پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- علوی تبار- کارشناس فضای مجازی- آزادسازی حلب یکی از تعیین‌کننده‌ترین مواردی است که طی سال‌های اخیر در طی بحران سوریه رخ داده است. با این وجود اما، هر عامل تعیین‌کننده‌ای، پایان‌بخش جنگ نیست. جنگ هم‌چنان ادامه خواهد یافت. در این میان اما واقعیت‌های معناداری وجود دارد که می‌تواند بر پایان نهایی جنگ اثرگذار باشد. به نظر می‌رسد انگیزه تروریست‌ها یکی از این موارد باشد

اکنون انگیزه‌ی تروریست‌ها تحت تاثیر عواملی قرار گرفته است که در ادامه برخی از آن‌ها ذکر می‌شود؛

حلب پایتخت اقتصادی سوریه است. لذا اشغال آن از سوی تروریست‌ها در شرایطی که دستان‌شان از دمشق دور مانده بود، منبعی برای روحیه‌بخشی به آن‌ها محسوب می‌شد که پیروزی را در دسترس نشان می‌داد. اکنون اما این‌گونه نیست. حلب با همه جذابیت‌های راهبردی‌اش از چنگال تروریست‌ها خارج شده است تا یکی از نمادین‌ترین و راهبردی‌ترین پیروزی‌های ارتش سوریه رقم بخورد

شکست حلب در حالی برای تروریست‌ها رقم خورد که مدت‌هاست شکست‌های مشابهی در سایر نقاط سوریه با وسعت‌های کمتر محقق شده است. مناطق پیرامونی دمشق که از اهمیت راهبردی بسیاری برای دولت و ارتش سوریه برخوردارند، از جمله این نقاط هستند. عمده این شکست‌ها هم مبتنی بر راهبرد محاصره-مذاکره صورت گرفته است. ابتدا محاصره و سپس مذاکره برای تسلیم تروریست‌ها. و در نهایت این اتوبوس‌های سبز ارتش بوده‌اند که تروریست‌ها را راهی ادلب کرده‌اند. مجموع این تحولات، انگیزه‌های تروریست‌ها را برای تحقق شعارهای بلندپروازانه‌ی که در سال‌های ابتدایی بحران سر می‌دادند، تضعیف کرده است

یکی دیگر از موارد کاهش‌دهنده‌ی روحیه تروریست‌ها، مناسبات آن‌ها با بازیگران خارجی و به خصوص ترکیه است. واقعیت این است که وسعت فهم راهبردی ترکیه از سوریه در چندین مرحله کاهش یافته است. اگر زمانی تمرکز آنکارا بر اسقاط اسد بود، حالا اما سعی دارد تا از پَس معادلات کردی در سوریه برآید تا تمامیت ارضی و امنیت ملی خودش به خطر نیفتد. لذا ترکیه کنونی با وجود همه لفاظی‌ها علیه اسد، به طرز آشکاری در معادلات حلب منفعل عمل کرد. علاوه بر این، نزدیکی ترکیه به روسیه و ملاحظات ملی اردوغان باعث شده تا او در منظر تروریست‌ها، اردوغان سابق نباشد. همه‌ی این‌ها یعنی کاهش نقش یکی از مهم‌ترین حامیان تروریست‌ها در جبهه شمالی سوریه. البته به نظر می‌رسد برای اثبات بیشتر این امر، باید منتظر تحولات استان ادلب و عملکرد ترکیه ماند

با همه این‌ها، جنگ هم‌چنان ادامه دارد و تروریست‌ها نیز به دلیل تهدیدشدن بقای خود، می‌توانند دست به تحرکاتی بزنند که قاعده بازی را در برخی مناطق برهم زند. تهدید بقا می‌تواند اتحاد درونی تروریست‌ها، انگیزه آن‌ها برای مبارزه را بیشتر سازد. نباید از این مسائل در تحلیل غفلت کرد

در چرایی حمله داعش به تدمر

اشغال تدمر هشت ماه پس از آنکه ارتش سوریه، نیروهای متحد و نیروی هوایی روسیه در عملیاتی مشترک آن را از اشغال تروریست‌های داعشی آزاد کردند، در یک تحلیل ساده نمی‌گنجد و باید سراغ آن را در پستوهای روابط مخفی و اطلاعاتی مختلف گرفت. جایی که هر مساله‌ای به یک مساله دیگر مربوط است و کسانی که حوادث و رویدادهای سوریه را به‌خوبی رصد می کنند می‌تواند ردپای این حوادث و ارتباطات آنها را با هم بیابند. در این ارتباط لازم است که تاکید کنیم که در بحران سوریه هر یک از کشورهای مداخله‌گر برای خود منافعی تعیین کرده بودند،‌ اما هیچکدام به‌جز امریکایی‌ها توانایی ترسیم خطوط قرمز را نداشتند.

واقعیت آن است که امریکایی‌ها از سال 2013 به‌صورت مستقیم به بحران سوریه ورود کردند و یک سال پس از آن نیز به بهانه‌های مختلف تلاش کردند که این حضور مستقیم را گسترده کرده و با ایجاد خطوط قرمز، عملا دولت سوریه، ایران و مقاومت اسلامی را دچار چالش کنند. اطلاع از همین مساله بود که باعث شد تا راهبران محور مقاومت در طرحی بزرگ و چند ساله تلاش کنند که بر بحران غلبه کنند. ورود امریکا خود به خود این نکته را به همراه داشت که آنچه در سوریه در حال روی دادن است از حالت منطقه‌ای خارج و به بحرانی بین‌المللی تبدیل شده که پایان دادن به آن کار آسان و ساده‌ای نیست و این را می‌شد در خلال صحبت‌های سران مقاومت، به خصوص سیدحسن نصرالله به خوبی ملاحظه کرد.

برای اولین بار امریکایی‌ها پس از حمله گسترده ارتش و نیروهای مقاومت به شهرک یبرود و قلعه الحصن در استان حمص در ماه مارس 2014 تلاش کردند خط قرمز تعیین کنند. این خط قرمز از طریق کانال‌های خاص به اطلاع دمشق رسانده شد، اما رهبران مقاومت به این هشدارها توجهی نکرده و یبرود و قلعه‌الحصن که پل ارتباطی امریکایی‌ها با قلب سوریه از طریق لبنان بود را پاکسازی کردند. در مقابل امریکایی‌ها با هدایت سازمان اطلاعات و ارتش ترکیه و کمک‌های بی‌دریغ به جبهه‌النصره و سایر گروهک‌های تروریستی از طریق خاک ترکیه وارد شهرک مرزی کسب در ریف شمالی لاذقیه شده و آن جنایت‌های شنیع را به وجود آوردند.

از سوی دیگر با هماهنگی امریکا، تروریست‌های داعشی و جبهه‌النصره و همپالکی‌هایشان به‌صورت همزمان در سال 2015 حمله به تدمر و ادلب را شروع کردند. ابتدا تروریست‌های جبهه‌النصره در ماه مارس با حمایت کامل ترکیه و تسلیحات امریکایی و پول قطری‌ها به ادلب یورش بردند و هنگامی که ارتش سوریه خود را برای بازپس‌گیری مناطق از دست رفته آماده می‌کرد، در ماه مه تروریست‌های داعش با چراغ سبز امریکا و با ستون‌کشی بزرگی با حمله‌ای سنگین به شهرهای تدمر و القریتین در استان حمص و اشغال تدمر در تاریخ 21 همان ماه عملا دست ارتش سوریه برای واکنش در دو جبهه به‌صورت همزمان را بست. به این ترتیب ارتش هم تدمر را از دست داد و هم ادلب را، بدون آنکه بتواند موازنه‌ای در این زمینه ایجاد کند. 

خطوط قرمز امریکا البته به همین‌جا به پایان نرسید، بلکه با اختلاف‌نظر جدی میان دولتمردان امریکایی، ارتش و سازمان جاسوسی این کشور در سال جاری هم تلاش کردند تا برای یک‌بار هم که شده و پس از حضور روس‌ها در سوریه راه‌حل خطوط قرمز را برای یک‌بار هم که شده امتحان کنند. در حالی که ارتش سوریه با کمک متحدین خود جاده کاستیلو را می‌بست تا تروریست‌های حاضر در شهر حلب را به‌صورت کامل محاصره کند، جنگنده‌های امریکایی در جبل‌الثرده در دیرالزور حمله خونینی را به مواضع ارتش سوریه انجام دادند که نتیجه آن قتل‌عام 85 نظامی ارتش سوریه بود. 

در حالی که خط قرمز امریکا نادیده گرفته می‌شد، تروریست‌های جیش الفتح با کمک سازمان اطلاعات ترکیه، عربستان،‌ قطر و کمک‌های اطلاعاتی و نظامی امریکا دو حمله سنگین را به حلب جهت شکستن محاصره شهر انجام دادند که البته با پایمردی نیروهای متحد راه به جایی نبرد. اما همزمان با حمله گسترده متحدین برای پاکسازی کامل حلب، امریکایی‌ها دوباره تروریست‌های البغدادی را به حرکت درآوردند تا اینجا دست به تلافی بزنند. حمله به رقه که ماه پیش شکل گرفته بود و ما نوشته بودیم که زیاد جدی نیست، عملا متوقف شد تا داعش با همه توان خود بار دیگر به تدمر حمله و آن را اشغال کند، امریکایی‌ها می‌خواستند ناتوانی در حلب را اینجا جبران کنند. این گزارش ادامه خواهد داشت.