پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی دزفولی- ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران و وزیر خارجه دولت موقت سرانجام پس از ماه ها بیماری و رنج سرطان در ترکیه درگذشت.

یزدی از سابقه داران فعالیت سیاسی در ایران از دهه 30 بود و گفته ها و ناگفته های فراوانی داشت. اما چیزی که در مورد مرحوم یزدی برایم جالب است اینکه تجربه سیاسی بالایی داشت و همین تجربه سیاسی به کمک او و نهضت آزادی ایران از سال 73 تا امروز آمده بود. 

سال 90 در اوج فضای خاص بعد از سال 88 و فراز و نشیب هایی که طی شده بود برای اولین بار صریحا گفت باید با رهبری انقلاب مذاکره کرد و در چارچوب اپوزیسیون نظام تعریف نشد. به صراحت از اقدام خاتمی در در رای دادن اسفندماه 1390 حمایت کرد و آن را کار عاقلانه ای دانست.

توهینی به نظام نمی کرد و صرفا نقد سیاسی و دیدگاه خودش و گروه مطلوبش را مطرح می کرد.

ابراهیم یزدی و نهضت آزادی مخالف و منتقد جمهوری اسلامی ایران بودند و هستند، اما جز منتقدین نجیب محسوب می شوند که در چارچوب نظام فعالیت کردند و نه دست به اسلحه بردند و نه تلاش کردند که نظام را بر اندازند. نقد کردند و در کنار نقدهایشان هم راه مد نظرشان را هم نشان دادند.

با ابراهیم یزدی موافق باشیم یا نباشیم، اما این رعایت نجیب و منصف بودن نکته کمی نیست. بارها برای مصاحبه تصویری گرفتن در سال 93 و 94 به منزلش رفته بودم و مفصل صحبت کرده بودیم. اما توهینی به انقلاب و امام و رهبری از او ندیده بودم و هرچه بود نقد منصفانه و ارائه راهکار برای آینده ایران بود.

به هر حال ابراهیم یزدی به عنوان یکی از سابقون انقلاب هم رفت و این ما هستیم و آینده ای که پیش روی ماست و انقلابی که به راه خود ادامه می دهد.

***

جلیل محبی- نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کرده‌اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را - نعوذبالله - تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می‌گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.(صحیفه امام جلد 21 صفحه 482)

به بهانه وفات آقای دکتر ابراهیم یزدی جستجویی کردم. مشهورترین حرفهای امام ره همین جملات فوق است. اعضای نهضت آزادی از منظر فردی انسانهایی متدین اند حتی اهل تهجد و عبادت. وصیت نامه مرحوم بازرگان نشان از همین دارد. کسی که ناآگاه باشد و این وصیت نامه را بخواند فکر می کند این وصیت نامه یکی از عرفاست. آنچه گمراهی این افراد محسوب می شود همین عدم درک فقه، فقاهت و اصول و متد درک دین و احکام و قوانین آن است که امام در بالا به آن اشاره کرده است. انقلاب اسلامی یک نقطه است: اداره جامعه بر اساس متد فقهی اصولیین و کسی که به همان نتایج با متدی غیر از متد فقهی برسد گمراه و کسی که با متد فقهی اصولی اشتباه کند کماکان در مسیر هدایت است. این فهم از اداره جامعه در عین سادگی ناشناخته است. حقوقدانان ما براین باورند که تکیه بر فقه تکیه برکهنگی و سنتهای قدیم است. درحالی که اصول مستحکم فقهی اصولی عقلی اند که قبل از نقل با محک عقل ثابت می شوند و عملی که امروز در دنیا با عناوینی مثل اثبات گرایی، ابطال گرایی یا عناوین کلی تر مثل تجربه گرایی بشر را به مسلخ آزمایشگاه جامعه برده و نه از خانواده بستری باقی گذاشته نه از فرد و نه از جامعه متخلق، چیزی جز جهل بشری نیست.

عدم درک اصول فقاهت منجر به گمراهی مرکب می شود و فرد را به جایی میرساند که فکر می کند که میداند و در جهل مرکب است: الذین یحسبون انهم یحسنون صنعا...

از این روست که افراد متدین در کلام امام خمینی گمراه و گمراه کننده نامیده می شوند...