پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- عبدالمطهر محمدخانی- استقلال به قول رهبر حکیم انقلاب «آزادی در مقیاس یک ملت» است، یعنی اگر آزادی مشروع یک فرد در جامعه را بخواهیم به یک ملت در جامعه جهانی با نظام بین الملل تعمیم دهیم، استقلال یک ملت عنوان می‌گیرد.

باز هم طبق بیان رهبری استقلال یک ملت بر سه بخش استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استوار است که استقلال سیاسی بر استقلال اقتصادی و استقلال اقتصادی بر استقلال فرهنگی اولویت تحقق زمانی دارد.

در دهه چهارم انقلاب اسلامی می‌توان ادعا کرد که در حوزه استقلال سیاسی موفق بوده‌ایم و می‌توان گفت که گام اول را تقریباً با قدرت برداشته و به استقلال سیاسی دست پیدا کرده‌ایم.

نبود استقلال سیاسی پیش از انقلاب بخصوص در دوره پهلوی‌ها برای ملت ایران نتایج و خاطرات تلخی را به بار آورد. شاهانی که توسط انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها انتخاب و تصمیمات شان را نیز از آنها دریافت می‌کردند. یک نمونه بسیار رقت‌بار برای ملت مسلمان ایران، جنگ اعراب و رژیم اشغالگر  قدس و طرفداری رژیم ایران از دولت غاصب صهیونیستی است. جدا شدن استان بحرین از ایران و برخورد سخیف پهلوی دوم با این موضوع و اقدام مجلس دست نشانده‌اش یکی دیگر از این نمونه‌هاست. 

این در حالی است که‌ با بررسی تحولات منطقه و جهان در دهه اخیر می‌توان این ارزیابی را داشت که ایران از حیث شاخص استقلال سیاسی جزو 10 کشور اول دنیاست زیرا ایران از معدود کشورهایی است که مطلقاً کشور دیگری در تصمیم گیری سیاسی آن تأثیرگذار نیست. شاید پنج کشور دارای حق وتو و کشور آلمان که اتفاقاً در برابر ایران به مذاکرات هسته‌ای پرداختند، از جمله معدود کشورهایی هستند که می‌توان آنها را واجد شرایط استقلال کامل سیاسی دانست. در مورد منطقه غرب آسیا که با قطعیت بالاتری می‌توان گفت ایران تنها کشوری است که سیاست و برنامه‌هایش را خود در پایتختش تعیین می‌کند. کشورهایی مانند عربستان و ترکیه به عنوان رقبای منطقه‌ای نیز این میزان از استقلال سیاسی ایران را ندارند تا بتوانند کاملاً براساس منافع سیاسی خود تصمیم‌گیری کنند و فشار قدرت‌های بزرگ آنها را وادار به انجام مأموریت‌هایی در منطقه می‌کند که به روشنی نه تنها ارتباطی با منافع ملی کشورشان ندارد بلکه گاهی در جهت عکس آن نیز بوده است. یک نمونه بسیار روشن آن اقدام دولت عربستان در افزایش فروش نفت برای کاهش قیمت جهانی آن بود.

در حقیقت عربستان با فشار آمریکا تصمیمی گرفت که به وضوح با منافع اقتصادی کشورش در تضاد بود.

در یکی از رسانه‌های خارجی خواندم که بعد از فوت امام خمینی‌(ره)، برای اولین بعد از دهه‌ها در ایران بود که تکلیف حکومت در  تهران مشخص شد. تلاش مستقل ایران برای شکل‌دهی به نظم جدید منطقه‌ای یکی دیگر از موارد روشن در تأیید ادعای استقلال سیاسی کشورمان است.

اما واقع‌بینانه باید گفت که استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور هنوز محقق نشده است و مسیر سختی برای تأمین آن در پیش رو داریم.

یک نشانه برای عدم تحقق این استقلال اقتصادی اثرگذاری بیش از حد تحریم‌ها و فشار دشمنان ملت ایران از طریق این محاصره اقتصادی است. اگر موفق شده بودیم به استقلال اقتصادی هم دست پیدا کنیم، تحریم‌ها نباید این قدر فرآیند تصمیم‌گیری در کشور را تحت تأثیر قرار می‌داد.

یعنی استقلال سیاسی باید بتواند مقدمات استقلال اقتصادی کشور را نیز تأمین کند و گرنه خودش هم در مواجهه با جنگ اقتصادی دشمن کاراییش را از دست می‌دهد. این ادعا بر یک تجربه تلخ تاریخی در دو دهه اخیر استوار است. آنجا که رهبر حکیم انقلاب به کارگزاران وقت دولتی هشدار دادند تا اقتصاد کشور را از نفت مستقل کنند و دو دهه بعد با بیان کلید واژه اقتصاد مقاومتی و اتکا به ساختار مستحکم درون سعی داشتند ملت تحریم ها را کنار زده و به استقلال اقتصادی دست پیدا کنند. اما به دلیل کم کاری‌ها، تجربه تلخ و پرهزینه برجام و از دست دادن بخشی از حقوق هسته‌ای بدست آمد. در صورتی که اگر به قدرت اقتصادی دست پیدا کرده بودیم از تحریم‌ها آسیب چندانی نمی‌دیدیم تا در برابر زیاده‌خواهی‌های کشورهای اروپایی و آمریکا ناگزیر از نرمش شویم و مسیر پیشرفت را با سرعت بالاتری طی می‌کردیم. 

برای حفظ استقلال سیاسی و ادامه مسیر باید این واقعیت را بپذیریم که پاشنه آشیل انقلاب اسلامی ایران موضوع اقتصاد است و باید این موضوع را با یک عزم جهادی و ملی یک بار برای همیشه برطرف کنیم.