پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد عبدالهی- رهبر انقلاب با نقد تقسیم‌بندی‌های رایج جناحی دیدگاه خود را در این خصوص به صراحت اعلام کردند: «من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصول‌گرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و سنتی و از این حرف‌هایی که می‌زنند، مطرح نیست؛ من به این اسم‌ها اصلاً اهمیتی نمی‌دهم و توجه ندارم؛ به محتواها کار دارم؛ اما روی مساله‌ فتنه حساسم.»

در این نوشتار به تحلیل مختصات گفتمانی دو گانه انقلاب- ضد انقلاب بر اساس همین جمله کلیدی رهبر انقلاب خواهیم پرداخت.
موضوع شکاف‌های اجتماعی یکی از مباحث مهم در جامعه‌شناسی سیاسی است. شکاف‌های اجتماعی بیانگر خطوط تمایز و تعارضی است که بر سر اعتقادات، منافع، جهت‌گیری‌ها و عملکرد گروه‌های مختلف فعال یا مؤثر در عرصه جامعه وجود دارد و گاه و بی‌گاه این گروه‌ها را به اشکال مختلف رویاروی یکدیگر قرار می‌دهد.    روابط اجتماعی و تعامل بخش‌های گوناگون جامعه، بستگی به نحوه صورتبندی این شکاف‌ها دارد. از این رو زندگی سیاسی هر کشور را تحت‌تأثیر مستقیم خود قرار می‌دهند.
آنچه اهمیت توجه به این گسست‌ها را افزایش می‌دهد؛ فعال بودن یا نبودن این شکاف‌هاست چرا که صف بندی‌های اصلی جناح‌های مختلف سیاسی، حول محور آنها شکل می‌گیرد و در صورت فعال بودن، سبب ایجاد اختلاف و تشدید تنش یا حتی ایجاد جنبش در جامعه می‌شوند.   به طور کلی می‌توان گفت شکاف‌هایی که ناشی از اختلاف هویتی، اعتقادی، ایدئولوژیکی و اقتدارند،  کشور ما نیز بعد از انقلاب عرصه رشد چندین شکاف فعال سیاسی بود که هریک از گفتمان خاصی پیروی می‌کردند.

اولین شکاف؛ خط ضد انقلاب بود که بنی‌صدری‌ها، جبهه ملی‌، توده‌ای و نهضت آزادی در این گروه تعریف می‌شوند. دومین شکاف فعال شکاف «چپ‌گرایی» در برابر «راست‌گرایی» بود که مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز نماد آن محسوب می‌شدند. سومین شکاف فعال نیز بعد از جریان دوم خرداد به وجود آمد؛ این شکاف که ماهیت «ایدئولوژیک- سیاسی» دارد، در حال حاضر یکی از مهم‌ترین شکاف‌های اجتماعی فعال است که جامعه را در بعد سیاسی تحت دو عنوان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا تقسیم می‌کند. 

آنچه تاکنون کشور را به سمت شکل‌گیری این دوگانه سوق داده‌؛ خاستگاه این دو جریان سیاسی در کشور و واقعیت‌های پنهان در پس این دو عنوان است، اما واقعیت‌های جامعه حاکی از آن است که در شرایط فعلی دوگانه‌های سابق از جمله راست و چپ یا اصول‌گرا و اصلاح‌طلب؛ از توضیح واقعیت‌های موجود ناتوان‌اند. زیرا اصولاً جناح‌بندی‌های موجود در کشور ما از منطق خاصی پیروی نمی‌کنند و فاقد مانیفست دقیق و روشن هستند. این گروه‌ها، غیر واقعی و مقطعی‌اند و به طور کلی می‌توان گفت تقسیم‌بندی‌های سیاسی موجود با آنچه در ادبیات سیاسی جهان وجود دارد سازگاری ندارد؛ چه بسیار چپ‌هایی که شعار و رفتار راست می‌دهند و چه بسیار راست‌هایی که شعار و عملکرد چپ سر می‌دهند!

به عنوان مثال آقای علی لاریجانی در تقسیم‌بندی پیشین در جریان اصول‌گرایی تعریف می‌شد در‌حالی که با دولت یازدهم دارای همراهی‌های بالایی است. پس جریانی که اصول‌گرا خوانده می‌شود، حداکثر در قبول اصل نظام و انقلاب اشتراک نظر دارد که این ملاک کلی نمی‌تواند توضیح دهنده یک جریان سیاسی باشد که دارای آموزه‌های مشخص فکری و سیاسی و دارای برنامه مشخص برای اداره کشور باشد.
در طیف اصلاح طلب نیز این مشکل به وضوح دیده می‌شود؛ در توضیح این موضوع باید گفت جریان اصلاح طلب خود به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شود؛ گروه اول که خود را درون حلقه نظام تعریف می‌کند.

گروه دوم، جریان ساختارشکن که نمود آن موسوی و همراهانش در فتنه 88 بودند و گروه سوم، جریانی که نه کاملاً درون نظام و نه بیرون نظام است و نماد آن آقای خاتمی و وابستگان به او هستند. این گروه‌ها گرچه از لحاظ روش‌شناسی باهم تفاوت دارند اما در عین حال فاقد مرزبندی روشنی با یکدیگرند. همین موضوع سبب می‌شود جمع‌کردن آنها تحت عنوان جریان اصلاح طلب ممکن نباشد.
وجود چنین واقعیاتی بر تحلیل جناح‌بندی جامعه ایرانی ابهام و پیچیدگی ایجاد کرده و سبب ایجاد دو قطبی‌های کاذب و افزایش اختلافات در فضای سیاسی کشور می‌شود. در این شرایط است که عامه مردم توان تشخیص سره از نا سره را نخواهند داشت و زمینه برای نفوذ جریان استحاله طلب در ساختار نظام مهیا می‌شود.
مساله دیگر این است که این دوگانه‌ها هریک معرف گفتمانی خاص هستند، از این رو روی‌کار آمدن هر دولت مساوی با اجرای یک گفتمان مدیریتی متفاوت بوده است. خرده گفتمان سازندگی با نگاه به برنامه‌های اقتصادی لیبرالیستی، گفتمان دوم خرداد با شعار آزادی و گفتمان اصول‌گرایی با تکیه بر شعارهای انقلاب اسلامی؛ خرده گفتمان‌های اصلی‌اند که بعد از جنگ روی کار آمدند. این تکثر گفتمانی سبب شده که برنامه‌های بلند مدت در حوزه‌های اجرایی کشور به درستی تدوین و اجرا نشوند و گاه روند امور به صورت کامل متناقض با دولت قبلی به اجرا درآید. از این رو می‌توان گفت انقلاب اسلامی در دوران حیات خود نتوانسته است گفتمان غالب داخلی خود را تبیین کند.
به دلایل پیش گفته، دوگانه‌های سابق از توضیح واقعیت‌های موجود اجتماعی و سیاسی کشور ناتوان هستند. و صحنه اجتماعی و سیاسی جامعه باید بر اساس گفتمانی جدید که واجد ظرفیت‌های واقعی برای بازنمایی ذهنیت‌های اجتماعی باشد تقسیم‌بندی شود.
حال که درگیری واقعی در داخل و خارج کشور بر سر اسلام و حاکمیت کامل و جامع آن (بر اساس مدل فقاهتی شیعی و منطبق با الگوی ولایت فقیه) بین مدافعان و مخالفان این هدف در جریان است، تلقی وجود جبهه‌آرایی جدید حول محور دوگانه « انقلاب   ضد انقلاب» منطقی است.
یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های مقام معظم رهبری نیز عبور از این عناوین رایج و کاذب در فضای سیاسی و ورود به مباحث و مسائل ریشه‌ای و حقیقی است. ایشان از سال‌ها پیش مخالفت صریح خود را با این دسته‌بندی اعلام کردند و فرمودند: «این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصول‌گرا و اصلاح‌طلب تقسیم کنیم» . افزایش استفاده از واژه انقلابی و انقلابی‌گری در سخنرانی‌های ایشان‌، نشان از ضرورت تحول و بازتعریف آرایش سیاسی کشور دارد‌. مقام معظم رهبری با درک این مساله، در ترسیم آرایش جدید سیاسی بر اساس گفتمان انقلاب، در طول یک‌سال اخیر مکرراً به ارائه دقیق شاخص‌های دو جریان انقلابی- غیر انقلابی پرداختند.
ایشان به طور خاص در سخنرانی سالگرد رحلت امام، پایبندی به مبانی و ارزش‌های انقلاب، همت گماشتن برای رسیدن به آن، پایبندی به استقلال کشور، حساسیت به کار و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن و تقوای دینی را از مهم‌ترین شاخص‌های انقلابی‌گری برشمردند.  رهبری با اتخاذ این راهبرد، گام مهمی در جهت جلوگیری از جریان نفوذ، خارج کردن جریان انقلابی از انحصار، مرزبندی دقیق جریان انقلابی از ضد انقلاب و ایجاد اتحاد حداکثری بین گروه‌های مختلف برداشتند.  به نظر می‌رسد این تقسیم‌بندی جدید سبب می‌شود که در نگاهی کلان‌نگر و فراجریانی، صف‌بندی واقعی بین جبهه انقلاب و ضد انقلاب صورت گرفته و کسانی که به آرمان‌های اسلام، انقلاب اسلامی و ولایت فقیه باور قلبی دارند، با یکدیگر متحد و ذیل پرچمی واحد قرار بگیرند. همچنین صورت‌بندی گفتمانی جدید واجد فرصت‌هایی جدید در شفاف شدن صحنه سیاسی کشور برای دهه پیش رو خواهد بود و در زمره اولین نتایج آن فرو افتادن نقاب تحجر و لیبرالیسم از چهره برخی مدعیان دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی است.