پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر حسین یزدان پناه- آقای حسام الدین آشنا اخیرا پرسیده است: «چگونه ایران انقلابی که روزگاری در اوج محبوبیت در میان توده های عرب و مسلمان قرار داشت در همه نظرسنجی ها مورد بدبینی و بدگمانی مردم منطقه واقع می شود؟» و بعد خودشان به این سوال پاسخ داده اند: « مشکل زمانی اتفاق می افتد که یک نیروی نظامی بخواهد هم طراحی استراتژی و هم اجرای سیاست منطقه‌ای را خود به تنهایی انجام دهد.»

نخستین پرسش از ایشان این است که دقیقا چه زمانی «ایران انقلابی» «در اوج محبوبیت» در میان توده های عرب و مسلمان بوده است؟ 

اصلی ترین نظرسنجی که اخیرا درباره تصور مردم منطقه راجع به ایران منتشر شده نظرسنجی موسسه Arab American Institute  مربوط به سال 2011 است؛ که مدعی کاهش محبوبیت ایران در برخی کشورهای عربی منطقه نسبت به سال 2006 است.

اما در سال 2006 که میزان محبوبیت ایران براساس این نظرسنجی موسسه آمریکایی تقریبا 2 برابر شرایط فعلی بود چه تحولاتی در منطقه رخ داده بود؟ پاسخ روشن است: جنگ 33 روزه. حمایت قاطع ایران از حزب الله لبنان و پیروزی حزب الله لبنان در برابر 33 روز تهاجم اسرائیل به لبنان، یکی از مهم ترین عوامل آن محبوبیت ایران بود. اتفاقی کاملا نظامی و در حمایت از یک گروه شیعه. بنابراین این طور نیست که حضور نظامی ایران در منطقه (به معنای دفاع از ملت ها دربرابر تروریسم دولتی و گروهکی) لزوما باعث کاهش محبوبیت باشد بلکه برعکس می توان عامل محبوبیت نیز باشد.

 ایشان که یکی از اساتید برجسته ارتباطات است حتما می دانند که پدیده های سیاسی اجتماعی تک عاملیتی نیستند. و حتما دکتر آشنا هم تصدیق می کنند که در این نظرسنجی ها، متاسفانه نقش مذهب، بازنمایی رسانه ای از ایران و نوع دیپلماسی دولت نیز موثر است.

1- نقش مذهب

متاسفانه باید گفت، به سبب جایگاه مرجعیتی که عربستان سعودی برای بسیاری از کشورهای عربی منطقه و برادران و خواهران اهل سنت در این کشورها دارد، هر گونه تضاد و تقابل میان عربستان و ایران، متاسفانه رنگ مذهب به خود می گیرد و دوقطبی دروغین شیعه-سنی را تقویت می کند. دراین شرایط که ایران به دلیل مواجه با تروریست ها در سوریه و عراق، در مقابل عربستان بازنمایی می شود، بالطبع مردم کشورهایی که نگاه رهبریت به عربستان دارند، علی القاعده خود را در جبهه مقابل ایران تصور و تعریف می کنند؛ هرچند همه ما می دانیم که این تصور غلط و دروغین است.

2- نقش رسانه

آقای دکتر آشنا، شما که جزو اساتید ارتباطات هستید قطعا می دانید که بخشی از (و شاید عمده) تصوری که مردم کشورهای منطقه ازایران دارند، نه برگرفته از تحولات واقعی میدان بلکه نتیجه چارچوب سازی (Framing) است که رسانه ها از ایران شکل می دهند. آیا شما فکر می کنید آنچه تصور مردم مسلمان منطقه درباره ایران است، تصور منطبق بر حقیقت است؟ یا برگرفته از تصویر رسانه ای درباره ایران؟

3- نقش دولت

عامل بعدی می تواند دیپلماسی دولت های ایران باشد. آیا به راستی در دولت، برای دیپلماسی رسمی و عمومی و رسانه ای درباره منطقه راهبردهای اصولی باهدف ارتقای جایگاه ایران نزد مردم منطقه طراحی شده است؟ آیا مثلا میزان سفرهای دیپلماتیک مقامات دیپلماتیک دولت ها از جمله دولت یازدهم به کشورهای منطقه متناسب با سفرهای آن ها به اروپا و کشورهای غربی هست؟

آیا با وجود این عوامل می توان آن طور که شما با قاطعیت نوشته اید، دلیل این کاهش محبوبیت را به حضورنظامی ایران در منطقه ارتباط داد؟ آیا این مغالطه، انصاف است؟

نوشته اید که «من نگفته ام ما نباید نفوذ منطقه ای داشته باشیم بلکه می گویم که نفوذ واقعی و پایدار از راه سخت افزاری و با قدرت نظامی به دست نمی آید بلکه نفوذ از جنس نرم است و آن عبارت است از ارائه الگویی موفق از استقلال و پیشرفت و کارآمدی دربرابر دیدگان مردم منطقه».

سلَّمنا آقای دکتر

من هم موافقم که «قدرت نظامی» لزوما با «نفوذ منطقه ای» برابر نیست؛ اما وقتی داعش به 40 کیلومتری مرزهای ایران رسیده بود، شهرهای عراق یکی پس از دیگری سقوط می کرد یا وقتی همه ما می دانیم معنای سقوط دولت مرکزی سوریه چیست و فارغ از بحث دفاع از حرم اهل بیت (ع) سقوط سوریه چه تاثیری بر امنیت ایران و منطقه دارد، آیا باید به دنبال «نفوذ نرم» بود؟!

وقتی سدی می شکند و آب در خانه می افتد، اول باید جلوی ورود آب را گرفت و خانه را نجات دارد؛ سپس به فکر منظره زیبای مقابل خانه و گیاهان روییده در مزرعه بود...