بی‌بی‌سی فارسی سی‌ویکم ماه مه(11 خرداد سال جاری) برنامه‌ای از «کامبیز فتاحی» پخش کرد با موضوع «تماس‌های پشت پرده، وعده‌های توخالی و دوستی‌های مصلحتی [امام خمینی(ره)] با 2 رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا، کارتر و کندی».

بی‌بی‌سی فارسی در این گزارش، قصد داشت ناگفته‌های غریبی را از کارنامه سیاسی امام آشکار کند، امامی که به گفته بی‌بی‌سی: «طرفدارانش سازش‌ناپذیرش می‌خوانند. او[=امام] می‌گفت: آمریکا شیطان بزرگ و خبیث است و تمام گرفتاری‌های ایران از آمریکاست».

 

این برنامه واکنش‌هایی برانگیخت ولی مهم‌تر از واکنش‌ها، خط خبری و تحلیلی بی‌بی‌سی بود. بی‌بی‌سی ابتدا تلاش کرد برای ارتباط امام و آمریکا سابقه‌ای دیرین بتراشد و در نهایت دوباره بحث را به ارتباط انقلابیون با آمریکا در دی و بهمن 57 کشاند.

 

سر «ریدر بولارد» سفیر وقت انگلیس (1946-1942 مقارن جنگ دوم جهانی‌) در ایران، راجع به نظر عمومی مردم ایران نسبت به انگلستان و نقش بی‌بی‌سی در تغییر آن می‌نویسد:

«این واقعا تاسف‌آور بود که درست زمانی که ما احتیاج به همراهی و مساعدت مردم ایران داشتیم[آستانه اشغال ایران توسط قوای متفقین] آنها به سرزنش ما بپردازند و از اینکه حامی شاه مورد تنفرشان[رضاشاه] بودیم، اظهار گله‌مندی بنمایند. ولی این وضع دیری نپایید، زیرا ما توانستیم با آغاز پخش برنامه‌های فارسی از لندن و دهلی تا حدود زیادی بر این مشکل فائق آییم و با تکذیب شایعات بی‌اساس و مطرح نمودن و پاسخ گفتن به بسیاری سوالات مربوط به رضاشاه، ذهن مردم را نسبت به حقایق روشن کنیم». (بولارد: 1362، ص55 و56)

پس احتمالاً هدف بی‌بی‌سی فارسی از پخش چنین گزارش‌ها و کشف(!) چنین اسنادی، صرفاً روشن کردن ذهن مردم نسبت به حقایق(!) است. پس کمی به بررسی حقایق می‌پردازیم.

 

«کامبیز فتاحی» که بنیامین نتانیاهو مهرماه 92 در گفت‌وگو با او از ممنوعیت پوشیدن شلوار جین در ایران گفته بود،

 

13 آبان سال گذشته (4 نوامبر 2015) نیز طی گزارشی، با استناد به اسنادی که- به ادعای او- تازه از طبقه‌بندی ایالات متحده خارج شده، چنین می‌آورد:

«بنا بر اسنادی که بتازگی در آمریکا از حالت طبقه‌بندی خارج شده است، رهبر انقلاب[امام خمینی] چند روز پیش از آنکه از نوفل‌لوشاتو به تهران بازگردد [۲۷ ژانویه ۱۹۷۹/ 7 بهمن ۱۳۵۷] به دولت کارتر پیام شخصی محرمانه‌ای می‌فرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به‌سوی کارتر دراز می‌کند».

البته این اسنادی که فتاحی به آنها اشاره کرده، به هیچ‌وجه نویافته نبودند و «گری سیک»(مشاور ارشد کاخ سفید در امور ایران و همکار برژینسکی) گزارشی از آنها را در کتاب خود:

Sick Gary, All Fall Down: America’s Fateful Encounter With Iran, 1985, I.B.Tauris Publishing Company.

آورده است و البته کتاب مهجوری هم نیست و 10 سال پیش از گزارش فتاحی، به فارسی ترجمه و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده: سیک، گری، همه‌چیز فرومی‌ریزد، ترجمه علی بختیاری‌زاده، 1384.

 

علاوه بر آن «ویلیام سولیوان» آخرین سفیر ایالات متحده در ایران، که اصرار او بر «لزوم ارتباط آمریکا با انقلابیون» باعث اعلام عدم اعتماد کاخ سفید به وی شد نیز گزارش‌های ملاقات «یزدی» با «زیمرمن» را در فصلی به‌نام «مأموریت الیوت» نقل کرده. این کتاب هم قبل از کتاب گری سیک، در 1981 با نام: Mission To Iran, The Last U.S Ambassador به چاپ رسیده و با 2 ترجمه، چه به‌صورت مستقل چه همراه با خاطرات پارسونز(سفیر وقت انگلیس در ایران) مجموعاً 8 بار در ایران تجدید چاپ شده که نخستین چاپ آن1361 و آخرین آن 1393 بوده است.

 

علاوه بر اینها دکتر یزدی هم در جلد سوم کتاب خاطراتش گزارشی مفصل از دیدارهایی که با نماینده آمریکا داشته، به دست می‌دهد(صص274 تا 290) که قبل از انتشار خاطرات دکتر یزدی هم در کتاب معروف سرهنگ نجاتی «تاریخ مبارزات و تحولات ۲۵ساله از مرداد ۳۲ تا بهمن ۵۷» به چاپ رسیده بود.

 

پس کامبیز فتاحی در یافتن اسناد قدیمی و مشهور و جا زدن آنها به‌جای اسناد نویافته، مهارت و سابقه جالبی دارد ولی این سند جدید حتی «سند» هم نبود، یعنی هیچ سندی از مکاتبه امام با سفارت آمریکا یا هیچ سندی از پیغام‌رسانی مرحوم آیت‌الله کمره‌ای به سفارت آمریکا در دست بی‌بی‌سی نبود. ادعای بی‌بی‌سی آن بود که هم‌‌درس قدیمی امام[آیت‌الله کمره‌ای] آبان‌ماه 42 پیغامی از جانب امام برای سفارت آمریکا می‌برد به این مضمون که «ما با منافع آمریکا در ایران مخالفتی نداریم». آنچه بی‌بی‌سی فارسی به عنوان سند درج کرده، یک بولتن مورخ مارس ۱۹۸۰ است[18سال بعد از سند فرضی] که سیا به عنوان «تحلیلی درباره مخالفت علما با رژیم شاه و علل وقوع انقلاب» منتشر کرده است، نه یک سند.

 

اما پس از این برنامه، بی‌بی‌سی فارسی به صرافت سندسازی و مستند کردن این ادعا افتاد و با خلط ادعاهای مربوط به سال42 و 57 باهم، تلاش کرد ارتباط امام و انقلابیون با آمریکا را به «هزاران برگه سند وزارت خارجه آمریکا، سازمان سیا و برخی سازمان‌های اطلاعاتی دیگر آمریکا» مستند کند. البته جای سوال باقی ا‌ست که اگر هزاران سند از چنین ارتباطاتی در دست بوده، اساساً «کشف!» یک سند جدید یا برنامه‌سازی بر مبنای یک سند کشف نشده، چه محلی از اعراب داشته؟ بهتر نبود از همان هزاران سند پیشین برای چنین برنامه‌ای استفاده می‌شد؟

 

وقتی سندی دال بر ادعای مربوط به سال 42 موجود نبود، بی‌بی‌سی سعی کرد به سال 57 بپردازد و با صدای بلندتری از مذاکرات سال 57 حرف بزند و در برنامه «صفحه2 آخر هفته» با دعوت از «فتاحی»، «بروجردی»، «میلانی» و «گری‌سیک»، چنین کرد.

 

اما ماجرای ملاقات‌های انقلابیون با آمریکا در سال 57 چیست؟ آیا انقلابیون به کمک آمریکا برای پیروزی انقلاب چشم داشتند؟ گزارش‌هایی که تاکنون از این دیدارها منتشر شده، مساله را روشن می‌کند. همان‌طور که آمد، مفصل‌ترین صورت این ملاقات‌ها در جلد سوم خاطرات دکتر یزدی منتشر شده ‌است. این گزارش‌ها نشان می‌دهد علاوه بر پیام رسمی کارتر که توسط نمایندگان «ژیسکاردستن»(رئیس‌جمهور وقت فرانسه) به امام رسانده شد و پاسخ امام به آن در جلد 5 صحیفه امام آمده است، 5 ملاقات نیز بین «یزدی» و «وارن زیمرمن»، رایزن سیاسی سفارت آمریکا در پاریس، صورت گرفته است. در این ملاقات‌ها نکته جدیدی نسبت به آنچه طرفین از یکدیگر می‌دانسته‌اند یا در اظهارنظرهای رسمی گفته‌اند، مطرح نشده، همانطور که «سولیوان» و «یزدی» هر دو اذعان کرده‌اند:

مطالبی که از آنها[این تماس‌ها] دریافت شد، قبلاً از طریق پیگیری مطالب روزنامه‌ها و مطبوعات بین‌المللی، کم و بیش به‌دست آمده بود.(یزدی، ص290) همچنین جواب‌های داده شده به نماینده دولت آمریکا چیزی بیشتر از آنچه در مصاحبه‌ها و بیانیه‌های علنی مطرح شده بودند، نبود.(همان)

 

چون دستور العمل وی[زیمرمن] محدود بود و به علاوه از اوضاع داخلی ایران هم اطلاعات زیادی نداشت، این تماس‌ها چندان مفید واقع نشد. با وجود این برداشت کلی با نتایجی که ما در تهران به‌دست آورده بودیم یکسان بود و اطرافیان آیت‌الله هم از احتمال برخورد بین مردم و نظامیان نگران بوده و علاقه‌مند به جلوگیری از چنین برخوردی بودند(سولیوان، ص231).

به علاوه مشخص نیست دکتر یزدی رأسا طرف ملاقات بوده یا نمایندگی امام را بر عهده داشته است. آنطور که یزدی نوشته است: «هارولد ساندرز»(معاون وزیر خارجه آمریکا) طی تماس با او، تقاضای «ملاقات بین نماینده رسمی دولت آمریکا با نماینده‌ای از جانب آقای خمینی» را مطرح می‌کند و امام «فقط» شخص یزدی را به این کار مأمور می‌کنند و در مقابل درخواست دکتر یزدی مبنی بر همراه بردن شخص دیگری در این تماس‌ها، مطلب را غیرضروری دانسته‌اند.(یزدی، ص274)

 

گری‌سیک و سولیوان هم چیزی مبنی بر ارتباط با «نماینده رسمی امام» ننوشته‌اند بلکه: «کارتر در 14 ژانویه، وارن زیمرمن رایزن سیاسی ایالات متحده در پاریس را مأمور کرد تا با «ابراهیم یزدی»دیدار و مذاکره کند».(سیک، ص215)

 

در پاسخ به پیشنهاد من برای تماس با اطرافیان آیت‌الله خمینی در پاریس، وزارت خارجه آمریکا از سفارت ما در پاریس خواست با ابراهیم یزدی تماس برقرار کند.(سولیوان، ص230)

به‌رغم اینکه مشخص نیست آیا دکتر یزدی نمایندگی امام را بر عهده داشته یا نه، آنچه مسلم است، محتوای این تماس‌ها به‌هیچ‌وجه جنبه مذاکره یا مصالحه نداشته، چه رسد به ادعای «دست دوستی دراز کردن».

 

البته سال 57 افراد متعددی به نمایندگی از گروه و دسته خود یا به نمایندگی از انقلابیون مذاکراتی کرده‌اند. ژنرال هایزر، مامور آمریکا برای کودتا در تهران، در یادداشت‌های مربوط به 21 دی‌ماه 57(11ژانویه 1979) می‌نویسد: «لازم بود بدانیم جایگاه خمینی کجاست. برای ما مسئله اصلی در انتهای زنجیره حوادث ایران همین بود. باید می‌فهمیدیم، زیرا سولیوان(آخرین سفیر آمریکا در ایران) و افرادش کارهای زیادی با اپوزیسیون انجام داده بودند».(هایزر، ص80)

سولیوان هم در مواردی برقراری ارتباط با گروه‌ها و اشخاص را تایید صریح یا ضمنی می‌کند، از جمله دیدار با بازرگان، که خود را نه نماینده انقلابیون، بلکه نماینده نهضت آزادی معرفی می‌کرد. یا آیت‌الله «موسوی‌اردبیلی» که بازرگان او را نماینده عناصر مذهبی انقلاب معرفی می‌کند.(سالیوان، ص251)

 

به‌علاوه دکتر یزدی می‌نویسد در ملاقات پنجم بین او و زیمرمن، زیمرمن چنین گفته: اشخاصی مدعی هستند نماینده آیت‌الله خمینی‌اند و به بعضی اشخاص در دولت یا بعضی تجار آمریکایی مراجعه کرده‌اند. ما می‌خواهیم بدانیم آیا چنین امری صحت دارد؟(یزدی، ص288)

نتیجه اینکه افراد متعددی، خود را نماینده انقلاب معرفی می‌کرده‌اند و این البته در شلوغی انقلاب، امر عجیبی هم نیست.

 

به‌هرحال اگر هم مذاکره رسمی بین ایالات متحده و نماینده‌ای از طرف امام صحت داشته باشد، احتمالاً همین مذاکره«یزدی- زیمرمن» بوده. چنانکه سیک می‌نویسد: دیدار زیمرمن با یزدی، نخستین تماس رسمی ایالات متحده با یکی از یاران آیت‌الله خمینی بود.(سیک، ص218)

 

در این مذاکره نیز هیچ پیشنهادی در جهت بده‌بستان‌های سیاسی نشده و هیچ نشانی از تفاهم دیده نمی‌شود الا در یک مورد که از قول سولیوان، پیش‌تر نقل شد: توقف کشتارها.

نکته جالب این است که شاه تا زمانی که در ایران بوده از تمام خطوط تماس بین آمریکا و مخالفان مطلع بوده و حتی پیش از انجام طرح «الیوت»[ملاقات فرستاده ویژه آمریکا با امام در پاریس] شاه توسط سفیر آمریکا از ماجرا مطلع بوده و آن را راه نفوذ در انقلابیون می‌دانسته و با لغو ماموریت الیوت در آخرین لحظه، شاه از شنیدن خبر لغو ماموریت برمی‌آشوبد و از سفیر [سولیوان] می‌پرسد: «آمریکا چطور می‌خواهد در این اشخاص نفوذ کند بی‌آنکه حاضر به صحبت و تماس با آنها باشد؟»(سولیوان، ص239)

 

چیزی که در نهایت کار انقلاب را پیش می‌برد، نه مذاکره با طرف آمریکایی بلکه تأثیر اعلامیه‌های امام و عملکرد انقلابیون در جلوگیری از کودتا و بیرون کردن «هایزر» از ایران است. آنچه مسلم است و از نوشته‌های آمریکایی‌ها(هایزر، سولیوان، سیک و...) برمی‌آید، این است که آمریکا به‌رغم تلاش در جهت مذاکره و ایجاد خط ارتباطی مستقیم، بشدت به دنبال ایجاد کودتا برای حفظ منافعش در ایران بوده. تا جایی‌که برژینسکی حتی پس از خروج هایزر از ایران و اعلام بی‌طرفی ارتش هم ناامید نشده به دنبال اجرای کودتای نظامیان بود ولی پس از شنیدن گزارشات متعدد از عدم امکان آن «برژینسکی با بی‌میلی تمام نظر سایر اعضا را مبنی بر عدم امکان کودتا توسط ارتش ایران پذیرفت و دیگر سخنی در این زمینه به میان نیاورد».(سیک، ص240)