پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی اسلامی- مرداد 1367 تقریبا دو هفته بعد از پذیرش قطعنامه ؛ فرماندهان لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) دیداری صمیمی اما صریح در پادگان گلف اهواز با رییس جمهور وقت داشتند و سوالاتی را مطرح کردند. امام خامنه ای نکاتی تاریخی در این دیدار بیان کردند که به اقتضای جنگ تا آن زمان گفته نشده بود و پس از مسئولیت رهبری ایشان نیز تکرار نگردید:

در دوره دوم ریاست جمهوری به خاطر مشکلاتی که در باب نخست وزیر پیش آمد که بنده آن نخست وزیر را قبول نداشتم، بعد امام فرمودند، بنده از امام تبعیت کردم، برادرمان آقای موسوی را تصویب کردم و ازشان حمایت هم کردم؛ تا این ساعت هم من از آقای موسوی همیشه حمایت کردم.

من خودم به امام گفتم، گفتم: ... سر قضیه وزرا من و آقای موسوی به توافق نخواهیم رسید... شما بیایید یک حَکمی را- من نگفتم یک هیأت- گفتم یک شخصی را به عنوان حَکم معین کنید که هر جا من و آقای موسوی اختلاف نظر پیدا کردیم در وزیر، آن حَکم بگوید این، حرفش تمام باشد. امام گفتند این خوب فکری است. من سه نفری را معین می‌کنم ... یکی آقای هاشمی ، یکی آقای موسوی اردبیلی ، یکی آقای حاج احمد آقا. خیلی خب، ما گفتیم بسیار خب، من خودم رفتم به برادرها حکمیت را ابلاغ کردم- سال 64- و گفتم این پیشنهاد من به امام بوده ... هر کسی می‌خواهد باید، هر کسی می‌خواهد برود، برای بنده یک سر سوزن والله تفاوت نمی‌کند. من فقط حجت شرعی داشته باشم، بتوانم فردا جواب خدا را بدهم.

سر قضیه نخست وزیر هم به امام گفتم... امام هم حجت شرعی به من داد، من هم اقدام کردم. سر قضیه وزرا هم همین بود، من گفتم آقا حکمیت، حکمیت را هم امام معین کردند. این حکمیت هم ... [در 11 مورد اختلاف،] 11 تا رأی به نفع آقای نخست وزیر دادند، بنده هم هیچ اظهار نگرانی نکردم.

قبل از این جریان هم من به یکی از برادران وزرا- وزیری است که اسمش هم تو همین جلسه آورده شده- یک چیزی را من نوشتم. آن برادر جواب من را نوشت. کاغذ نوشت که مثلاً یک بهانه‌ای آورد. من دوباره جواب نوشتم که آقا این بهانه است، اینی که شما نوشتید، این درست نیست، ‌این بهانه است؛ همانی که گفتیم عمل کنید. آن برادرمان باز یک جواب نوشت ... من دوباره، سه باره نوشتم... ایشان در جواب چون دید نمی‌تواند هر چی بنویسد ما جواب می‌دهیم، نوشتش که: برای این که وقت مثلاً ریاست محترم جمهوری و اینها به مکاتبه و اینها تلف نشود، من دیگر بعد از این جواب نامه را نمی‌دهم! این یعنی تا این حد یک وزیر گستاخی می‌کند... من ضعیف نیستم. اما وقتی که امکان قانونی من ندارم، فشار قانونی نمی‌توانم روی مقامی بیاورم، بنده مسئولیت آن مقام را به عهده نمی‌گیرم... اختیارات قانونی من آنقدر نیست که من بتوانم جلوی این کار غلط را بگیرم.

همان وزرا بودند که وقتی نخستین جلسه هیأت دولت تشکل شد، من آمدم بیرون مصاحبه کردم،- همه‌تان شنیدید قاعدتاً- گفتم: بسیار هیأت دولت خوبی است ... اعتقادم هم واقعاً این است که باید از اینها حمایت کرد، تا الان هم حمایت کردم. این حرف‌هایی هم که دارم به شماها می‌زنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرف‌ها را... شما ظرفیتش را دارید، باید بدانید این را. آن وزیری که من تعیین‌اش نکردم، با حکمیت آمده، آن حرف من را گوش نمی‌کند؛ حالا شما هم هر چی دلت می‌خواهد، می‌گویی.

اینکه چرا محسن رضایی ، فرمانده وقت سپاه عدم ابقای نخست وزیر وقت در دوره دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای را موجب سست شدن انگشت رزمندگان بر روی ماشه ها دانست و از امام درخواست حکم کرد، نیازمند بررسی جداگانه است. اما هرچه بود؛ موجب آزمونی سخت اما سرافرازانه برای جانشین امام خمینی (ره) در ولایت پذیری گشت.

به گمانم رمز توفیق امام خامنه ای؛ اقتدای عملی به سیره اهل بیت است. اسوه ولایت پذیری حضرت ابوالفضل العباس است که در آخرین درخواست اذن میدان هم، دستور ولی و امامش را بر نظر خویش رجحان داد. این روزها در کنار گریستن بر عزای آن علمدار؛ به الگوگیری از او نیز باید اندیشید.