چهار پنج روزی از هتاکی زنی به ساخت قدسی امام حسین (ع) گذشته است. می‌گویند نام این «شادی» و شهرتش «صدر» است و دبیر بخش حقوقی روزنامه زن به مدیر مسؤولی فائزه هاشمی بوده است. در این چهار پنج روز به هتاکی واکنش‌های زیادی نشان داده شده است و افراد مختلف از اقشار گوناگون در داخل و خارج از کشور درباره این رفتار سخیف، نکات قابل توجهی را بیان کرده‌اند. شاید در بادی امر پاسخ این هتاکی، سرازیر کردن انواع فحش و ناسزا به این زن باشد که برخی هم چنین کرده‌اند و از آنجایی که او آغازگر هتاکی، دیگران حق داشتد با رعایت موازین و ادب، به او ناسزا بگویند؛ با وجود این، نگارنده در کنار مطالب خوب و عدیده‌ای که عزیزان دیگر با احساس مسؤولیت نگارش کرده‌اند، از زاویه‌ای کمی متفاوت با گفته دیگران به این رفتار جنون‌آمیز پرداخته است.

کلید فهم این رفتار سخیف، پاسخ به چرایی دست یازیدن این زن به این اقدام هتاکانه است. در پاسخ باید گفت سابقه سیاه این زن نشان می‌دهد که از جمله افرادی است که به سبب رفتار هنجارشکنانه‌اش در جمهوری اسلامی، «دستگاه هاضمه» نظام اسلامی آن را «قی» کرد تا در جایی مأوا کند که با آن سنخیت دارد؛ از این رو پس از دستگیری در فتنه 88 و سپس آزادشدن، به شکل غیرقانونی از ایران متواری شد و مانند بسیاری از همپالگی‌هایش که با پشت کردن به مردمشان به دامن دشمنان نظام اسلامی پناه بردند و پرچم خیانت و مزدوری برای اجانب را بالای سر خود برافراشتند، ذلیلانه نوکری اجانب را پذیرفت و طوق بردگی و بندگی آن‌ها را بر گردن انداخت.

این زن که از نزدیک مناسبات بین خود و اربابانش را درک کرده بود، می‌دانست برای چرب و شیرین‌شدن قوت بردگی و نوکری‌اش باید در برهه‌ای شاهکارآفرینی کند، اما از آنجایی که جهل و کینه‌ورزی کورکننده‌اش با وی بود و چه بسا در این سال‌ها به علل و دلایل مختلف تقویت هم شده بود، در انتخاب موضوع شاهکارش وی را به وادی «نیستی» کشاند و در مسیر کینه‌جویی نوکرانه و منفعت‌طلبانه بر شخصیت عظیمی دست گذاشت که در عین کرامت و رفعت، «نابودکننده» هر موجودی است که با اندیشه پلید و ناپاک به آن رو کند. 

شخصیت بی‌بدیل امام حسین (ع) که هویت‌بخش سجایای انسان کامل و موجودی است که خدای منان به سبب آفریدنش خود را ستود و انسان الهی و رسیده به آخرین پله قرب الهی را معنا می‌کند، آنچنان والا و پرکشش و مطمح نظر بشریت است که اهانت به وی را نه شیعیان و نه سایر فرق اسلامی، که هیچ انسان آشنا با حسین (ع) با هر نشانه و تعلق اعتقادی، آن را برنمی‌تابد. بنابر این، این هتاکی از سر ذلت و نوکری «شادی» نه این که انسانی را شاد نکرد،‌که شادی را از «شادی» گرفت و نه این که «صدر» را بر صدر ننشاند، که به سبب پستی رفتارش، «پست‌نشین» شد و زندگی‌اش را هزینه عمل قبیحی کرد که ما به ازای احتمالی آن، دردی از درد بی‌درمانی که به سبب این هتاکی عارضش شد، دوا نمی‌کند. شادی صدر با این عمل رذیلانه، خود را در «زندان خودساخته» ای محبوس کرد که دیگر هیچگاه طعم زندگی را نخواهد چشید. در زندان خودساخته «شادی» محروم شده از شادی، برای همیشه «مرگ تدریجی» جریان دارد و وی آن را قطره قطره می‌چشد. فرق «ناشادِ» چوب خوردهِ و توهم «صدرنشینی» با اهانت به خورشید واقعی آفرینش با دیگران این است که براساس قاموس آفرینش همه در حال تجربه مرگ تدریجی هستند. لکن چون همزمان با این تجربه برای آن‌ها زندگی هم در جریان است و نشانه‌های متعدد زندگی بر روند مرگ تدریجی غلبه دارد، آن‌ها به جای «طعم تلخ مرگ»، دائما شهد شیرین زندگی را می‌چشند و حالا «شادیِ» شادی از دست داده، با آشکارساختن باطن آلوده‌اش در اهانت به جان زندگی (سیدالشهداء) و گرفتار آمدن در زندان خودساخته، خود را از نعمت بزرگ الهی یعنی «احساس زندگی» محروم کرد تا آنجا که با توجه به نوع ادامه حیات این زنِ بدفرجام که سرشار از آشفتگی و پریشانی خواهد بود، می‌توان از حالا گفت: «شادی صدر مُرد!». تنها راه نجات از این سرنوشت سیاه، عذرخواهی از این انسان طالب ارزش‌های انسانی و توبه و طلب عفو از پیشگاه امام بزرگی است که سخاوتمندانه و کریمانه می‌بخشد و درمی‌گذرد.

نکته وجدانی: شادی صدر در جمهوری اسلامی ایران اولین هتاک به مقدسات و اعتقادات دینی مردم نیست. موج و اوج ستیز با مقدسات در زمان حکومت دوم خردادی‌ها که در ادامه نام اصلاح‌طلب‌ها را برای خود برگزیدند، شکل گرفت. حال آن‌هایی که در این موج‌آفرینی و به اوج رساندن این ستیز فعال بودند، صادقانه از خود بپرسند شبح رفتار دین‌ستیزانه آن‌ها در آن زمان تا چه میزان در هتاکی صدر دیده‌ می‌شود و سایه وجودشان تا چه حدی در کنار وی خودنمایی می‌کند! کلام آخر این که سهم آنها در رسیدن صدر به این موضع وقیحانه و هتاکانه چقدر است؟!