده، سیاست راهبردی غرب در کشیدن ترمز ایران برای افزایش قدرت و پرستیژ منطقه ای و بین المللی بوده است.

با وجود چنین پیش زمینه ای در ماهیت روابط غرب و ایران، تهران برای نشان دادن قدرت نرم خود در دیپلماسی و خروج از بحران هسته ای، مذاکرات را در دستور کار قرار داد و در نهایت برجامی حاصل گشت که اینک با ذهنیت های مقامات غربی و ایرانی از آن تفاوت ها و فاصله زیادی دارند.

برجام از سوی غرب به عنوان سکوی پرتابی محسوب شد تا علاوه بر محدودسازی توان هسته ای تهران، همچون قلابی برای موضوعات متنوع هویت بخش و قدرت بخش جمهوری اسلامی به کار گرفته شود. امری که در ایران با فرمول مذاکره تنها در موضوع هسته ای تا حدودی خنثی شد اما تمایلاتی نیز در دولت و وزارت خارجه وجود داشت تا برجام های دیگری نیز در روابط با غرب شکل گیرد.

با خروج اوباما از کاخ سفید، دونالد ترامپ، راهبرد کلان غرب را در قبال ایران به صورت علنی تری اعلام کرده و حتی برهم زدن برجام را به بهانه های واهی پیشنهاد داده است. برجام تنها در صورتی پابرجا خواهد ماند که سایر توانمندی های کشور نیز محدود شوند. در این بین کشورهای اروپایی خواهان سیاست پله به پله هستند و با هر محدودیتی با فاصله زمانی کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت تری به دنبال محدودیت جدید در قبال امتیازات و وعده های جدیدتری هستند. در همین حال اتحادیه اروپا با وجود اعلام ترامپ برای لغو برجام، خواهان حفظ آن و شروع فشار برای عناصر دیگر قدرت تهران از جمله موشکی و نفوذ منطقه ای هستند.

با عبور از واکنش های کشورهای قدرتمند اروپایی، رهبران اتحادیه اروپا در نشستی که روز پنج‌شنبه (۱۹ اکتبر) در بروکسل برگزار شد، در رابطه با مواضع آمریکا در قبال برجام و سیاست بحران ‌زای این کشور، مجددا بر تعهد کامل! خود بر توافق هسته‌ای با ایران تاکید کردند.
در این نشست رهبران آلمان، انگلیس و فرانسه خواستار افزایش فشار به ایران پیرامون برنامه موشکی و فعالیت‌ های منطقه ‌ای شده‌ اند. این دقیقا نسخه اروپایی در هماهنگی با آمریکا در حفظ برجام است. به نظر می رسد عدم توجه دولت ایران به نقض های متعدد برجام در دو سال اخیر، غرب را به این یقین رسانده که تهران حاضر است به هر قیمتی برجام را حفظ کند، در نتیجه با گروکشی از آن می توان به خواست های نامشروع دیگر خود در قبال ایران در زمینه های دفاعی و منطقه ای دست یافت.

محمدجواد ظریف در اظهارنظری در برنامه نگاه یک شبکه یک صدا و سیما، اظهارنظر بسیار خطرناکی در رابطه با مذاکرات منطقه ای یا موشکی کرد. وی عنوان داشت ما حاضریم در این مسائل با غرب بحث! کنیم. هرچند وی بحث را با این مضمون اعلام داشت که تهران با گفتگو و مباحثه با غرب در مسائل موشکی و دفاعی قصد اقناع کردن آن را دارد و قرار نیست تهران از مواضع خود عقب نشینی کند اما تجربه ثابت کرده در بحث هسته ای نیز علی رغم تایید صلح آمیز بودن آن در سال 1382 توسط محمدالبرادعی، مدیرکل وقت آژانس، این کشورهای اروپایی در هماهنگی با آمریکا بودند که شورای حکام را مجاب به تصویب 8 قطعنامه علیه کشور کردند و در نهایت یک موضوع ساده به بحرانی 13 ساله و البته همچنان ادامه دار تبدیل شد.

نسخه اروپایی برای حفظ برجام به همان اندازه خطرناک است که ترامپ از خروج و شروع تحریم های جدید سخن گفته است. این فشارها همزمان با افزایش قدرت منطقه ای پیام آشکاری دارد که غرب تحمل افزایش نفوذ تهران در منطقه را ندارد. اقتدار ایران در منطقه به حدی بالا رفته که می تواند بحران ها را پیش از شروع کنترل و از بین ببرد.

حضور مقامات نظامی ایران در سوریه، عراق، لبنان و رایزنی در سطوح بالا، در کنار افزایش توانمندی دفاعی و موشکی، باعث تسریع هماهنگی اروپا و آمریکا برای به ثمرنشاندن راهبردهای خود شده است. باید اذعان کرد بر خلاف خوشبینی های عده ای در داخل در توسل جستن به اروپا، در ماه های آینده، شیب تند فشار، تطمیع، تهدید و تحریم بسیار تندتر خواهد شد و در صورت افتادن در دام حفظ برجام به هر قیمتی، خروج از آن بسیار هزینه ساز خواهد شد.