به گزارش پارس به نقل از فارساین پژوهش به بررسی اصول و روش‌هایی پرداخته است که پیامبر گرامی (ص) در مواجهه با خاطیان نسبت به حقوق شخصی ایشان داشته‌اند. در قرآن کریم، پیامبر به‌عنوان الگو و اسوة همة مؤمنان معرفی شده‌اند. سیرة شخصی ایشان راهنما و راهگشای مناسبی در برخورد با خطاکاران در جامعة اسلامی است. بدین منظور، با استقراء ناقصی که در سیره و تاریخ نبوی در منابع اسلامی صورت گرفت، روشن شد که از اهداف اولیة رسول مکرم، جذب حداکثری مردم به اسلام بوده است. پیامبر اکرم (ص) متناسب با شرایط گوناگون، برخوردهای متفاوتی داشته‌اند. از‌این‌رو، در برخوردهای خود بر اساس اصل «رحمت» با افراد خطاکار برخورد می‌نمودند و در اجرای اصل بیان شده نیز از روش گذشت بهره می‌بردند.

کلید‌واژه‌ها: سیره، روش تربیتی پیامبر، اصول، روش‌های تربیتی‌، خاطی، نبوی.

 

مقدمه

امروزه در مطالعات سیره شناسی در پی آن هستند که از میان روایات پراکنده در منابع روایی، تاریخی، سیره نگاری، تراجم و شرح حال نگاری، اصول و معیارهای کلی و ثابت مربوط به سیرة معصومان علیهم السلام را استنباط و تحلیل کنند. این نوع مطالعة سیره بی گمان، به هدف سیره شناسی کمک بسیار می کند. در مطالعات اخلاقی و تربیتی نیز توجه به سیرة معصومان علیهم السلام به ویژه سیرة نبوی ـ به سبب جایگاه آن نزد همة فرقِ اسلامی ـ در عملی شدن تعالیم اخلاقی و تربیتی در جامعه نقش بسزایی دارد.

مباحث اخلاقی همواره اهمیت و جذّابیت ویژه ای داشته، اما آنگاه که رفتارهای بزرگ ترین معلم اخلاق بشر ـ که تجسّم عینی اصول و روش های اخلاق است ـ گزارش و بررسی شود، این اهیمت و جذّابیت دو چندان می شود؛ چراکه بشر هماره خود را نیازمند اسوه می یابد. پژوهش حاضر به دنبال این مطلب است که مشخص کند رسول مکرّم صلی الله علیه و آله به عنوان الگوی نمونه ای که خداوند متعال در قرآن معرفی نموده است، در شرایط گوناگون، با افرادی که حقوق شخصی آن حضرت را ضایع می کردند چه واکنشی نشان می دادند. در این زمینه، آیا بین خاطیان مسلمان و غیر مسلمان تفاوتی قایل می شدند؟ و آیا در برخورد با خطای عمدی یا سهوی تمایزی قایل بودند؟

پس از بررسی شرایط گوناگون افراد و نوع خطا، اصول و روش های تربیتی که از رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله با این قبیل اشخاص به دست می آید، بیان می شود.

در ذیل، به اصول و روش هایی تربیتی که پیامبر در مواجهه با خاطیانی که به حقوق شخصی ایشان تجاوز می کردند، اشاره می شود:

اصل رحمت و فضل

خداوند متعال رحمت و فضل را نسبت به بندگانش بر خود واجب کرده است (انعام: 12). از این نکته می توان نتیجه گرفت که رحمت و فضل یک اصل اساسی در مسیر تربیت انسآنهاست. از این رو، در آیة شریفه می فرماید: وَإِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ و هرگاه آنان که به آیات ما می گروند نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما باد! خدا بر خود رحمت و مهربانی را فرض نمود تا هر یک از شما کار زشتی از سر نادانی انجام دهد و پس از آن باز توبه و اصلاح کند البته خدا بخشنده و مهربان است (انعام: 54).

از این رو، یکی از اصولی که پیامبر در تربیت انسآنها از آن بهره می جستند، اصل رحمت و فضل بود. در مقابل این صفت نیک، ظلم قرار دارد. خداوند، خود در مقام تربیت انسان، مکرر این اصل را به کار می برد و اساساً فضل و رحمت را بر خود واجب گردانیده است؛ چنان که در آیه ای می فرماید: کَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَة (انعام: 12). همچنین در آیه ای دیگر، نبود فضل و رحمت الهی بر بندگان را مساوی عذاب بزرگ قلمداد می کند؛ آنجا که می فرماید: وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فیما أَفَضْتُمْ فیهِ عَذابٌ عَظیم؛ اگر فضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، به سبب آنچه مرتکب شدید، عذاب سختی به شما می رسید ‏(نور: 14).

این اصل مانع از آن است که فرد به محض ارتکاب اولین خطا، مؤاخذه و مجازات شود، بلکه به موجب آن، لازم است مربّی ابتدا عفو کند و حتی در این عفو مبالغه ورزد. ابتدا به عفو بدین معناست که مربّی خود اقدام به عفو کند، نه اینکه عفو او در برابر اعتذار متربّی باشد. طبق این روش، مربّی مکرر خطاها و لغزش های متربّی را نادیده می گیرد: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر؛ آنچه از رنج و مصایب به شما می رسد، از دستاوردهای خودتان است، در صورتی که خدا بسیاری از اعمال شما را عفو می کند (شوری: 30).

با توجه به اصل فضل و رحمت، سیره پیامبر بررسی می شود، تا روشن گردد که ایشان بر اساس اصل مزبور، چگونه با خاطیان مسلمانی که به حقوق شخصی ایشان تعرّض می کردند، برخورد می نمودند. با بررسی اجمالی سیرة پیامبر صلی الله علیه و آله، یکی از جامع ترین و کلیدی ترین روش های آن حضرت در حقوق شخصی خویش، روش گذشت بود. از این رو، در این قسمت به بررسی روش مزبور پرداخته، سپس مصادیقی از این روش در زندگانی پیامبر بحث و بررسی می شود:

الف. گذشت از حقوق شخصی

از جمله مکارم اخلاق، گذشت از تقصیر دیگران است که در قرآن به آن امر شده است: خُذِ العَفوَ وَ أمُرْ بِالعُرفِ (اعراف: 99). عفو در صورتی ارزشمند است که انسان قدرت انتقام داشته باشد. در غیر این صورت، سکوت انسان از مصادیق عفو نیست، بلکه از مصادیق کظم غیظ است و کظم غیظ و سکوت اگر از روی ناچاری باشد، منجر به حقد و کینه و موجب سوء ظن، حسد، غیبت و تهمت می شود. خداوند اولین مربّی است که با بخشش اولین متربیان خویش، یعنی آدم و حوا، عَفُوّ نامیده شد. از این رو، عَفْو و گذشت در تربیت، قدمتی همسان با خلقت انسان دارد. با توجه به سفارش قرآن و روایات متعدد دربارة فضیلت عفو و گذشت، می توان این صفت را به عنوان یکی از روش های تربیتی قلمداد کرد. از این رو، رسول مکرم صلی الله علیه و آله در مواردی که چشم پوشی از جرم، موجب تنبّه و بیداری مجرم و تربیت و هدایت وی می گردید، از حقوق شخصی خود صرف نظر می کردند و عفو می نمودند.

علامه طباطبایی در تفسیر آیة شریفه عفو می نویسد: اخذ به چیزی به معنای ملازمت و ترک نکردن آن چیز است. پس معنای اینکه فرمود: بگیر عفو را این است که همواره بدی های اشخاصی را که به تو بدی می کنند بپوشان و از حق انتقام، که عقل اجتماعی برای بعضی بر بعض دیگر تجویز می کند، صرف نظر نما، و هیچ وقت این شیوه را ترک مکن. البته این چشم پوشی نسبت به بدی های دیگران و تضییع حق شخصی است؛ اما در جایی که حق دیگران با اسائة به ایشان ضایع می شود، عقل در آنجا عفو و اغماض را تجویز نمی کند؛ زیرا عفو در این گونه موارد، وادار کردن مردم به گناه، و مستلزم آن است که حق مردم به اشدّ وجه تضییع گردد و نوامیس حافظ اجتماع لغو و بی اثر شود، که البته تمامی آیات ناهی از ظلم و فساد از چنین اغماض جلوگیری می کند. پس منظور از اینکه فرمود: خُذ العفو اغماض و ندیده گرفتن بدی هایی است که مربوط به شخص پیامبر بوده و سیرة آن حضرت هم همین بود که در طول زندگی شان، از احدی برای خود انتقام نگرفتند (طباطبایی، 1319، ج 8، ص 380).

عایشه می گوید: پیامبر به خاطر ظلمی که به ایشان شده بود هرگز انتقام نمی گرفتند، مگر اینکه حرمت حدود الهی رعایت نمی شد که در این صورت، برای رضای خدا انتقام می گرفتند (ابن سعد، 1410، ج 1، ص 367).

پیامبر وقتی با اقتدار وارد مکه شدند، همة کسانی را که به ایشان ستم کرده بودند، عفو کردند و از هیچ کس انتقام نگرفتند، با آنکه قریش و مشرکان مکه از آغاز ظهور اسلام تا آن روز، دربارة رسول خدا صلی الله علیه و آله از هرگونه دشمنی و آزاری فروگذار نکرده بودند. در مقابل ابوسفیان که گفت: الیوم یوم الملحمة؛ امروز روز کشتار و جنگ است، اعلام کردند: الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز رحمت است (مجلسی، 1403، ج 21، ص 91)؛ و فرمودند: لاَ تَثْریبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللّهُ لَکمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ؛ امروز بر شما سرزنشی نیست، خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است (یوسف: 92). سپس فرمودند: اذهبوا انتم الطلقاء؛ بروید، شما آزاد شدگانید (ابن ابی الحدید، 1401، ج 17، ص 280). هر چند ظلمی که این مشرکان کرده بودند، ظلم به عموم مسلمانان و اسلام بود، اما حضرت رسول صلی الله علیه و آله به خاطر تألیف قلوب و جلب مردم به اسلام، هم از حقوق الهی گذشتند و هم از ظلمی که در حق ایشان روا شده بود، صرف نظر کردند. همچنین وحشى قاتل حضرت حمزه، هند مثله کنندة حضرت حمزه، و عبدالله بن سعد بن ابى سرح مرتد (و این آخرى به اصرار عثمان را عفو کردند) (واقدی، 1414، ج 2، ص 855). رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواستند او کشته شود. وقتى عثمان براى امان گرفتن او را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده بود، سه بار درخواست کرد تا آن حضرت اجازة بیعت دهد. آن حضرت دو بار نخست درخواست او را رد کردند و در سومین بار پذیرفتند. پس از آن رو، به اصحاب کردند و فرمودند: یک مرد عاقل در میان شما نبود که در دو بار رد کردن من، او را بکشد؟ آنها گفتند: شما اگر به گوشة چشم اشاره نمودید، چنین مى‏کردیم. حضرت فرمودند: براى پیامبر سزاوار نیست که اینچنین با چشم اشاره کند (واقدی، 1414، ج 2، ص 756-857؛ ابن هشام، بی تا، ج 4، ص 409). بعدها عمر او را به کار گماشت و عثمان نیز او را بخشید (جعفریان، بی تا، ص 629). همة اینها به خاطر طلب بخشش و به منظور جذب به دین، از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشیده شدند.

مؤید بخشش عمومی پیامبر گفتار ابو عبداللّه جدلی است. او می گوید: گویی به پیامبر می نگرم که همانند پیامبری از پیامبران بود که قومش او را زدند و خونینش کردند و او در حالی که خون از چهره اش می زدود، می گفت: خدایا، از قوم من درگذر که آنها نمی دانند (بخاری، 1401، ج 6، ص 123، ح 6530).

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان شخصی که سرآمد و مجری عمل به دستورهای اخلاقی بودند، می فرمودند: آیا شما را به بهترین ملکات نفسانی در دنیا و آخرت خبر ندهم؟ (سپس خودشان جواب می دادند:) عفو و بخشش از کسی که به تو ظلم کرده، صله با کسی که از تو قطع رابطه کرده، و نیکی به کسی که به تو بدی نموده، و اعطا به کسی که تو را محروم نموده است (کلینی، 1407، ج ‏2، ص 10).

از این رو، در تاریخ نقل شده است که رسول الله صلی الله علیه و آله، هرگز خادمی را نزدند، و بر هیچ زنی دست بلند نکردند، و اصلاً با دست خویش به کسی نزدند، مگر اینکه جهاد در راه خدا باشد. هرگز از کسی انتقام نمی گرفتند، مگر اینکه برای خدا باشد، و یا بدین وسیله، حدّی از حدود الهی رعایت می شد در این صورت انتقام می گرفت (بیهقی، بی تا، ج ‏1، ص 312).

همچنین از دیگر روش های رسول مکرم صلی الله علیه و آله اسلام در برابر خطاها و جسارت هایی که به ساحت مقدّس ایشان می شد، صبر بود؛ زیرا ایشان مأمور به صبر بودند.

در فرمایش های معصومان علیهم السلام نیز دعوت به صبر و گذشت از مردم، مکرّر دیده می شود؛ مانند فرمایش امام‏ صادق علیه السلام به‏ حفص‏ بن‏ غیاث‏: اى‏ حفص‏، هر که‏ صبر کند اندکى‏ صبر کرده است،‏ و هر که‏ بى‏تابى‏ کند، اندکى‏ بى‏تابى‏ کرده‏ است‏. سپس‏ فرمودند: در همة‏ کارهایت،‏ صبر پیشه‏ساز؛ زیرا خداى‏ بزرگ‏ محمّد صلی الله علیه و آله را به‏ پیامبرى‏ برانگیخت‏ و او را به‏ صبر و مدارا امر نمود و فرمود: وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ‏ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ؛ بر آنچه‏ مى‏گویند صبر کن‏ و به‏ طورى‏ شایسته‏ از آنان‏ دورى‏ گزین‏، و مرا با تکذیب‏کنندگان‏ توانگر و مرفّه‏ واگذار (مزّمّل: 10 و 11).

همچنین در سورة فصّلت دربارة صبر می فرماید: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ‏ السیّئة فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ؛ بدى‏ دیگران‏ را با بهترین‏ روش‏ دور کن‏، تا آنکه‏ میان‏ تو و او دشمنى‏ است‏ همچون‏ دوست‏ گرم‏ و صمیمى‏ گردد. و از این‏ خصلت‏ بهره مند نشوند جز کسانى‏ که‏ صبر پیشه‏ کنند و کسانى‏ که‏ داراى‏ بهره‏اى‏ بزرگ‏ [از اندیشه‏ و خرد] هستند ‏(فصّلت: 34 و 35)‏.

صبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله آنقدر زیاد بود که او را به‏ چیزهاى‏ بزرگ‏ متهم‏ کردند. از این رو، دل تنگ‏ شد و خداوند این‏ آیه‏ را نازل‏ نمود: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ‏ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ؛ و ما به‏ خوبى‏ مى‏دانیم‏ که‏ تو سینه‏ات‏ از آنچه‏ مى‏گویند تنگ‏ مى‏شود. پس‏ به‏ همراه‏ ستایش‏ پروردگارت‏، تسبیح‏گوى‏ و از سجده‏گزاران‏ باش ‏(حجر: 97 و 98)‏.

البته عفو پیامبر و گذشت از حقوق شخصی خویش و صبر ایشان مطابق شرایط و حدودی صورت می پذیرفت که همة آنها جنبة اخلاقی و تربیتی و منظوری در پی داشت. از آن جمله، متمایل کردن افراد به سمت دین مبین اسلام و مبارزه با روحیة انتقام جویی بود. علاوه بر این، مأمور به صبر و گذشت بودند و دیگران را به این روش توصیه می نمودند.

از این رو، در ادامه، بیان می گردد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در چه شرایطی گذشت می نمودند و اصول و روش های ایشان در این زمینه چه بود؟ در ذیل، به مواردی اشاره می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله از روش گذشت در حقوق شخصی خویش استفاده می کردند، و در هر زمینه، تحلیل این روش و شرایط آن از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر خواهد شد:

ب. گذشت در برابر آزار و اذیت

هبار بن اسود، شتر زینب، دختر پیغمبر، را رم داد و او از میان هودج به زمین افتاد و طفل خود را سقط کرد و خود نیز به واسطة همان مرض از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مکه، خون او را هدر اعلان کرده بودند، ولی پس از مدتی، او بر پیغمبر وارد شد و گفت: ... می‏خواستم به عجم‏ها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم.... او تقاضای بخشش کرد و پیغمبر او را عفو نمودند (کمالی، 1373، ص 107).

در این ماجرا، رسول خدا صلی الله علیه و آله با استفاده از روش گذشت، از خطای هبار بن اسود چشم پوشی کردند، با اینکه بر حسب ظاهر، به خاطر کاری که کرده بود، مهدور الدم شده بود. اما چون از پیامبر طلب عفو کرد و به فضایل و بخشش رسول خدا صلی الله علیه و آله اعتراف داشت، پیامبر هم از حق شخصی خود به عنوان ولی دم گذشتند و او را عفو نمودند.

از جمله مواردی که پیامبر زود گذشت می نمودند، جایی بود که طرف مقابل به طور غیر عمدی و از روی سهو به پیامبر ضرری وارد کرده بود. ابو رهم غفارى ـ یا کلثوم بن حصین، از کسانى که با رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماجرای بیعت شجره، بیعت کردـ می گوید: من در جنگ تبوک، همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت داشتم. شبى همراه آن حضرت در ناحیة اخضر حرکت مى‏کردم و نزدیک پیامبر بودم. خوابم گرفته بود و چرت مى‏زدم، اما خیلى زود بیدار شدم و مرکوب من نزدیک مرکوب پیامبر شده بود. مى‏ترسیدم که مبادا شتر من به پاى پیامبر در رکاب فشار آورد. به همین سبب، شترم را دورتر مى‏بردم، ولى در بین راه خوابم برد و شتر من براى شتر رسول خدا زحمت ایجاد کرده و پاى پیامبر را در رکاب فشرده بود. همین که صداى آخ پیامبر را شنیدم، بیدار شدم و گفتم: اى رسول خدا، براى من طلب آمرزش کنید، و مرا ببخشید! پیامبر فرمودند: حرکت کن! و شروع به سؤال دربارة افرادى از قبیلة بنى غفار کردند (واقدی، 1414، ج‏ 3، ص 1001).

همان گونه که در این ماجرا ملاحظه می گردد، رسول خدا صلی الله علیه و آله نه تنها از خطای غیر عمدی ابورهم غفاری گذشتند، بلکه به روی وی هم نیاوردند و موضوع بحث را عوض کردند تا او شرمسار نشود.

در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: ویژگی پیامبر این بود که هیچ گاه بر کسی تندی و غضب نمی کردند. در بازارها فریاد بر نمی آوردند. بدی را با بدی پاسخ نمی دادند (ابن شهر آشوب، 1379، ج ‏1، ص 147). نکتة دیگری که می توان از برخورد پیامبر با خطاهای غیر عمدی استفاده کرد، روش تغافل است؛ چنان که در ماجرای مزبور، پس از طلب بخشش خاطی، به محض اینکه احساس کردند او می خواهد خطای خود را بیان کند و با این کار خجالت می کشد، از بیان خطای او جلوگیری کردند و با تغافل موضوع را نادیده گرفتند.

ج. گذشت در برابر ناسزا

در برخی موارد که شخصی قدرت جسمی یا اجتماعی نداشت و در عین حال، به رسول خدا صلی الله علیه و آله جسارتی می کرد، پیامبر با او کاری نداشتند و از خطای او چشم پوشی می کردند.

ابن قیظی نابینا بود. وقتی لشکریان اسلام به اُحُد می‏رفتند، از زمین مقداری خاک برداشت به روی مبارک پیامبر پاشید و ناسزا گفت. اصحاب خواستند او را بکشند، اما پیغمبر فرمودند: او را رها کنید، هم چشمش کور است و هم دلش (کمالی، 1373، ص 107؛ محمدبن عبدالله بن عمر، 1368، ص 99).

می توان از جمله شرایط گذشت را ضیعف بودن خاطی و قدرت نداشتن وی بر تجاوز برشمرد. از این رو، پیامبر از زیردستان خود انتقام شخصی نمی گرفتند و آنها را مورد رحمت و عفو خویش قرار می دادند.

د. گذشت در برابر گستاخی

رسول خدا صلی الله علیه و آله از انسآنهایی که توقعی از آنها نمی رود و ساده و کم خردند گذشت می نمودند و از آنها انتقام نمی گرفتند.

یکی از اعراب ردای مبارک پیامبر را چنان کشید که در گردن مبارکش جاى آن ماند. سپس گفت: ای محمد، از مال خدا به من بده. آن حضرت از روى لطف، به او التفات نمودند و خندیدند و عطایى بخشیدند (مجلسی، 1403، ج ‏16، ص 230).

در این زمینه نیز پیامبر، که سادگی اعرابی و عدم التفات او به جایگاه پیامبر را دیدند، همچنین وقتی متوجه شدند که او از این برخورد قصد جسارت و بی ادبی ندارد، بلکه این گونه رفتار به خاطر سادگی و کم توجهی اوست، با لبخندی از او گذشت نمودند و خواستة وی را نیز برآورده کردند.

ه‍ . گذشت با وجود قصد جان پیامبر

در بسیاری از مواقع که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پای حق شخصی شان در میان بود، حتی در میدان جنگ، اگر امیدی به هدایت طرف مقابل می دیدند، گذشت می نمودند و حق خویش را مطالبه نمی کردند. البته این روش پیامبر با مقدمات و شرایطی همراه بود؛ مثلاً، اگر می دیدند که گذشت موجب هدایت و جذب او به اسلام می شود، این کار را می کردند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غزوة ذات الرقاع لب رودخانه‏اى زیر درختى بودند که سیلى آمد و میان او و یارانش جدایى انداخت؛ در حالى که مسلمانان کنار رودخانه در انتظار بودند سیل پایان پذیرد و خود را به پیغمبر برسانند، مردى به نام غورث از مشرکان، آن حضرت را تنها دید و به قبیلة خود گفت: من محمد را مى‏کشم و با شمشیر به پیغمبر حمله کرد و گفت: یا محمد، چه کسى تو را از من نجات می دهد؟ در پاسخ او، فرمودند: پروردگار من و پروردگار تو. جبرئیل او را از روى اسب انداخت و به پشت بر زمین افتاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستند و شمشیر خود را کشیدند و بر روى سینة او نشستند و فرمودند: اى غورث، چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ در پاسخ عرض کرد: جود و کرم تو، اى محمد. پیغمبر دست از او برداشتند. او هم به پاخاست، در حالی که مى‏گفت: به خدا سوگند، تو از من بهتر و کریم ترى (کلینی، 1407، ج 5، ص 28، ح 1).

چنان که در این حکایت ملاحظه شد، پیامبر در حالی از او گذشت کردند که پس از قدرت پیدا کردن بر خاطی، وقتی از طرف مقابل علاقه ای به دین اسلام یا اعترافی به حقانیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشاهده نمودند، از خطای او چشم پوشی کردند؛ چنان که غورث هم پس از مشاهده کرامت از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و زمین زدن او، پیامبر را مدح کرد و از این برخورد متأثر شد و به اعجاب در آمد.

ابن شهر آشوب می نویسد: این شخص اسلام آورد، حتی دیگران را نیز به اسلام دعوت کرد (ابن شهر آشوب، 1379، ج 1، ص 70).

محقق مازندرانی در شرح خود بر الکافی می نویسد: رسول خدا صلی الله علیه و آله در مطالبة حقوق الهی بسیار شدید و سخت گیر بودند؛ اما در گرفتن حق خویش بسیار صبور و بردبار، و به این عمل خلق حسن و محمود می گویند؛ زیرا اگر قیام بر حق الهی را ترک می کردند این کار سستی در حق الهی محسوب می شد، و اگر برای خویش انتقام می گرفتند، انسان صبوری به شمار نمی آمدند (ابن قاریاغدی، 1429، ج 2، ص 296).

همین روش از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حکایتی دیگر وقتی که وارد حصنی از حصون یهود شدند ملاحظه می شود:

نقل شده است که روزی پیامبر وارد یکی از قلعه های یهود شدند تا نان و خورشتی بخرند. شخصی یهودی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: مراد تو نزد من است و به سمت خانه اش رفت و به زوجه اش گفت: به بالای بام برو و وقتی این شخص وارد شد این تخته سنگ را بر سر او بزن. وقتی خواست سنگ را بیندازد، جبرئیل آمد و تخته سنگ را به دیوار خانه پرت کرد؛ مانند اینکه صاعقه ای ایجاد شده باشد و بر گردن او اصابت کرد و او را به زمین زد و زمین گیر نمود. وقتی خوب شد شروع به گریه کرد. سپس پیامبر به او فرمودند: ای بیچاره، چه شد که دست به چنین کاری زدی؟ گفت: یا محمّد، این کار بهره ای برای من نداشت. می خواستم تو را بکشم، در حالی که تو معدن کرم و سید عرب و عجم هستی. از من در گذر! پیامبر نیز از او درگذشتند و سنگ را از گردن او آزاد نمود (مجلسی، 1403، ج‏ 18، ص 65؛ ابن شهر آشوب، 1379، ج ‏1، ص 77).

در این جریان نیز چون آن یهودی پس از مشاهدة معجزة پیامبر به شرافت و بزرگواری حضرت رسول اعتراف نمود و از پیامبر درخواست عفو و گذشت کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله او را تفقد کردند و از او گذشتند.

از دیگر اخلاق نیکوی پیامبر، این بود که اگر شخصی به بهانه های گوناگون، دنبال جلب رضایت پیامبر و طلب بخشش بود و خود را به پیامبر نزدیک می کرد تا رضایت بطلبد و از گذشته خود اعلام پشیمانی نماید، رسول خدا صلی الله علیه و آله با اینکه دشمنی های بزرگی از او دیده بودند، اما وقتی سرشکستگی و تأثّر وی را می دیدند از خطای او درمی گذشتند.

ابوسفیان بن حارث بیست سال نسبت به پیامبر دشمنى ورزید. مسلمانان را هجو گفت و ایشان هم او را هجو مى‏گفتند. او در تمام جنگ هاى قریش علیه رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت داشت. سپس خداوند خواست تا او اسلام را بپذیرد. وی دنبال چاره ای می گشت تا پیامبر را از خود راضی کند و به وسیله های گوناگون، خود را به پیامبر می رساند. خودِ ابوسفیان بن حارث می گوید: پیامبر به جنگ حنین رفت و من هم همراه او بودم. در آن جنگ، اعراب آن قدر سپاه جمع کرده بودند که هرگز آن اندازه جمع نشده بودند و زنان و فرزندان خود را نیر به همراه دام ها و چهارپایان آورده بودند. من همین که جمعیت دشمن را دیدم، گفتم: ان شاء الله، امروز اثر و ارزش من معلوم خواهد شد. چون آنها حمله کردند، حمله‏اى که خداوند آن را یاد فرموده و گفته است: ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ؛ سپس همگى به هزیمت برگشتید (توبه: 25). پیامبر پایدار بر استر سیاه و سپید خود ایستاده بود و شمشیرى برهنه در دست داشت. من از اسب خود با شمشیر کشیده پیاده شدم و غلاف آن را عمداً شکستم و خدا مى‏داند که در آنجا آرزو داشتم براى دفاع از پیامبر کشته شوم، و رسول خدا به من نگاه مى‏کرد. عباس بن عبد المطلب لگام استر را گرفته بود و من هم طرف دیگر را داشتم. پیامبر پرسیدند: این کیست؟ من خواستم روپوش خود را کنار بزنم که عباس گفت: اى رسول خدا، این برادر و پسر عموى شما ابوسفیان بن حارث است. لطفاً از او راضى و خشنود شوید. فرمود: چنین کردم. خداوند همة دشمنی ها و ستیزه‏گری هایش را که نسبت به من انجام داده بود بخشید. من پاى آن حضرت را در رکاب بوسیدم و پیامبر به من توجه فرمودند و گفتند: برادر به جان من، چنین مکن! (واقدی، 1414، ج ‏2، ص 809).

در این جریان، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از دیدن پشیمانی از طرف مقابل و خواهش عفو و گذشت و وساطت شخصی با آبرو، از وی گذشت نمودند.

در حکایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند: زن یهودی که گوشت گوسفندى را مسموم کرده بود تا پیغمبر بخورد، خدمت آن حضرت آوردند. فرمودند: چه چیزی تو را بر آن کار واداشت؟ گفت: با خود گفتم اگر او پیغمبر باشد زیانش نمی رساند و اگر پادشاه باشد مردم را از او آسوده خواهم کرد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله از او درگذشتند (کلینی، 1407، ج ‏2، ص108).

و. گذشت با وجود سهل انگاری خدمت کار و اهل خانواده

دربارة برخورد پیامبر با اطرافیان و اهل خانه، چنین نقل شده است که اگر کوتاهی و خطایی از آنها می دیدند، هرگز آنها را سرزنش و ملامت نمی کردند، حتی از آنها سؤال نمی کردند که چرا چنین کردی؟ البته پیداست که همة این امور مربوط به مسائلی است که حق شخصی پیامبر در میان باشد، وگرنه اگر جایی کوتاهی در حق الناس پیش می آمد حتی اگر دخترشان فاطمهƒ بود، کوتاه نمی آمدند.

انس می گوید: به خدایى که پیامبر را به حق مبعوث کرد، هرگز نشد که آن حضرت در کارى که خوشایندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنین کردى؟! و هیچ گاه همسرانش مرا ملامت نکردند، جز آنکه مى‏فرمود: کارى به او نداشته باشید، تقدیر و سرنوشت چنین بوده است (طباطبایی، 1422، ص 52).

ز. گذشت با وجود اهمال کاری بستگان

از اخلاق رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به بستگان این بود که اگر آنها قطع رحم می کردند، ایشان حتماً گذشت می کردند و صلة رحم می نمودند. یکی از مواردی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله سریع عفو می کردند و پیوند برقرار می نمودند، رابطه با خویشان بود. ازاین رو، به صله رحم بسیار سفارش می کردند و از قطع رابطه با آنها نهی می نمودند و حتی می فرمودند: با کسانی از بستگانتان که با شما قطع رابطه کرده اند، صلة رحم کنید و گذشت نمایید.

ایشان به این عمل مبادرت می ورزیدند و کاری به کوتاهی و خطای آنها نداشتند، بلکه با این عمل آنها را شرمنده می نمودند. از این برخورد پیامبر، این درس گرفته می شود که بستگان و رحم جایگاه خاصی نسبت به سایر افراد دارند و حتی اگر آنها کوتاهی کردند در صورت امکان، باید از آنها گذشت. از این رو، نبی مکرّم صلی الله علیه و آله می فرمودند: من صلة رحم می کنم، هرچند آنها با من قطع رابطه کرده باشند (طباطبایی، 1422، ص 89).

نتیجه گیری

از مباحث مطرح شده نتیجه گیری می شود که رسول مکرّم صلی الله علیه و آله به خاطر خُلق عظیمی که داشتند و دستوری که از جانب خداوند متعال نسبت به صبر بر مشکلات و گذشت از خطای مردم دریافت نموده بودند، هر جا حقی از ایشان ضایع می شد یا کسی به حریم خصوصی ایشان تجاوزی روا می داشت، در صورت امکان، از حق خویش، طبق ضوابطی گذشت می نمودند و بر اساس اصل فضل و رحمت، رفتار می نمودند. از جمله ضوابط برای اجرای روش گذشت از سوی پیامبر، زمینة هدایت یافتگی و تمایل پیدا کردن به دین مبین اسلام است. یا اگر فرد یا افرادی شخصاً از پیامبر طلب آمرزش و بخشش می کرد، آنها را حلال می کردند، همچنین اگر فرد یا افرادی را واسطه قرار می دادند تا پیامبر شخصِ خاطی را ببخشد، پیامبر حتماً وساطت را می پذیرفتند. حتی اگر شرمساری را در چهرة خطاکار می دیدند و متوجه می شدند که از عملِ خویش پشیمان است، از ظلم او صرف نظر می کردند، مگر اینکه حقی از حقوق الهی پایمال شده باشد که در این صورت، به هیچ وجه کوتاه نمی آمدند. هر جا حق خودشان مطرح بود، همه را عفو می کردند؛ عفوی که خطاکار را بر ظلم و تجاوزِ خود، گستاخ نسازد، بلکه برای او و دیگران سازنده باشد و موجبات هدایت او را فراهم نماید.

این خلق عظیم پیامبر باید برای مسلمآنها الگو قرار بگیرد و بدانند پیامبر آنها هیچ گاه از کسی کینه به دل نمی گرفتند و انتقام جو نبودند و تا آنجا که امکان داشت، از حق خویش می گذشتند و قلب ها را به سمت دین خدا جلب می نمودند.

 

منابع

ابن سعد، طبقات الکبری، 1410ق، تحقیق محمّد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.

ابن قاریاغدى، محمدحسین، 1429 ق، البضاعة المزجاة (شرح کتاب الروضة من الکافی لابن قاریاغدی)، قم، دار الحدیث.

ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، بی تا، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، 1379ق، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، قم، علامه.

ابن هشام، عبدالملک بن هشام، بی تا، السیرة النبویة، بیروت، دارالمعرفه.

بخاری، حافظ عبدالله، 1401ق، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر.

بیهقی، احمدبن حسین، بی تا، دلائل النبوة، بیروت، دارالکتب العلمیه.

جعفریان، رسول، بی تا، سیره سید الانبیاء و المرسلین محمد صلی الله علیه و آله، مشهد، آستان قدس رضوی.

شرف‏الدین، محمدبن عبدالله بن عمر، 1368، خلاصه سیرت رسول‏اللّه، تهران، علمی و فرهنگی.

طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1422 ق، سنن النبى، چ 2، قم، جامعه مدرسین.

ـــــ، 1319ق، المیزان، قم، اسماعیلیان.

طبرسی، فضل بن حسن، 1372، تفسیر مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو.

طوسی، محمدبن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.

کلینى، محمدبن یعقوب، 1407ق، کافی، چ 4، تهران، دار الکتب الإسلامیة.

کمالی، سیدعلی، 1372، خاتم‏النبیین، تهران، اسوه.

مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، چ 2، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

واقدی، محمدبن عمر، 1414ق، المغازی، قم، مکتب‏الاعلام الاسلامی.

 

رضا پارچه‌باف: دانشجوی کارشناسی ارشد مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).  

سیدمحمدرضا موسوی نسب: استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).    

پژوهش های تربیتی - سال ششم، شماره اول، پیاپی 11،